داریوش بزرگ شهریار بى همتا

 

image

نام داریوش یکم ، فرنام به داریوش بزرگ، پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود.

داریوش در زبان لاتین «دَرَیوس»، زبان یونانی «داریوس» و در پارسی باستان «دارَیَوَهوش»واگویی می شود. آرایه این نام در زبان ایلامی «داریامائویس»، در زبان اکدی «داریاموس» و در زبان آرامی «دِرایس» و «دِرایوس» است و گمان می رود نام یونانی دیگرش «داریائوس» باشد. این نام در زبان پارسی باستان به معنای «استوار نگاه می دارد آن چه نیکوست را» می باشد.

این نام در نگارش بابلی سنگنبشته بیستون به گونه [ داریاموش ] امده است: من «داریاموش«(داریوش)، شاه، پسر «اوشْتاسْپَه» (ویشتاسپ)، «اَهَمَنیش» (هخامنشی)، شاه شاهان، پارسی، شاه «پَرسو» (پارس).

وی در سال ۵۲۲ پیش از زایش، با یاری چندی از بزرگان هفت خانواده اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورش های درون مرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استواری بخشید و سرزمین هایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.

بازگشت به میهن

در چله تابستان سال ۵۲ داریوش جوان ۲۸ نیزه دار و آجودان پیشین کمبوجیه پس از مرگ پادشاه خود در شام دواره به میهن باز گشت .همه سرزمین هایی که به در گذار پیمود، بابل، شوش و هتا سرزمین بنیادین نیا ی او به دست ستمگران در آمده بود.بزرگان و درباریان شاه به ولایات خویش رفته و کناره گیری اختبار کرده بودند و آرامش خفقان آوری همه جا فرمان فرما بود.

در هنگامی که از بزرگان هخامنشی ها در رسته ی فرزندان پسر تنها خاندان ارشامه و پسر او ویشتاسپه بجای مانده بود.گوتامه چیرگی خویش را کم کم با به هم ریختن ساختمان مردمی دولت کوروش استوار می کرد.گوتامه برادر اوروپستس(مغی که کمبوجیه در گذار مصر جانشینی را به او سپرده بود)نماینده ی سود ماد ها نبود، وانگه نشان یک رسته ی اندک و کهنه پرست و کهنه بود.

در آغاز چنین به دید می رسید که بنای دولت داریوش از هم گسیخته خواهد شد و داریوش و اندیشه های بزرگ شیر مردی آریایی او را زیر آوار بلند پروازی خاکسپاری خواهد کرد، ولی در برابر آنچه امید می رفت در در درازنای زمان نزدیک به یک سال داریوش سستی نا پذیری و پشتکار پولادین و بی پروایی بی مانند همه نیروهای شورشی ، دشمن و ناسازگار را شکست داد و این سرزمین سپنتا را جستاند و آرامش و بزرگی را به ارمغان آورد.بدین گونه داریوش توانست در این سال نیرو هایی که دولت در رودررویی با گزندها به آنها پشت گرمی داشت را بشناسد.

آئین گذاری در زمان داریوش

شاید با ارزش ترین دستاورد و بزرگترین بازمانده او گردآوری نخستین گروه آیین های همه گیر دیوانی و مردمی باشد.در میان تیره های ایرانی از پیش تر دات بوده ولی یک دات همه گیر که همه ناچار به پیروی از آن باشند بی پیشینه بود.شاهنشاهان پیش از داریوش مانند کوروش، کمبوجیه و بردیا همه باورمند به واگذاری آیین گذاری نیروهای به های بومی بودند.

دو نکته در دستورهای داریوش آنها را از دستورهای پیش از خود سوا و دگرگون می کند :

الف) مسئله نام بردن ویژه داریوش به پشتوانه این آئین نامه از سوی اهورامزدا است(این کار پافشاری و باور داریوش بر یکتا پرستی را نمایان می کند)

ب)نامی که داریوش به دات می دهد.در لوح های بابلی و آشوری دات به نام (گروه آرا)شناخته می شد و هر کدام از بند ها بر پایه دیدگاه یک دادرس در زمینه یک دادخواست روشن بنا شده بود، اما داریوش آساهای خود را «دات» می نامد(ریشه واژه داد)و به چَم دادخواهی و دادگستری است.

