یادى از استاد حبیب یغمایى

 

شادروان استاد حبیب یغمایى

شادروان استاد حبیب یغمایى

 

حبیب یغمایی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرک خور، مرکز ناحیه جندق و بیابانک زاده شد. پدرش حاج میرزا اسدالله منتخب‌السادات خوری بود و از طرف مادر تبار او به یغمای جندقی می‌پیوست. از کودکی طبع موزون او بر همگان آشکار شد و برخی خواسته‌های خود را به زبان شعر بیان می‌کرد. دوستان و معاشران منتخب‌السادات به رغم زندگی در روستایی خرد و کم‌جمعیت همه اهل فضل و ادیب و شاعر بودند.
حبیب در سال ۱۲۹۵ عازم دامغان شد تا در مدارس آنجا به تحصیل بپردازد و در آنجا نخست در مدرسه ناظمیه به تحصیل مشغول شد. در سال ۱۳۰۰ حبیب یغمایی از دامغان رهسپار تهران شد. نخست در مدرسه آلیانس به تحصیل پرداخت. سپس در دارالمعلمین مرکزی به ادامه تحصیل در رشته ادبی مشغول شد. در آنجا از محضر استادان نامی آن روزگار چون ابوالحسن فروغی و عباس اقبال بهره برد، و عباس اقبال بود که او را به کار نویسندگی و تحقیقات ادبی رهنمون شد. در همین دوره با مجتبی مینوی که او نیز در دارالمعلمین تحصیل می‌کرد آشنایی یافت. مینوی سال‌ها بعد به اروپا رفت و زمانی که حبیب یغمایی مجله یغما را به راه انداخت از همان ابتدا به همکاری با مجله یغما پرداخت و در سال‌های نخست در هر شماره مقاله‌ای علمی از مجتبی مینوی درج شده است.
پس از پایان تحصیل در دارالمعلمین و مدرسه عالی حقوق، یغمایی ابتدا مدت کوتاهی به‌عنوان رئیس اداره آمار به خور رفت، و سپس به استخدام وزارت معارف درآمد و به‌عنوان رئیس معارف سمنان به آن شهر انتقال یافت. خور بیابانک در آن زمان تابع سمنان بود و حبیب یغمایی اولین مدرسه را در زادگاه خود تأسیس کرد. در سال ۱۳۰۹ به تهران انتقال یافت و دبیری چند مدرسه از جمله دارالفنون و عضویت اداره انطباعات به عهده او گذارده شد. وزیر معارف وقت یحیی خان اعتمادالدوله قراگزلو برای تألیف کتاب‌های درسی، یغمایی را به کار گماشت و بدین سبب برخی اشعار ساده‌اش از جمله شعر «زاغ و روباه» در کتب درسی فارسی ابتدایی راه یافت و باعث شهرت او بین دانش‌آموزان شد.
در سال ۱۳۱۲ همکاری مستمر او با محمدعلی فروغی آغاز شد که تا پایان عمر فروغی در ۱۳۲۱ ادامه یافت. در این دوران کلیات سعدی به تصحیح فروغی با همکاری یغمایی انتشار یافت. همزمان یغمایی گرشاسب‌نامه اسدی طوسی را ویرایش و چاپ کرد و کتابی محققانه به نام سعدی‌نامه گردآوری کرد و جزو انتشارات مجله آموزش‌و‌پرورش به چاپ رساند. یغمایی کار در زمینه تصحیح متون را طی دهه‌های بعد نیز پی گرفت و موفق به تصحیح ترجمه تفسیر طبری در ۷ جلد بین سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ شد. آخرین اثر او تصحیح غزلیات سعدی در سال ۱۳۶۱ انتشار یافت.
حبیب یغمایی در سال ۱۳۲۷ رئیس فرهنگ کرمان شد و سه ماه در آن سمت بود. در همان سال مجله یغما را تأسیس کرد. او چند سال هم در مدارس عالی از جمله دانشسرای عالی تدریس کرد و درس‌هایی چون بدیع، قافیه و صناعات ادبی را سالها تدریس کرده بود و رساله‌ای به منظور تدریس قافیه تألیف کرد که چند بار تجدید چاپ شد. در سال ۱۳۳۱ در زمان وزارت فرهنگ دکتر مهدی آذر، یغمایی رئیس اداره انطباعات شد. به پیشنهاد او نام اداره به اداره نگارش تغییر یافت. در هنگام تصدی این مقام با تعدادی از شخصیت‌های برجسته فرهنگی و ادبی آشنا شد. نیما یوشیج زمانی کارمند اداره او بود.در سال ۱۳۵۶ دانشگاه تهران طی مراسمی به چند تن از دانشمندان کشور چون حبیب یغمایی و دکتر رعدی آذرخشی دکترای افتخاری در رشته ادبیات اعطا کرد.
حبیب یغمایی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. پیکر او به خور و بیابانک منتقل شد و در آرامگاه احداثی وی به خاک سپرده شد.

