چرا برخى افراد مجذوب شما نمى شوند

 

image

 

به این موضوع فکر کرده اید که چرا بعضى افراد مجذوب شما نمى شوند؟ و گاهى احساس تنهایى مى کنید؟
چطور مى توان افراد را درک کرد و با جلب اطمینان، آنها را به سوى خود جذب نمود؟ چقدر تا به حال به حرفهای دیگران خوب گوش کرده اید؟ وقتى طرف مقابلتان از احساس و عملش برایتان حرف مى زند به او اجازه بازگو کردن تمام حرفش را داده اید؟ چقدر در بین گفته هایش سکوت کرده اید تا ادامه بدهد؟
آیا توجه کرده اید که وقتى شخصى برایتان حرف مى زند و شما احساس او را مى فهمید و سعى مى کنید اجازه دهید که با همان حس، خود را خالى کند، چقدر احساس عزت نفس و دوست داشته شدن و صمیمیت را به او داده اید و چقدر از خشمش کاسته اید؟ یا وقتى خود را جاى او مى گذارید و به مسئله نگاه مى کنید چقدر او را مى فهمید و به او هم احساس فهمیده شدن مى دهید؟ یا وقتى که از جملاتى را بیان مى کنید که خودش فکر می کند و پاسخگو هستید، چقدر به او در حل مشکلاتش (توسط خودش) و رسیدن به استقلال کمک کرده اید و یا با حرکات غیرکلامى و بیان جملات کوتاه تأییدى در بین بیان حرف ها و احساسش چقدر به او احساس با ارزش بودن و مهم بودن مى دهید؟ و یا وقتى که گاهى در جملات خود از ضمیر «من» استفاده مى کنید و حس خود را بیان مى کنید، مى بینید که چطور اعتماد آنها را به خود جلب کرده اید و آنها را حتى آماده کرده اید که احساسات و گفته هاى شما را بشنوند و درک کنند… انتظارات شما برایشان قابل احترام خواهند شد، مى بینید که چقدر به آنها قدرت مسؤولیت پذیرى مى دهید.
نکته اى که در بین گفت وگوهایتان با طرف مقابل باید به آن توجه کنید میزان تمایل یا عدم تمایل شخص براى ادامه گفت وگو است.
مثلاً وقتى طرف مقابل از جایش بلند مى شود یا به ساعت نگاه مى کند و یا بیان سرد و بى احساسی در مقابل سؤال هایتان دارد متوجه مى شوید که تمایلى به ادامه گفت وگو ندارد.
آیا توجه کرده اید که چرا در روابط خود با دیگران متوقع مى شوید و یا اصلاً منشأ توقع چیست؟
حال چقدر مى خواهید بشنوید؟ آیا فکر مى کنید که دیگران به سمت شما نمى آیند و یا شما را نمى خواهند یا خود کارى مى کنید که آنها را از خود فرارى مى دهید؟ آیا فکر مى کنید که دیگران شما را نمى فهمند و به انتظارات شما احترام نمى گذارند یا خود این فرصت و موقعیت را براى خود نساخته اید؟

آیا باز هم مى گویید اعتماد به سختى به دست می آید؟

آیا باز هم نمى توان دیگرى را فهمید؟

چقدر تلاش براى درک دیگرى کرده اید؟

آیا مى دانید توجه شما غیر مادى ترین و ارزشمند ترین چیزی است که مى توانید داشته باشید 

 

 

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای چرا برخى افراد مجذوب شما نمى شوند بسته هستند

چگونه انگیره خود را افزایش دهیم

 

image

بسیاری از افراد با وجود داشتن موقعیت اجتماعی و کار مناسب ، هر از چند گاه ممکن است از کار و تلاشهای اجتماعی خسته و بی انگیزه و سست شوند. بخصوص اگر فرد مجبور باشد به یکباره در چند نقش کلیدی یا غیراساسی یک سازمان ایفای نقش کند – به بیان دیگر فقدان انگیزه ممکن است ناشی از یک برنامه فشرده کاری یا برعکس یک برنامه کاری پایین تر از حد انتظار فرد باشد. ازاین رو، به هنگام احساس سستی و رخوت طولانی در کار باید ابتدا منشأ آن را پیدا کرد و بی درنگ در جهت ایجاد انگیزه و تحرک گام برداشت . از این رو، توصیه می گردد برای پیشرفت در برنامه خود:
۱-مهارتهایتان را توسعه دهید. با آموزش مداوم ، استعدادهایتان را پرورش دهید و در کارتان رقابت ایجاد کنید تا عقب افتادگی هایتان را جبران نمائید.
۲ـ عرصه های کاری جدید را جستجو کنید.
۳- برنامه ریزی کنید تا بعد از انجام یک دوره کار فشرده برای مدت کوتاهی هم که شده به مسافرت بروید.
۴- یک تغییر ماهرانه در کار ایجاد نمائید. اگر احساس می کنید کارتان بیش از حد یکنواخت است ، در جستجوی راههایی برای ایجاد تنوع در کار باشید. برای مثال ، می توانید از برنامه های اطلاعاتی و نرم افزاری جدید بهره بگیرید و در جستجوی راههای جدید بهره وری در کارتان باشید.
۵- فکر و احساس خود را مانند جسمتان ورزش دهید و به فعالیت وا دارید. یک راهپیمایی پرتحرک و با حرارت در طول روز، سطح انرژی شما را بالا می برد و به شما این امکان را می دهد که افکارتان را سازماندهی کنید. حتی یک تغییر در مکان نشستن در سر کار می تواند هیجان و احساس تازه ای در شما بوجود آورد.
۶- بکوشید تا در کار خود بهترین باشید. سعی کنید در هر کاری که انجام می دهید برتر بودن قابلیت های شما چشمگیر باشد. اطمینان داشتن به توانائیهایتان هم انگیزه خودتان را بالا می برد و هم دیگران را نسبت به توان شما دلگرم می کند.
۷- انعطاف پذیر باشید. از سختگیری و نکوهش بیش از حد در مورد کارتان بپرهیزید. اگر می دانید که نهایت تلاشتان را کرده اید، پس به آن افتخار کنید. اگر فکر می کنید راههای بهتری برای انجام کارتان وجود دارد، بی درنگ آن را دنبال کنید تا سطح کیفی کارتان ارتقاء یابد.