آرمان بزرگ داریوش، پشتیبانی از مردم در برابر ستم به دست فرسار و پایه گذاری آساهای یکسان در همه گستره شاهنشاهی بی کران هخامنشی بتواند داد مردم را بستاند، که این کار در زمان خود بی همتا و تازه بود.داریوش در همه زمینه ها آیینی برنهاده بود.

سرپرستی کارهای درونی

در این باره جُستار فراوان است تنها به این نکته نمارِش می کنیم که داریوش بزرگ با کوچاندن مردم کشور از جایگاهی به جایگاه دیگر که شیوه ی پادشاهان آشور بویژه از زمان تیگلات پلیسر سوم به پس بود، ناسازگار بود و این کار را درخور سرپرستی کشوری به پهناوری و بزرگی و شکوه ایران نمی دانست.

داریوش بزرگ در سرپرستی چیره گی های فراخ هخامنشیان و برپایی راه ها و گذرگاه ها و رفت و آمد نیروهای ارتشی ایران در لشگرکشی به یونان و آسیای کوچک و مصر و پیشرفت بازرگانی و داد و ستد و زدن مسکوکات و سازمان کشوری کارهایی بی پیشینه و برتری نمود.

رامیاری بازرگانی داریوش

آیین های داریوش در زمینه بازرگانی ، همه زمینه های بازرگانی را دربر می گرفته.کشاورزی و بازرگانی بومی به گونه یکسان و سازمند و قانونمند شد و بازرگانی دوردست در سراسر شاهنشاهی با اتکای «دات» پشتیبانی بایسته را پیدا می کرد.

بازسازی دیوانی داریوش

کوروش پس از چیرگی بر لیدیه و کاپادوکیه، برای نخستین بار هنجار بخش کردن سرزمین را به شهر های گوناگون پایه گذاشت.سپس داریوش دو شهر اسکودارا و لیبی را به این گروه افزون نمود.

بنا به گفته هردوت داریوش سراسر گستره شاهنشاهی ایران را به بیست و یا بیست شش ساتراپ که یونانی ها آنها را ساتراپی می گویند بخش کرد،ولی خود داریوش در سنگنبشته نقش رستم شمار این ها ساتراپ ها را سی یادآوری می کند.

ناهمسانی کلان ساختار شهر های کوروش با داریوش در شیوه سرپرستی کردن آنها بود.

کوروش برای آسودگی از پیمانمداری شهر ها؛ سرپرستی آنها را یه سرداران و نزدیکان خود مانند گوبریاس و ویشتاسب می داد؛ گرچه ساختار بومی سرپرستی را دست نزده مانده می گذاشت و پرداخت ساو ، روانیدن آساها و سرپرستی درونی هر شهر را به بلندپایگان بومی و با به کار بردن آیین نامه های بومی واگذار می کرد.

داریوش بزرگ پس از برگردانیدن سامان و آرامش در کشور و پس از همبستگی همه کشور ، کشورهای پیرو و فرمانبردار را با ویژگی های رامیاری و میهنی و جایگاه زیست گاهی به سی بخش، بخش کرد و از میان سرداران و بزرگان ایران ، مردان کاردان و شایسته یی را بفرمان فرمائی هر بخش بر می گماشت.

شاهنشاهی هسته گرای داریوش ولی نمی توانست بر کارآمدی یا کمبود دات ها بومی پشت گرم باشد، هر چند این به آن چَم نیست که داریوش به هر روی ساختار خرد منطفه را نگهداری نکرد.در بهسازی های دیوانی، داریوش به هر یک از این بخش ها یک تن فرماندار می فرستاد که یونانی ها او را ساتراپ و ایرانی ها او را «خشترپاوان» نام داده اند که امروزه به آن شهردار می گوییم.

ایجاد راه سراسری

داریوش برای پیشرفت بازرگانی و آفرینش پیوند میان استان ها و نیز برآوردن آرمان های راهبردی و پرشتاب تر شدن لشگر کشی، راه های فراوانی در کشور ایحاد نمود که ارزشمندترین آنها راه شاهی بود.این راه که از سارد پایتخت لیدی پیشین آغاز می شد و به شوشتر می رسید،بنا به گفته هردوت درازی آن بیش از ۲۴۰۰ کیلومتر بود و دارای ۱۱۱ ایستگاه و سرا بود که این خانه ها به اسب های تندرو آماده بودندکه چاپار ها احکان و فرمان ها را چه در زمان لشگر کشی و چه در زمان سازش با شتاب ترابرده می کردند، این چاپارها و پویش آن ها را به دست اسب های تازه نفس در زبان پارسی باستان آنگارایون می گفتند.