 

بر گرفته از : مردمسالاری به انگیره سالروز درگذشت استاد — ٢۴ اردیبهشت 

 

منتشرشده در یاد گذشتگان | برچسب‌شده , , | ۱ دیدگاه

با سخت کوشى مى توان بر افسردگى غلبه کرد

 

image

 

 

افسردگی تقریبا در یک ششم افراد، زمانی در طول زندگی اتفاق می افتد بنابراین درمانهای خانگی و شایعات و حقایق درباره آن بین مردم رایج است. یکی از این باورها این است که خود را در کار غرق کنید تا احساس بهتری پیدا کنید. در موارد خفیف احساس غمگینی، این ممکن است واقعا موثر باشد اما افسردگی موضوع دیگری است. کار زیاد خود یکی از علائم افسردگی به خصوص در مردان است.

شایعه: افسردگی یک بیماری واقعی نیست
افسردگی یک وضعیت پزشکی جدی است و یکی از مهمترین علتهای ناتوانی در بزرگسالان به شمار می آید اما ممکن است با احساس غم معمولی به اشتباه گرفته شود. شواهد بیولوژیکی افسردگی را میتوان در اسکن مغزی مشاهده کرد که میزان غیر طبیعی فعالیت را نشان میدهد. مواد شیمیایی مهمی در مغز که سیگنالها را بین عصبها منتقل میکنند، در افراد افسرده از تعادل خارج میشوند.

حقیقت: افسردگی در مردان به سادگی مشخص نمیشود
پزشک یا نزدیکان یک مرد افسرده، ممکن است متوجه افسردگی او نشوند. علت آن این است که مردان کمتر از زنان درباره احساساتشان صحبت میکنند و برخی از مردان افسرده غم یا ناراحتی خود را نشان نمیدهند. به جای آن ممکن است عصبانی، تحریک پذیر یا بی قرار دیده شوند. حتی ممکن است حمله کلامی نسبت به دیگران داشته باشند. برخی از مردها سعی میکنند از طریق رفتار یا مصرف بی ملاحظه مواد بر افسردگی خود غلبه کنند.

شایعه: افسردگی فقط ترحم به خود است
سرسختی و قدرت روحی روانی در فرهنگ ما مورد ستایش است و هر کسی که شکوه ای داشته باشد، فورا بر او برچسب منفی زده میشود. اما افرادی که افسردگی بالینی دارند، تنبل نیستند و برای خود احساس تاسف نمیکنند. همچنین نمیتوانند افسردگی را از خود دور کنند. افسردگی یک بیماری پزشکی است و مربوط به تغییراتی است که در مغز روی میدهد و همانند بیماریهای دیگر معمولا با درمان مناسب بهبود می یابد.

حقیقت: هر کسی ممکن است افسرده شود
همه افراد اعم از درونگرا و برونگرا با هر پس زمینه نژادی و خانوادگی، ممکن است به افسردگی دچار شوند. این بیماری در زنان دو برابر مردان شایع است اما ممکن است علت آن، این باشد که زنان بیشتر به دنبال درمان و ابراز بیماری هستند. اغلب در اواخر جوانی یا اوایل دهه بیست زندگی علائم شروع میشوند اما در هر سنی ممکن است دوره های آن اتفاق بیفتند. تجربه های سخت فردی نیز میتواند افسردگی ایجاد کند به چیزی فراتر از غم تبدیل شود.

حقیقت: تغییرات آرام آرام پیش میروند
افسردگی به تدریج فرد را گرفتار میکند و این ویژگی باعث میشود شناسایی آن دشوارتر از بیماریهای ناگهانی باشد. یک روز بد در ابتدا، کم کم تبدیل به روزهای یکنواخت و خسته کننده میشود و غیبت از کار، مدرسه یا موقعیتهای اجتماعی آغاز میگردد. یک نوع افسردگی به نام افسرده خویی یا دیستیمیا ممکن است سالها به صورت بیماری مزمن و کم شدت باقی بماند، کسالتی که قاتلِ خاموش شغل و روابط شما میشود. از طرفی افسردگی ممکن است وضعیت شدید و ناتوان کننده ای باشد. بسیاری افراد با درمان ظرف ۴ تا ۶ هفته احساس بهبودی قابل توجهی خواهند داشت.

