روزی اصغر درخشان ( محیط بان ) مشغول گشت زنی در منطقه حفاظت شده شیدا بوده است،متوجه انباشت مقداری لاشه مرغ میشود که احتمالاً از طریق مرغداریهاى محل و پنهانی در آن ناحیه تخلیه شده بودند. وی میگوید: در همان لحظه که مى خواستم به سمت لاشهها حرکت کنم، دیدم یک روباه به سرعت به سمت آنهارفته و میکوشد تا لاشهها را استتار کند و سپس از منطقه دور میشود …اصغر هم بلافاصله خود را به محل استتار رسانده و جای مرغها را عوض میکند …از او میپرسم: چرا این کار را کردی؟ میگوید: میخواستم ببینم آیاواقعاً آنقدر که میگویند: روباهها باهوش هستند، درست است یا خیر؟خلاصه اصغر گوشهای کمین میکند تا روباه دوباره برگردد … منتها اینباربا کمال تعجب، درمییابد که روباه قصهی ما تنها نیست و با خود چندروباه دیگر را هم آورده است. آنها هر چه میگردند، لاشه مرغها رانمییابند … تا سرانجام، همهی روباهها خسته شده و به دور روباه اصلی،حلقه میزنند …اصغر میگوید: آنچه که داشتم میدیدم، برایم باورکردنی نبود و اگر با چشم خودم نمیدیدم، امکان نداشت که قبول کنم … زیرا روباهی که در مرکز حلقه ایستاده بود، نخست به تک تک روباهها نگاه کرد و آنگاه، ناگهان مانند یک لاشه بر زمین افتاد و بیحرکت ماند …اصغر خود را بلافاصله به محل رساند که سبب شد تا دیگر روباهها منطقه راترک کنند … اما به این نتیجه رسید که حقیقتاً انگار روباه مرده است! اوحتا به سرعت دامپزشک منطقه، آقای دکتر تراکنه را هم خبر کرد؛ اما او نیزنتوانست کاری بکند … زیرا واقعاً روباه مرده بود … حیرتانگیزتر آن که پس از معاینه و کالبدشکافی لاشه حیوان، معلوم شد که روباه قصه ما در اثرایست قلبی، جانش را از دست داده است!آری … روباهها هم ممکن است چنان در پیشگاه رفقای خود، احساس شرمساری وخجالت کنند که توان از دست داده و سکته کنند.روباه شیدا، بی شک روباه بامرامی بود که دلش نمیخواست به تنهایی آن همه غذا را بخورد و برای همین رفقایش را خبر کرد … اما عملکرد اصغر سبب شد تا دریچهای دیگر به سوى جهان حیوانات گشوده شود و ما دریابیم که چه قوانین و سلوکی در بین آنهاجاری است …روباهها، انگار جوانمردی و رفاقت و مرام و شرمندگی را خوب میفهمند؛باید به آنها احترام نهاد و این جوانمردانه نیست تا عدهای سنگدل به نام شکارچى ، این حیوانات را آزار رسانند و یا حتا هدف گلوله مرکبار خود قرار دهند.
دوستان من:ماجرای این روباه بامرام شیدا را تا میتوانید انتشار دهید، شاید سبب شود که یک شکارچی برای همیشه تفنگش را به دیوار منزلش آویزان کند. و بالاتر از آن انسان ها یاد بگیرند با بدست آوردن هر روزی ای به فکر همنوعان خود نیز باشند