به گفته ی کهن نگاران باستان نود روز زمان می برد تا کاروانی این گذرگاه را از ابتدا تا انتها بپیماید، چنانچه پیک های شاهی این راه را در یک هفته می پیمودند.

ایجاد کانال سوئز

هنگامی که داریوش در هند بود دید که بازرگانی مصر و شامات با هند از راه خشکی دشوار است و ترابری گران می باشد این بود که دستور داد، که آبراهی که امروزه به نام آبراه سوئز شناخته شده است ساخته شود،وی آنرا برپا و گشت کشتی ها را در این آبراهه،استوار نمودند. گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه پایان نیافته را دیده بود و درباره آن از مردم پرسشهایی کرده بود. در سنگ نوشته هایی که به دبیره هیروگلیف مصری به یادبود ساختن این آبراه، در دست است، نشان هایی به این پرسش ها هست .سه سنگ نوشته از داریوش در آبراه سوئز شناسایی شده که فراوان ترین و با ارزش ترین آنها ۱۲ رَج دارد و دربردارنده ستایش اهورامزدا و شناساندن داریوش و دستور حفر ترعه سوئز. دو سنگنبشته دیگر کوچک ترند و دربردارنده شناساندن داریوش هستند.

ساو گیری

دستگاه ساو پیش از داریوش سامانه خوبی نداشت و کارگزاران دولتی به خواست خود از مردم ساو میگرفتند.(بر پایه گفته کهن نگاران یونانی)ولی داریوش ساو هر یک از استان های پیرو را به ساو نقدی و کالایی بخش کرد و به فراخور آن بخش ساو می گرفت.

برپاداشتن سپاه جاویدان

برای اینکه نیروی سپاهی به اندازه شایستگی و با شتاب به جاهای نیازمند برسد، داریوش لشکری سر و سامان داده بود که شناخته به لشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه از شمار آنها نمی کاست و بی درنگ جاهای تُهی را پر می کرد. شمارش این لشکر ده هزار تن بود، در این میان اگر سربازی کشته می شد به تندی این تن جایگزین می شد و همیشه این شمارگان ده هزار تن بود.

یگان های سنجش در زمان داریوش

از آنجا که داریوش می کوشید تا بازرگانی ایران بر بازرگانی درست بنا گذاشته شود کوشید تا به جای پیمانه ها و گرانسنگی های بومی ، در سراسر گستره پهناور شاهنشاهی هخامنشی پیمانه ها و اوزان تازه ای را پایه گذازی کند.همین جاست که ویرایشات داریوش، از زمینه دادها فراتر می رود و زندگی روزمزه مردم را فرا می گیرد.کمتر پادشاهی در زمان باستان و سده ها پیش به ارزش بازرگانی در پایه گذاری سرزمینی توانا و یکپارچه به مانند داریوش بزرگ پی برده باشد.

داریوش برای نخسین بار به زدن استیر های زر و سیم با ارزش های یکسان و مهر ویژه به خود کرد.او برای هماهنگ نمودن سنگ ها، گرانسنگی نوینی به نام کرشه یا کار شاه و پیمانه تازه ای به نام پیمانه شاه بر پا نمود.این یکتا ها در سراسر گستره ی شاهنشاهی پهناور هخامنشی بهره گیری می شد.

کوچک ترین سنگه ، هلور یا حبه بود. ده هلور برابر یک چارک می شد، چهار چارک یک شکل و هر ده شکل برابر یک کرشه بود.

استیر های داریوش از زَر ناب بوده و داریک(ازریشه زرین یا زریک) نام داشت.

دانش و فرهنگ

گرچه از ادب سار و دانش روزگار داریوش بزرگ نشان گویایی نمانده است ، ولی همین اندازه سنگنبشته ها و نشانه هایی که در دست است میرساند که داریوش به فرهنگ و دانش و هنر نگرش ویژه ای داشته است . چنانکه برروی تندیس یکی از حکمرانان دست نشانده داریوش بزرگ اینگونه خوانده میشود : (پادشاه مصر و دیگر کشورها داریوش بزرگ ، به من فرمان داد که به مصر روم آرمان این بود که نیایشگاه های مصر که ویران شده بود بسازم … به بنیاد ها نسک بدهم …… و جوانان را برای آموزش و پرورش به کسان کار آزموده سپردند و برای آنان چیز های سودبخش و ابزارها و افزار هماهنگ نسک های ایشان فراهم ساختند . چنین بود کار شاهنشاه چو او سودمندیی دانش پزشکی را میدانست که میخواست جان بیماران را از بیماریها رهایی بخشد ) .