شایعه: درمان افسردگی به معنی مصرف مادام العمر دارو است
با وجود شایعات در مورد پروزاک، داروها تنها یکی از ابزارهای مورد استفاده برای بهبود خلق افسردگی هستند و کمک گرفتن برای درمان افسردگی به معنی مصرف دارو نیست. در واقع مطالعات نشان میدهند گفتگو درمانی و نیز مصرف دارو برای افسردگی های خفیف تا متوسط، موثر است. حتی اگر از داروهای ضد افسردگی استفاده کنید، احتمالا لازم نیست تمام طول عمر خود مجبور به استفاده از آن باشید. پزشک به شما کمک میکند زمان مناسب توقف دارو را مشخص کنید.

شایعه: افراد افسرده زیاد گریه میکنند
همیشه اینطور نیست. برخی افراد هنگام افسردگی گریه نمیکنند یا حتی خیلی غمگین نیستند بلکه از نظر هیجانی تهی هستند و احساس پوچی و بی مصرف بودن میکنند. افسردگی حتی اگر بدون علائم محسوسی باشد، اگر درمان نشود فرد نمیتواند از زندگی لذت کافی ببرد و افسردگی او بر خانواده اش تاثیر میگذارد.

حقیقت: سابقه خانوادگی سرنوشت شما را تعیین نمیکند
اگر افسردگی در خانواده شما سابقه دارد، احتمال بیشتری دارد که شما نیز گرفتار آن شوید اما احتمال این که چنین نباشد نیز وجود دارد. افرادی که سابقه خانوادگی افسردگی دارند میتوانند مراقب علائم اولیه افسردگی بوده و فورا اقدامی انجام دهند، خواه در جهت کاهش استرس، خواه ورزش بیشتر، مشاوره یا درمان حرفه ای.

شایعه: افسردگی بخشی از فرایند پیری است
بیشتر افراد، چالش پیری را بدون تجربه افسردگی مدیریت میکنند اما وقتی افسردگی اتفاق بیفتد، ممکن است از آن چشم پوشی شود. افراد مسن تر ممکن است ناراحتی یا علائم مبهم خود را پنهان کنند: غذا دیگر لذت بخش نیست، دردها شدیدتر شده اند، الگوی خواب تغییر یافته و …. مشکلات پزشکی نیز میتوانند در سالمندان افسردگی ایجاد کنند و افسردگی بهبودی از جراحی یا حمله قلبی را کند میکند.

حقیقت: علائم افسردگی میتواند شبیه به زوال عقل شود
در سالمندان، افسردگی میتواند ریشه مشکلات حافظه، گیجی و در برخی موارد هذیان باشد. پرستاران و پزشکان ممکن است این مشکلات را با علائم زوال عقل یا کاهش حافظه مربوط به سن اشتباه بگیرند. دریافت درمان در اکثر افراد سالمند مبتلا به افسردگی، این مشکل را برطرف میکند. روان درمانی به ویژه برای افرادی که نمیتوانند یا نمیخواهند دارو مصرف کنند، مفید است.

شایعه: گفتگو وضعیت را بدتر میکند
زمانی به افراد توصیه میشد با صحبت کردن درباره مشکلاتشان، وضعیت را بدتر نکنند. امروزه شواهد نشان میدهد که مباحثات هدایت شده توسط یک متخصص میتواند وضعیت را بسیار بهتر کند. انواع مختلف روان درمانی با شناسایی الگوی فکری منفی، احساسات ناخود آگاه یا مشکلاتی در روابط، به درمان افسردگی کمک میکند. اولین قدم صحبت با متخصص سلامت روان است.

حقیقت: تفکر مثبت میتواند مفید باشد
توصیه قدیمی تاکید بر مثبت اندیشی، امروزه تبدیل به یک راهکار برای مقابله افسردگی شده است. به این شیوه درمان رفتاری شناختی (سی بی تی) گفته میشود. افراد در این شیوه درمانی راهکارهای جدیدی برای تفکر و رفتار مثبت یاد میگیرند. رفتار و گفتگوی درونی منفی شناسایی شده و باا افکار مثبت تر جایگزین میشود. این روش به تنهایی یا در ترکیب با دارو در بسیاری از افراد درمان موثری است.

شایعه: نوجوانان در کل شاد نیستند
اگر چه بسیاری از نوجوانان دمدمی، جدلی و تحریک پذیر هستند اما تحریک پذیری و ناراحتی و غم طولانی مدت برای آنها طبیعی نیست. وقتی شاد نبودن بیش از دو هفته طول بکشد، ممکن است علامت افسردگی باشد که تقریبا در یک نفر از هر یازده نوجوان اتفاق می افتد. علائم دیگری که نشان میدهند نوجوان نیاز به کمک دارد عبارتند از: دائما تحریک پذیر یا نارحت هستند حتی وقتی با دوستانشان همراه هستند، از فعالیتهای مورد علاقه شان لذت نمیبرند یا افت تحصیلی ناگهانی دارند.