 

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای چگونه انگیره خود را افزایش دهیم بسته هستند

طنزِ اختلاس نوشته فریدون توللى

.

image

و اختلاس بر وزن اسکناس اندر لغت سرقت را گویند و اخص آن سرقت دیوانیان است از خزانه و در تسمیه ی این کلمه عقاید متفاوت است ؛ زمره ای کتابت آن با ” صاد” کرده و ریشه ی آن را خلوص دانسته اندو حجت ایشان اینکه مأمور مختلس را ارادت و اخلاص چنان است که کیسه ی خویش را از خزانه ی دیوان فرق ننهد و جدایی در میانه نبیند . چنان که شاعر فرماید :

خلوص نیت و اخلاص چون به پیش آمد

ز جیب خویش منه فرق،جیب دولت را

ببر زکیسه ی دیوان و قصر و کاخ بساز

به خویش راه مده خواری و مذلت را

گروهی دیگر اختلاس را از اختلال حواس گرفته و به همین علت مختلسین را از سیاست و مجازات معاف دانسته اند.

زاختلال حواس است اختلاس،ای دوست

که هوشیار بدین کار تن نخواهد داد

جنون محض بود ، ورنه مرد روشن رای

تن از برای یکی پیرهن نخواهد داد

خواجه علی طفیلی در رساله ی ” مصباح المتخلسین” اختلاس اندک را تحریم فرموده و حجتی که آورده این است که چنین مختلس را یارای ارضای فراتران خود نیست و گاه باشد که مغرضین بر وی حسد برند و به زندانش اندازند.

در پی دانه مرو همچو کبوتر که تو را

عاقبت بهر یکی دانه به دام اندازند

صید کن شیر صفت،نیم بخور،نیم ببخش

تا به هرجا که روی بر تو سلام اندازند

و بر مختلس است که در امر اختلاس ، همت بلند دارد و از مسروقات خویش بخشی گران نثار فراتران کند و بقیت آن به نام خویش و پیوند به کار ابتیاع ضیاع زند و عمر در شاد کامی به سر آورد که گفته اند :

تو دزدی می کن و در کیسه انداز

که دزدان راست در این ره سرودی

اگر دزدی نباشد در ادارات

در استخدام دولت ،نیست سودی

image

آشنایى با نویسنده 

روانشاد فریدون توللی زاده ١٢٩٨ در شیراز شاعر ، نویسنده منتقد وطنزنویس – در رشته باستان شناسی فارغ التحصیل شد.

از پیشروان شعر نو فارسی و از نخستین کسانی است که به شعر نیمایی گروید اما دوباره به قالب کهن بازگشت.وى در سال ۱۳۶۴ در گذشت

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای طنزِ اختلاس نوشته فریدون توللى بسته هستند

تو را چه نام دهم من ، فرشته یا که پری ؟

 

image 

تو را چه نام دهم من ، فرشته یا که پری ؟

برای من تو خدایی دمیده در بشری

تو می رسی و دلم را … تلاش بیهوده ست

نمی شود که نبازم نمی شود نبری

اگر تو عیب مرا هم نشان دهی غم نیست

که مثل آینه ها صادقانه می نگری

هنوز بعد تو سرگرم خاطرات توام

تو ای ستاره چه دنباله دار می گذری

برای با تو نشستن اگر چه من هیچم

برای بودن با من تو بهترین نفری

به بوی زلف تو از خویش می روم بی شک

شبی دوباره اگر شانه ای به مو ببری

تو مثل رودی و من مثل شاخه ای خشکم

خوشم به بودن با تو خوشم به دربدری

” احسان اکابرى “

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای تو را چه نام دهم من ، فرشته یا که پری ؟ بسته هستند

آسودگى اگر طلبى جاى دیگر است

image 

 
ما را دلی بوَد که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است

چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست
جز چشم دل که محو تماشای دیگر است

این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است
و آن گوهر یگانه بدریای دیگر است

در ساغرِطرب ، می اندیشه سوز نیست
تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است

امروز میخوری غم فردا و همچنان
فردا به خاطرت غم فردای دیگر است

گر خلق را بود سرِ سودای مال و جاه
آزاده مرد را سر و سودای دیگر است

دیشب دلم به جلوه مستانه ای ربود
امشب پی ربودن دلهای دیگر است

غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی
آسودگی اگر طلبی جای دیگر است

” شادروان رهی معیری”

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای آسودگى اگر طلبى جاى دیگر است بسته هستند