آشکار است شاهنشاهی که برای کشور زیر دست خود چنین دستور هایی می فرماید بی گمان برای کشور خودش بیشتر و بهتر کرده است در زمان داریوش دانشمندان یونانی در پیشگاه شاهنشاه ایران در شوش به سر میبردند یکی از این دانشمندان سیکیلاکس گیتاشناس بنام بوده که داریوش او را کارگزار نمود تا روانی پایینی رود سند را با کشتی بپیماید .

هستی پزشکان بیگانه چه در زمان داریوش بزرگ و چه پس از آن در دربار پادشاهان هخامنشی برای همگان آشکار و هویدا است .

نخستین و پرآوازه ترین آنها جراح قابلی از اهل کروتون دموسدس نام دارد که بدربار داریوش دعوت شد . در آن هنگام اطبای رسمی داریوش مصری بودند و چون روزی یکی از او سخنهای شاهنشاه ایران در رفتگی پیدا کرد و اطبای مصری از معالجه عاجز ماندند مورد غضب قرار گرفتند در این هنگام دموسدس که در دربار بود بآسانی پادشاه را معالجه کرد ، از آن پس داریوش آنی او را از خود جدا نکرد . هر چند او اندیشه أی جز بازگشت بوطن نداشت و حتی موفقیتش در معالجه شاهنشاه سبب اسارت بی سرانجام او گردید ، ولی موفقیت دیگری آنرا او را بوطن بازگردانید . بدین شرح که روزی ملکه اتوسا بمرض سختی دچار شد و طبیب یونانی او را معالجه نمود و در مقابل از او تقاضا کرد که از شاهنشاه خواهش کند تا اجازه دهد بکشور خود برگردد . داریوش این تقاضا را پذیرفت و دموسدس در ضمن مسافرت همراهانش را اغفال کرد و خود را به کروتن رسانیده و علم طب را در آن شهر رواج داد .

این اطلاعات را طبیب دیگر یونانی کتزیاس Ctesias که در دربار هخامنشی طبابت میکرد برای ما نقل کرده و کتابی که وی راجع به اوضاع ایران نوشته بسیار قابل توجه بوده است اما حیف که قسمت مهم آن مفقود شده و به دست ما نرسیده است .

اگر چه ، به علت نبودن مدارک ، ما نمیتوانیم سهم ایرانیان را در علوم زمان هخامنشی معین کنیم ، ولی لااقل میتوانیم بگوییم که ایران در تاریخ علوم است سهم بسیار مهمی در پیشرفت علوم در دنیای قدیم داشته است .

رفتار داریوش نسبت به پیروان سایر مذاهب

رفتار کوروش بزرگ در برابر دودمان یهود در کهن نگاری نامدار است کوروش در زمان چیرگی بر بابل دستور داد که یهودیان به بیت المقدس برگردند و پرستشگاه خود را از نو بسازند. بدینسان کاروان های دور شدگان به سرزمین خود برگشته و زیر فرمانروایی ساتراپ فرای فرات ، کشور یهودیان اندک اندک زنده گردید.در ابتدای پادشاهی داریوش یکم ساخت و ساز نیایشگاه یهودیان هنوز پایان نیافته بود ، داریوش یکم روادید ساختمان را که کوروش بزرگ داده بود را تاید نمود .

نه تنها داریوش با دودمان یهود چنین داد و ستد نمود وانگه همانسان که به آگاهی رسانیدم در مصر نیز برای یافتن (گاو آپیس) بها یکصد تالان پاداش گمارده بودند و نیز از معابد مصریان دیدن کرد و به خدایان آنها بزرگداشت نمود. نه تنها داریوش خود به باورها و آیین سرزمین های زیر فرمانروایی با دیده پاس می نگریست چه بسا سرداران و ساتراپ های او نیز موظف بودند که باورها کشورها را سپنتا و گرامی بدارند. تا جایی که این رامیاری درست را پس از بیست سده شاهنشاهی انگلیس در هندوستان به اجرا در آورد و بهره فراوانی از آن برد.

آفرینش دبیره پارسی

نو آوری و آفریدن زبان پارسی باستان به گونه نویسه ای ۳۶ واجی و ۵ اندیشه نگار و ۲ نشان سوایی . داریوش نخستین کسی بود که توانست زبان و دبیره ویژه ایرانی را هویدا و نوآفرینی کند و آموزشگاه ها را برایِ اموزش و پرورش تبار های آینده تأسیس نماید .