حقیقت: ورزش داروی افسردگی
مطالعات بسیار خوبی نشان میدهند که ورزش با شدت متوسط و به صورت منظم، میتواند علائم افسردگی را کاهش داده و نیز به اندازه دارو در برخی افراد مبتلا به افسردگی خفیف تا متوسط مفید واقع شود. ورزش گروهی یا همراه با دوستان خوب، حمایت اجتماعی را نیز به همراه می آورد که به نوبه خود خلق را بهبود میبخشد.

شایعه: درمان افسردگی دشوار است
واقعیت این است که اکثر افرادی که اقدامی برای بهبود افسردگی شان انجام میدهند، بهبود می یابند. در مطالعه بزرگی که توسط موسسه سلامت روان ملی امریکا انجام شد، ۷۰% از افراد از طریق دارو علائمشان بر طرف شد، اگر چه ممکن است همیشه با اولین مصرف دارو این اتفاق نیفتد. مطالعات نشان میدهند بهترین درمان ترکیب دارو و گفتگو درمانی است.

حقیقت: هر غمی افسردگی نیست
برخی وقایع زندگی موجب ناامیدی یا غمگینی میشوند اما این حالات لزوما افسردگی نیست. سوگ پس از مرگ، جدایی ، از دست دادن شغل یا شناسایی یک بیماری جدی، طبیعی است. یک نشانه نیاز به درمان این است که غمگینی اکثر مواقع روز و در اکثر روزها وجود دارد. وقتی فرد به طور مناسب و صحیح در حال گذراندن شرایط دشواری باشد، معمولا گاهی حواسش از ناراحتی پرت میشود یا خوشحالی را تجربه میکند.

حقیقت: امید به روزهای بهتر واقعی است
ممکن است افراد در اعماق افسردگی تصور کنند هیچ امیدی برای بهتر شدن زندگی وجود ندارد. این ناامیدی بخشی از این بیماری است نه واقعیت. با درمان، به تدریج نگرش مثبت جایگزین افکار منفی میشوند، خواب و اشتها بهبود می یابد و خلق بهتر میشود. افرادی که برای گفتگو درمانی به متخصص مراجعه میکنند، به مهارتهای غلبه بر استرس در زندگی که میتوانند ناامیدی به همراه داشته باشند، مجهز میشوند.

برگرفته از سیمرغ 

 

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای با سخت کوشى مى توان بر افسردگى غلبه کرد بسته هستند

آیا دوستان فرازمینى ما وجود دارند ؟

 

image

 

ستاره‌شناسان دانشگاه پِن استیت می‌گویند که ایده بیگانگان بسیار پیشرفته شاید کمی غیرواقعی به نظر برسد. این محققان بخشی اعظمی از کیهان که با تجهیزات کنونی قابل دسترسی است (حدود صد هزار کهکشان) را بررسی کرده‌اند، ولی به هیچ نشانه‌ی روشنی از امپراتوری بیگانگان دست نیافته‌اند.

به گزارش فرادید به نقل از هافینگتن پست، در نگاه اول، شاید این یافته شگفت‌آور به نظر برسد، اما باید بدانیم که عمر کیهان بیش از ۱۳ میلیارد سال است. این زمان برای تمدن بیگانه کافی است تا امپراتوری خود را به اندازه یک کهکشان گسترش دهد. البته شاید این ایده در ذهن دوستداران فیلم‌های علمی تخیلی شکل گیرد.

بنابراین آیا می‌توان گفت که هیچ چیز بیرون از کره زمین وجود ندارد؟ یا به عبارت دیگر، آیا می‌توان گفت که ما انسان‌ها تنها مغز متفکر این بخش از گیتی هستیم و در فاصله ۵۰ میلیون سال نوری ما هیچ چیزی وجود ندارد؟


البته شاید این وسط کمی هم اغراق کرده باشیم. بهتر است به سراغ محققان دانشگاه پن استیت برگردیم تا ببینیم آن‌ها دقیقا چه کار کرده‌اند. آن‌ها در اقدامی هوشمندانه از تلسکوپ فضایی «ناسا وایز» استفاده کردند تا نور مادون قرمز ساتع شده از آن کهکشان‌ها را اندازه‌گیری کنند. مادون قرمز از هر چیز گرمی توسط حرارت تولید می‌شود.

بر اساس قانون دوم ترمودینامیک، گرما محصول نهایی هر نوع فعالیت مهندسی‌شده‌ای است. از اگزوز خودروی شما، گرما خارج می‌شود، کارخانه محلی نیز پسماند گرم خود را داخل یک رود یا جوی می‌ریزد یا واضح‌تر بگوییم تلویزیون خانه ا همین الان که روشن است داغ است. در واقع در تمام فعالیت‌هایی که از انرژی استفاده می‌شود، گرما تولید می‌شود. حتی زمانی که شما تعدادی داده در یک نرم‌افزار وارد می‌کنید هم گرما تولید می‌شود.

بنابراین هر جا که گرما باشد، نور هم هست؛ حداقل می‌توان گفت از نوع مادون قرمز آن وجود دارد. محققان دانشگاه پن استیت هم از همین اطلاعات استفاده کردند و به دنبال کهکشان‌هایی بودند که بیش از حد معمول نور مادون قرمز تولید می‌کردند. می‌توان گفت که آن‌ها به دنبال «تمدن نوع سوم» بودند، همان تمدن «کمربند مشکی» که منابع انرژی تمام کهکشان را احاطه کرده و در واقع سبک زندگی ساکنان احتمالی آن را نشان می‌دهد. فعالیت‌های ساکنان احتمالی گرمای بسیار زیادی تولید می‌کند و همین مسئله ذهن این محققان را درگیر می‌کند. با این حال، این محققان نتوانستند به هیچ نتیجه‌ی جالبی دست پیدا کنند، زیرا تفاوت چندانی در گرمای تولید شده آن کهکشان‌ها وجود نداشت.

کمی صبر کنید. این واقعا چه معنایی دارد؟

اجازه دهید تا با کمی اعداد و ارقام شما را گیج کنم. قبل از آن تجسم کنید که آن ستاره‌شناسان می‌توانستند به چه نتیجه‌ای دست پیدا کنند. اگر تابش تمام ستاره‌های یک کهکشان معمولی را با هم جمع کنید خواهید دید که نور آن ۱۰ میلیارد برابر نور خورشید ما است یا به عبارت بهتر معادل چهار تریلیون تریلیون تریلیون وات خواهد بود. بنابراین آن محققان زمانی که کهکشان‌ها را بررسی می‌کردند به دنبال چنین عددی بودند.


این رقم فراتر از تجربیات معمولی بشر است، ولی به این مسئله فکر کنید که به چه مقداری اشاره می‌کند. می‌دانیم که یک کهکشان مانند کهکشان ما می‌تواند دربرگیرنده صد میلیارد سیاره قابل زیست باشد. حتی اگر در تک تک این سیاره‌ها، تمدن پیشرفته‌ای وجود داشته باشد، ساکنان هر کدام از آن‌ها باید ۱۰۰ تریلیون برابر بیشتر از ما انرژی مصرف کنند تا نامشان در تحقیق محققان دانشگاه پن استیت ثبت شوند. درست است، ۱۰۰ تریلیون برابر بیشتر از انرژی‌ای که ما انسان‌ها در تمام طول تاریخ برای روشنایی، گرمایش، حمل و نقل، جنگ و کارهای دیگر مصرف کردیم؛ آن هم در هر کدام از صد میلیارد سیاره قابل زیست!

این زیاده‌خواهی است، زیرا تمامی این «ابَر تمدن‌ها» باید کاملا متفاوت از ما باشند تا چنین انرژی را تولید کنند. شاید جمعیت هر کدام از آن صد میلیارد سیاره باید ۱۰۰ تریلیون برابر جمعیت کره ما باشد. البته از جنبه دیگری هم می‌توان به آن نگاه کرد، اینکه سبک زندگی هر ساکن به شکلی باشد که ۱۰۰ تریلیون برابر ما انرژی مصرف کند. فکر کنم شما هم موافق باشید که هر دو احتمال غیرمنطقی به نظر برسد.

مشکلی اصلی در اینجا است که برداشت ما از «ابَر تمدن» بر اساس تمدن خودمان شکل گرفته است. آیا آن‌ها همان چیزی را می‌خواهند که ما هم می‌خواهیم؟ ما فکر می‌کنیم که قانونی در کیهان وجود دارد که بر اساس آن جوامع پیشرفته ولع تصرف قلمرو بیشتر یا همان استعمار را دارند و می‌خواهند گستره بیشتری از کهکشان را از آن خود کنند. از دید ما، هر چه قلمرو بزرگتر باشد یعنی بهتر است.

اما آیا بیگانگان نیز همین را می‌خواهند؟ باید در نظر بگیریم که کنترل قلمرویی که گستره آن صد هزار سال نوری است کار خیلی دشواری است. سرعت امواج رادیو و راکت اصلا پاسخگوی این فاصله نیست. علاوه بر آن، ما در چند ده اخیر به این نتیجه رسیدیم که هر چه چیزها کوچکتر باشند برای ما راحت‌تر است، برای نمونه می‌توانید به وسایل الکترونیکی نگاه کنید. یک نکته دیگر نیز وجود دارد. در جوامع کنونی روی کره زمین، قلمرو بیشتر به معنای ذخایر بیشتر انرژی است، بنابراین ما فکر می‌کنیم که این استاندارد در سطح کهکشانی نیز وجود دارد. اما آیا واقعا به این شکل است؟ در مجموع باید گفت که ما انسان‌ها نباید با چشم و دیدگاه خودمان فرازمینی‌ها را بسنجیم، در غیر این صورت مرتکب اشتباهی انسانی شده‌ایم.