برابری زنان و مردان

به گفته بانو ماری کخ، ایران شناس آلمانی: « در بررسی شرایط دستمزدها دیدیم که مرد و زن در کنار یکدیگر کار می کرده اند، از پاداشی برابر برخوردار بوده اند و گاه اگرچه کارهای سخت را بردوش داشته اند. برای نمونه ، گروه های بزرگی از زنان کشاورز را می بینیم.

سنگ سابان بیشترشان زن بودند. آن ها پس از فراهم شدن نگاره ها، صیقل پایانی را انجام می دادند، زیرا برای این کار دستان نرم زنان کارآیی بیشتری داشته است. پیشه ی بیشتر زنانی که در لوح های تخت جمشید از آن ها یاد شده است، دوخت ودوز بوده است. کاری بسیار جوراجور ، دربرگیرنده دوخت پوشاک های ساده یا رخشنده و درخشان که پس از دوخت هنرمندانه سوزن کاری می شده است.

افزارهای آموزش های هنری و کاردانی های زبردستانه برای زن و مرد یکسان و دستمزد آن ها نیز برابر بوده است. همین اندازه روشن است که اندازه دستمزد به گونه کار و نه انجام دهنده، بستگی داشت. بدینگونه ، در شاهنشاهی بزرگ روزگار داریوش با برابری دستمزد زن و مرد سر و کار داریم. دادی که هنوز در اروپای سده بیستم برای به دست آوردنش چالش می شود.»

جهان بینی، منش و دین داریوش بزرگ

در گزارش ها و نوشته های روزگار دایوش وی خود را افزار دست خدای بزرگ خود خدای آریایی ها می داند. در پیکره بیستون می گوید «اهورا مزدا داریوش را بر تخت پادشاهی نشانده». سپس داریوش گزارش می دهد که چگونه پیش از انجام کارهای خود از اهورامزدا پایمردی خواسته و او چگونه داریوش را در پناه خود می گیرد. ازاین روی داریوش را بر همه دشمنان چیره می نماید و فرمان روایی سرزمین های این کشور را به او می سپارد.

با این کار خداوند برای پادشاه و آزاده سواران او خویشکاری روشن نمود و بشمار آورد که داریوش این بایستگی را کارگزاری روزمهان مردم خود می دانست. سرشت و هستی آریائی باید، در پیکار با نیرنگ و دروغ، در نبرد با ستمگری و زورگویی، همیشه زنده و کارا بماند و روان آزادگی می بایست گیتی را فراپوشد و این در سده ها پیش و هزاران سال پیشتر رخ داد، در زمانی که بیشر جهانیان در نادانی به اندیشه تاراج و تازش و راهزنی بودند.

هشداری که داریوش به پادشاهان پس از خود می دهد، نشان می دهد، که داریوش تا کجا فراتر از زمان خود برای ماندگاری کارایی کارهای شگرف خود می اندیشیده، همچنین می گوید :

«تو» ای کسی که می خواهی، پس از شاه باشی، از دوروغ بپرهیز. دروغگو را کیفر ده، اگر تو چنین می اندیشی:

سرزمین من باید، درست بماند. تو، ای کسی که می خواهی، پس از این شاه باشی، دوست مردی نباش، که دروغگو است، یا زورگو است، ونکه آنها را سخت کیفر ده.

در میان فروزگان آریایی و آزادگی ای، که داریوش کارگزاری جاودانه مردمان را در آن می دانست، پس از راستی و سزاواری ، مهرورزی را می ستاید. زیرا سراسر نیرو های کشور باید، بر پیمانداریی آزاده سواران دلگرم باشند. از این رو پادشاه گوشزد می کند، که جانشینان او با کسانی، که در دودمان او فرمانبرداری به جای می آورند، مهربان باشند. بر همین پایه شش مرد هم پیمان خود را به نام، نام می برد و به جانشینان خود فرمان می دهد، جانشینان و زاده های آنها را همیشه بزرگ بدارند.

آرامگاه

آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است.