اگر اعدادی که ما به شما دادیم واقعا بر مغزتان فشار آورده است، پس باید اجازه دهید تا اصل مطلب را به شما بگویم: مطالعه انجام شده در دانشگاه پن استیت، نوع دیگر از جامعه و سبک زندگی را در نظر نگرفته است. البته باید اعتراف کنیم که احتمال وجود تمدن‌های فرازمینی را هم رد نکرده است. ممکن است در آن ۱۰۰ هزار کهکشان، ساکنان هوشمند زیستی یا مصنوعی وجود داشته باشد و همین الان که شما این متن را می‌خوانید هم با منابع انرژی معمولی خود زندگی می‌کنند.

 

 

بنابراین هنوز هم منطقی است که بگوییم دوستان فرازمینی ما وجود دارند. البته مشاهدات اخیر با تصور غالب ما در قرن ۲۱ همخوانی ندارد. اما اگر روزی کهکشان خودمان به استعمار انسان درآید، یافته‌های انسان امروز (۲۰۰ هزار سال پس از اجداد نخستین ما) کاملا احمقانه و خنده‌دار به نظر خواهد رسید. باید توجه کنیم که فیلم جنگ ستارگان حاصل دید انسان امروز از آینده است و نه دید گذشتگان ما.

برای اینکه چهارچوب فکری مناسبی داشته باشیم باید برای بار آخر یک نکته را متذکر شوم: ساکنان

دیگر کیهان «بیگانه» هستند؛ بنابراین آن‌ها شبیه ما نیستند.

 

بر گرفته از فرارو 

 

منتشرشده در خواندینهای علمی | دیدگاه‌ها برای آیا دوستان فرازمینى ما وجود دارند ؟ بسته هستند

چیزهایی هست که نمیدانیم!

 

image

پشت این دیوار‌ها، پشت این ساختمان‌های بلند، پشت دود ماشین‌ها در شهرمان اتفاقاتی رخ می‌دهند که شاید هیچگاه متوجه‌شان نباشیم. بسیاری متولد می‌شوند، بسیاری می‌میرند و دراین میانه بسیاری به هم دل می‌بازند. شهرهای بزرگ پوشش‌هایی بی‌نقص‌اند. اجازه نمی‌دهند چیزهای زیادی را ببینیم یا بشنویم.

مادامی که در شهر زندگی می‌کردم، بسیاری ازاتفاقات پیرامونم را نادیده می‌گرفتم اما شهرنشینی‌ پایدار نماند. قبولی در دانشگاه گیلان، زندگی در خانه روستایی مادربزرگ را به ارمغان آورد.

در روستا اتفاقات بسیاری می‌اُفتاد-البته هنوز هم آن اتفاقات می‌اُفتند. برخلاف شهر، شما در روستا از خیلی چیز‌ها باخبرید.

می‌دانید که از سال پیش تاکنون چند نفر متولد شده‌اند. می‌دانید که پسر جعفرآقا عاشق و کشته‌مرده دختر ملوک خانم است و حالِ دختر ملوک خانم از ریخت پسر جعفر آقا بهم می‌خورد.

می‌‌دانید که مثلاً چرا جانعلی و همسرش پریروز با هم دعوایشان شد، چه شد که دیروز آشتی کردند و در‌‌نهایت چرا امروز از هم طلاق گرفتند.

می‌دانید چه افرادی طی شش ماه اخیر مرده‌اند، چرا مرده‌اند، احتمالاً از مفاد وصیت نامه آن‌ها هم مطلع خواهید شد.

شما همه این‌ها را می‌دانید نه به این خاطرکه آدم فضولی هستید، می‌دانید به این دلیل که در روستا زندگی می‌کنید. اگر می‌خواهیید ندانید، کافیست گوش‌هایتان را بگیرید و چشم‌هایتان را ببندید.

اولین رخدادی که در روستا توجه مرا بخود جلب کرد نه تولد‌ها، نه عشق‌ها و نه جدایی‌ها بلکه مرگ‌ها بودند.

در روستای ما زمانی که فردی عمرش را به بقیه می‌داد، بلندگوی مسجد خبر مرگش را اعلام می‌کرد. اولین جمله این بود «اناالله و انا االیه راجعون…»، پس از آن همه به لب پنجره‌ها، در‌ها یا ایوان‌ها می‌آمدند، همه گوش‌ها تیز می‌شد، همه منتظر بودند، می‌خواستند بدانند این‌بار مرگ، چه کسی را با خود برده است.