نگارنده : علی پورزارع گل نشینی

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای داریوش بزرگ شهریار بى همتا بسته هستند

از رازهاى نهفته در ذهن ، چه میدانید

 

image

 

در اینجا می خواهیم درباره چیزی صحبت کنیم که بیش از یک چهارم عمر هر انسان صرف آن می شود. هنوز دلیل به خواب رفتن هم به صورت معما باقی مانده است.
۱) خوابیدن

در اینجا می خواهیم درباره چیزی صحبت کنیم که بیش از یک چهارم عمر هر انسان صرف آن می شود. هنوز دلیل به خواب رفتن هم به صورت معما باقی مانده است. چیزی که دانشمندان می دانند این است که: خوابیدن برای بقای پستانداران جنبه حیاتی دارد. بی خوابی فزاینده می تواند به تغییر خلق و خو، توهّم زدگی و در حالت های خاص، حتی به مرگ منجر شود. خواب دارای دو وضعیت است: حرکات غیرسریع چشم (NREM) که در خلال آن، مغز فعالیت کم سوخت و سازی انجام می دهد و حرکات سریع چشم (REM) که در خلال آن، مغز بسیار فعّال است. برخی دانشمندان فکر می کنند که خواب NREM به بدن استراحت می دهد و شبیه خواب زمستانی باعث ذخیره انرژی می گردد و خواب REM می تواند به سازماندهی خاطرات کمک کند. البته این ایده هنوز اثبات نشده است و رویاهایی که در خلال خواب REM به وقوع می پیوندد همیشه ارتباطی به خاطرات ندارد.

۲) خواب دیدن

اگر از ۱۰ نفر بپرسید که خواب ها و رویاهای انسان از چه تشکیل شده اند، احتمالاً ۱۰ پاسخ متفاوت دریافت می کنید. علتش این است که دانشمندان هنوز سرگرم کشف این معما هستند. یک احتمال: خواب دیدن از طریق تحریک حرکت سناپس ها بین سلول های مغز، به تمرین دادن مغز می پردازد. یک نظریه دیگر این است که خواب های افراد درباره وظایف و هیجاناتی است که در طول روز به آن پرداخته و این فرایند می تواند به استحکام افکار و خاطرات کمک کند. بطور کلّی، دانشمندان در این نکته توافق دارند که خواب دیدن در خلال عمیق ترین بخش خواب که حرکات سریع چشم (REM) خوانده می شود اتفاق می افتد.

۳) احساسات خیالی

تخمیمن زده می شود که در حدود ۸۰ درصد حس هایی که در ناحیه اندام های قطع شده بدن وجود دارد مانند گرما، خارش، فشار و درد، برآمده از “اندام های گمشده” هستند. افرادی که این پدیده “اندام خیالی” را تجربه می کنند، حسی که دارند درست مانند این است که آن اندام جزئی از بدن آن هاست. یک توضیحی که در این مورد وجود دارد این است که عصب های ناحیه عضو قطع شده، ارتباط جدیدی با نخاع برقرار می کنند و به فرستادن علائم (سیگنال) به مغز ادامه می دهند، درست مانند هنگامی که عضو قطع شده سرجایش وجود داشت. احتمال دیگری که داده می شود این است که مغز طوری برنامه ریزی شده است که با بدن کامل کار کند. به عبارت دیگر، احتمال داده می شود که مغز، الگویی از یک بدن کامل با تمام اجزاء و اندام ها را در خود نگهداری می کند.

۴) کنترل مأموریت

ساعت بیولوژیک بدن که در هیپوتالاموس مغز قرار دارد، برنامه ریزی فعالیت های بدن برای یک ریتم ۲۴ ساعته را بر عهده دارد. واضح ترین اثر این ریتم، چرخه خواب و بیداری است امّا ساعت بیولوژیک بر روی دستگاه گوارش، دمای بدن، فشار خون و تولید هورمون ها نیز تأثیر دارد. پژوهشگران دریافته اند که شدّت نور می تواند از طریق تنظیم هورمون ملاتونین، این ساعت را عقب یا جلو ببرد. تحقیقات بر روی این مسئله که آیا مکمل های غذایی حاوی ملاتونین می توانند از خستگی پرواز ناشی از اختلاف ساعت جلوگیری کنند یا نه همچنان ادامه دارد.

۵) خاطرات

انسان ها معمولاً برخی اتفاقات را به سختی فراموش می کنند، مثل اولین روز مدرسه یا نخستین ملاقات با همسر. سوال این است که این فیلم های سینمایی چگونه در ذهن انسان نگهداری می شود؟ دانشمندان با استفاده از تکنیک های تصویربرداری از مغز در حال کشف سازو کار مسئول ایجاد و ذخیره سازی خاطرات هستند. یافته های کنونی نشان می دهد که ناحیه هیپوکامپوس که درون غشاء خاکستری مغز قرار دارد می تواند به صورت جعبه خاطرات عمل کند.

۶) معما

خنده یکی از رفتارهای انسان است که درک بسیار اندکی از آن وجود دارد. دانشمندان دریافته اند که در خلال یک خنده از ته دل، سه قسمت از مغز فعّال می شود: بخش تفکّر که به شما کمک می کند معنی شوخی یا جوک را درک کنید، بخش حرکت که به عضلاتتان دستور حرکت می دهد، و ناحیه هیجانات که حس “شادی” را بیرون می کشد. امّا چیزی که هنوز ناشناخته مانده این است که چرا یک نفر به یک جوک احمقانه می خندد در حالی که فرد دیگری موقع تماشای یک فیلم ترسناک خنده اش می گیرد. به گفته یکی از پژوهشگران، خنده واکنشی است به ناهمخوانی و ناسازگاری (داستان هایی که از انتظارات متعارف پیروی نمی کنند). تنها چیزی که مشخص است این است که خنده حال ما را بهتر می کند که همین مسئله حالت معمایی این مسئله را از بین می برد.

۷) طبیعت درمقابل تربیت

در جدال دیرپای مربوط به این که آیا افکار و شخصیت، توسط ژن ها کنترل می شود یا محیط، دانشمندان به شواهدی دست یافته اند که نشان می دهد پاسخ این سوال یکی یا هر دوی آن هاست! قابلیت مطالعه ژن های یک فرد، بسیاری از خصوصیات و ویژگی های انسان را نشان داده است که ما کنترل اندکی بر روی آن ها داریم و در عین حال، در بسیاری از زمینه ها، نشان داده شده است که تربیت، تأثیری قوی بر این که ما که هستیم و چه می کنیم داشته است.

۸) میرائی

براستی سوال این است که چرا انسان پیر می شود؟ همه ما با یک جعبه ابزار عالی به دنیا می آئیم که پر است از سازوکارهای مقابله با بیماری ها، به نحوی که ممکن است فکر کنیم می تواند ما را در مقابل انواع بیماری ها محافظت کند. امّا با افزایش سن، سازوکار ترمیمی بدن از فرم خارج می شود. در واقع، مقاومت ما در برابر صدمات جسمی و استرس کاهش می یابد. نظریه هایی که در مورد علّت سالخوردگی انسان وجود دارد را می توان به دو دسته تقسیم کرد: اول اینکه پا به سن گذاشتن مانند سایر ویژگی های انسان، ممکن است بخشی از ژنتیک انسان باشد که طبق برنامه ریزی خاصی اتفاق می افتد و دوم اینکه در یک دیدگاه کمتر خوش بینانه، پا به سن گذاشتن، علّت خاصی ندارد و در نتیجه صدمات سلّولی که در طول زندگی به وقوع می پیوندد، پیش می آید. تعداد زیادی از دانشمندان فکر می کنند که علم نهایتاً پا به سن گذاشتن را به تأخیر خواهد انداخت و حداقل طول عمر را به دو برابر طول عمر فعلی خواهد رساند.

۹) انجماد

زندگی جاوید ممکن است واقعیت نداشته باشد امّا یک رشته جدید به نام کرایونیکس (Ceyonics) می تواند به برخی از انسان ها دو بار حیات اعطاء کند. در مراکز کرایونیکس، بدن انسان ها را پس از مرگ در خمره هایی پر از نیتروژن مایع در دمای منهای ۷۸ درجه سانتیگراد قرار می دهند. ایده ای که وجود دارد این است که فردی که بر اثر یک بیماری که فعلاً لاعلاج است فوت شده می تواند در آینده هنگامی که درمان آن بیماری کشف شد، یخ گشایی و احیاء شود. هم اکنون بدن تد ویلیامز، بازیکن شاخص و معروف بیس بال در یکی از مراکز کرایونیکس در آریزونا منجمد شده است. البته فعلاً هیچیک از بدن هایی که بدین ترتیب منجمد شده اند احیاء نشده اند زیرا این فناوری هنوز به وجود نیامده است ولی دانشمندانی که در این زمینه کار می کنند امیدوارند در آینده به این فناوری دست یابند.