من به چهره‌های منتظر خیره می‌شدم، می‌خواستم بدانم واکنش‌ها چه هستند. وحشت زده بودم. هیچگاه مرگ را تا به این اندازه نزدیک احساس نکرده بودم.

بنظرم می‌رسید هر از چندگاهی مرگ به روستایمان می‌آید، دستش را در ظرفی می‌کند پر از گوی‌های رنگارنگ، روی هر گوی نامی نوشته شده است، خوب گوی‌ها را در ظرفیبه هم می‌زند، سعی می‌کند همه شانسی برابر داشته باشند.

پیر یا جوان؟ برای مرگ فرقی نمی‌کند. در‌‌ نهایت یکی را بر می‌دارد، و آنکه نامش روی گوی حک شده رهسپار گور خواهد شد.

نام فرد فوت‌شده برده می‌شد، فردی که همه اهالی روستا حتماً به خوبی او را می‌شناختند، حتماً نسبتی فامیلی با هم داشتند، حداقل نسبتی دور.

اولین هیجانی که در چهره‌ها می‌دیدم چه بود؟ آیا غرق در اندوه می‌شدند؟ قطره‌ای اشک؟ آیا ماتشان می‌برد و همانجا خشکشان می‌زد؟ یا شاید هم مثل من وحشت زده بودند؟ نه، هیچکدام! نه خبری از اندوه و اشک بود، نه نشانه‌ای از بُهت و نه وحشتزدگی. نخستین چیزی که در چهره‌شان می‌دیدم، برق شوق چشمانشان بود، و البته بعد بهت، اندوه و اشک یا وحشت هم از راه می‌رسیدند.

اوایل وقتی می‌دیدم چشم‌های مردمان روستا از شنیدن خبر مرگ یکی از نزدیکانشان برق می‌زند یکه می‌خوردم. با خودم می‌گفتم، در چنین شرایطی «شوق» ممکن نیست، چقدر بیرحمانه است، حتماً اشتباه می‌کنم، شاید تظاهر ناراحتی در روستا با شهر متفاوت است، شاید معنای این چشمان برق زده، اندوه باشد.

هفته‌ها و ماه‌ها گذشتند، به تدریج با تمام اهالی روستا آشنا شدم، تک‌تکشان را شناختم، بار‌ها از بلندگوی مسجد «اناالله و انا االیه راجعون» را شنیدم و تازه آن‌موقع بود که مطمئن شدم آن برق نگاه‌ها، واقعاً «برق شوق» بوده‌اند، چراکه پس از آن خودم هم، وقتی خبر مرگ یکی از هم‌محلی‌هایمان را می‌شنیدم پیش از آنکه جا بخورم یا ناراحت شوم ذوق زده می‌شدم، دیگر به هیچ وجه هم برایم عجیب نبود.

راستش هیچ چیز انرژی‌بخش‌تر از آن نبود که صبح از خواب بیدار شوم و بشنوم مثلاً ممدحسن به دیار باقی شتافته است!

در چشمانمان شوق می‌درخشید، ذوق زده می‌شدیم، در رگ‌هایمان انرژی جاری می‌شد نه به این خاطر که از عواطف انسانی بی‌بهره یا قسی‌القلب بودیم، به این خاطر که بلندگوی مسجد قبل از اینکه اعلام کند کسی فوت کرده است، قبل از اینکه برای مراسم ختم او اطلاع‌رسانی کند، تلویحاً اعلام می‌کرد: نگران نباشید، شما هنوز زنده هستید.

 

نوشته میثم همدمى

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای چیزهایی هست که نمیدانیم! بسته هستند

رابطه شخصیت افراد با اینباکس ایمیل آنها !

 

image

وقتی به دوستی گفتم می خواهم مطلبی درباره رابطه شخصیت افراد و اینباکس ایمیل آنها بنویسم، سریع گفت:

«سه ایمیل در اینباکس ام دارم، به نظرت چه جور شخصیتی دارم؟»

جواب دادم: «یعنی بدترین نوع شخصیت».
البته منظورم از «بدترین» این بود که «داشتن توانایی تو در مدیریت زندگی دیجیتال آرزوی من است؛ خیلی به تو حسودی ام می شود.» در آن زمان اینباکس من ۵۷ ایمیل نخوانده شده به علاوه هزارها پیام اضافی داشت که هیچ وقت زحمت پاک کردن یا مدیریت شان را به خودم نداده بودم.
در واقع اگر بخواهم با شما صادق باشم، باید بگویم ۵۷ عدد ایمیل اینباکس هم برای من یک رکورد جدید بود چه تا پیش از این دست کم یک هفته وقت صرف کرده بودم که نزدیک به هزار ایمیل بی مصرف را از اینباکسم پاک کنم.
هدف من از شروع این پروژه تحقیقاتی این بود که بفهمم آیا نگرانی درباره اینباکس چیز مهمی است یا خیر؛ به دیگر سخن می خواستم بدانم کسی که به اینباکس خود اهمیت نمی دهد از نظر عاطفی یا شناختی دچار به هم ریختگی و آسیب است؟
به همینه ترتیب در پی آن بودم که آیا قهرمانان اینباکس مانند دوستم در مقایسه با افراد دیگر موفق تر هستند یا خیر. البته ناممکن است که با نگاه کردن به این صندوق الکترونیکی بتوان درباره بهره ور بودن یا داشتن بیماری روانی افراد نظر قطعی صادر کرد.
استراتژی مدیریت ایمیل شما به حرفه و استانداردهای دفتری که در آن مشغول هستید بستگی دارد اما طی گفتگوهایی که با متخصصان روان شناسی و فناوری داشتم، متوجه شدم همبستگی هایی میان عادات ایمیلی افراد و شخصیت هایشان وجود دارد.
پاک کننده
این دسته افراد به محض دیدن ایمیل در اینباکس خود عمل مناسب را انجام می دهند، یعنی ایمیل را سریع می خوانندو در صورتی که نیاز باشد به آن پاسخ می دهند؛ در غیر اینصورنت آن را پاک کرده یا در جایی به صورت آرشیو نگه می دارند. تعداد ایمیل های خوانده نشده این افراد تقریبا همیشه صفر است.
لری راسن (Larry Rosen)، محقق روانشناسی و نویسنده کتاب «iDisorder» معتقد است در این دسته قرار می گیرد. به گفته او، دور بودن از اینباکس عصبی اش می کند؛ وی گمان می کند این امر به دلیل تغییرات ساختاری در مغز او اتفاق می افتد.
مغز یک فرد پاک کننده طوری برنامه ریزی شده که با مواجهه با دسته ای از پیام های خوانده نشده واکنشی منفی از خود نشان می دهد. راسن می گوید: «صندوق ایمیل پر از نامه موجب ترشح نوعی ناقل عصبی به نام کورتیزول در مغز می شود که افراد را مضطرب خواهد کرد. تمیز نگه داشتن اینباکس حداقل به طور موقتی این اضطراب را از بین می برد.»
سرانجام راسن پیشنهاد می کند مدیریت ایمیل به تمایل افراد در کنترل امور بستگی دارد. افراد پاک کننده برخلاف دیگران در مواجهه با یک خانه، محل کار یا اینباکس شلوغ عصبانی می شوند و مدیریت مداوم بر اینباکس، به آنها آرامش می دهد.
ذخیره کننده
این دسته افراد هم تعداد ایمیل کمی در اینباکس خود دارند اما به ندرت پیام ها را پس از خواندن حذف می کنند. به گفته پالما راتلج (Pamela Rutledge)، مدیر یک مرکز تحقیقات روانشناسی، تبیین هایی برای این نوع شخصیت وجود دارند، یک تبیین اینکه آنها افرادی کمالگرا هستند و فکر می کنند ممکن است دوباره به ایمیل های خوانده شده نیاز پیدا کنند. او در ادامه می افزاید پاک کردن ایمیل ها از سوی این افراد حس ریسک زیادی به آنها می دهد.
بی توجه
ران فریدمن (Ron Friedman) نویسنده کتاب «بهترین جای کار کردن»، نگه داشتن هزاران ایمیل خوانده نشده در اینباکس لزوما یک رفتار و عادت مخرب نیست اما تبیینی هم برای افرادی ارایه می کند که توجهی به تعداد ایمیل در اینباکس خودندارند.
یک ایمیل پر از نامه از یک سو بیانگر این است که یا مشغله زیاد دارید یا به دنیای اینترنت و دیجیتال اهمیتی نمی دهید. از طرف دیگر، احتمال این وجود دارد که فرد بی توجه پیش خود فکر کند با مدیریت ایمیل هیچ پیشرفتی در زندگی اش صورت نمی گیرد؛ که البته این مورد آخر نشانه ای از هوش قلمداد می شود.
برخی از افراد بی توجه نسبت به ایمیل در واقع ممکن است سازمان یافته تر و مولدتر از هر کس دیگر باشند. فریدمن می گوید با این همه، اولویت دیگر افراد در زندگی اجتماعی انسان ها را نیز بیان می کند.
با این اوصاف شما جزو کدام دسته از این شخصیت ها قرار دارید؟ آیا به نظر شما می توان معیار بهتری برای بررسی شخصیت افراد از روی رفتار آنلاین آنها به دست آورد؟

       بر گرفته از : ” هفته نامه عصر ارتباط “

 

 

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای رابطه شخصیت افراد با اینباکس ایمیل آنها ! بسته هستند