۱۰) هشیاری و آگاهی

هنگامی که صبح از خواب برمی خیزید، متوجه می شوید که خورشید طلوع کرده است، صدای پرندگان را می شنوید و هوای تازه را بر روی پوست صورت خود حس می کنید. به عبارت دیگر، هوشیار هستید. این موضوع پیچیده از دیرباز در جوامع علمی مطرح بوده است. اخیراً دانشمندان علم اعصاب، هشیاری را به عنوان یک موضوع پژوهشی واقعی مورد توجه قرار داده اند. بزرگترین معما در این حوزه توضیح این مسأله بوده است که چگونه فرایندها در مغز به تجربیات ذهنی می انجامند. تاکنون دانشمندان توانسته اند لیست بالا بلندی از سؤالات را تهیه کنند.

نویسنده: علی

منبع:اینترنت

http://www.blog.toomaj.com

منتشرشده در مقالات علمی | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای از رازهاى نهفته در ذهن ، چه میدانید بسته هستند

براى کوچک کردن شکم

این غذاها را بخورید تا خواب بهتری داشته باشید، وزن بیشتری کم کنید، و شکم خود را آب کنید. به شما می گوییم که چطور شروع کنید

 

image
سفره غذای خود را با این غذاهای کاهش دهنده وزن پر کنید تا به کنترل هورمون گرسنگی و داشتن شکمی تخت کمک کنند.

باورتان بشود یا نه، بدن شما در واقع دوست ندارد که چربی انبار کند و راز کاهش وزن پایدار در محاسبات پیچیده کالری و ترفندهای کاهش وزن نیست. بلکه همه چیز به مقابله با گرسنگی طبیعی و تنظیم ریتم خواب برای پایان دادن به عادت های نادرست و سوزاندن چربی بستگی دارد.

تحقیقات نشان می دهد که ساعت درونی خواب و خوراک بدن، به دلیل غذاهای نامناسبی که هر روز می خوریم و نور مصنوعی بیش از حد در شب، کاملاً به هم ریخته است. در نتیجه شما در چرخه چاقی گرفتار شده اید. زیرا هورمون های گرسنگی که اشتهای شما به غذا را غیرقابل کنترل می کنند دائم در بدنتان ترشح می شوند. اما اگر برنامه خواب و خوراک طبیعی بدن خود را تنظیم کنید، می توانید بالاخره واقعاً با شکم جلو آمده خود خداحافظی کنید.

روش انقلابی رژیم آب کردن شکم (Belly Melt Diet) به صورت علمی توضیح می دهد که چرا یک خواب شب خوب به کاهش وزن شما کمک می کند و چگونه خوردن غذای مناسب در زمان مناسب می تواند نیاز بدن شما به روغن و طعم را برطرف کرده و هوس خوردن را در شما سرکوب کند. بعلاوه غذاهای خاص از بین برنده شکم می توانند به خواب بهتر و کاهش وزن هم کمک کنند.

این غذاهای سالم در رژیم آب کردن شکم به صورت وعده های غذایی و دستور پخت قرار گرفته اند، اما شما می توانید از آن ها به شکلی که خودتان دوست دارید در رژیم غذاییتان استفاده کنید. این غذاها را بخورید تا خواب بهتری داشته باشید، وزن بیشتری کم کنید، و شکم خود را آب کنید. به شما می گوییم که چطور شروع کنید!

_ ماهی

یک روز دیگر و یک تحقیق دیگر درباره فواید خوردن ماهی و دلیل خوب برای خوردن آن. ما از مطالعات روی جانوران می دانیم که اگر رژیم غذایی فقیر از امگا ۳ باشد، ریتم طبیعی غده پینه آل (غده صنوبری شکل به اندازه نخود فرنگی که در مرکز مغز قرار دارد) مختل می گردد، و ترشح ملاتونین، یعنی هورمون خواب دچار تغییر می شود. اگر برنامه غذایی تان کمبود امگا ۳ داشته باشد در این صورت در زمان های طبیعی استراحت خود نمی خوابید و در نتیجه بیدار می مانید.

از سوی دیگر، تغذیه غنی از امگا ۳ می تواند باعث افزایش سلامت قلب و کاهش خطر زوال عقل، و بهبود سلامت عمومی شود. در رابطه با کاهش وزن، بسیاری از غذاهای حاوی امگا ۳ غنی از پروتئین هستند و تحقیقات بسیاری نشان می دهند که پروتئین باعث احساس سیری می شود. حتی کالری بیشتری هم برای هضم و جذب پروتئین به نسبت چربی و کربوهیدرات سوخته می شود.

چطور میزان مورد نیاز را دریافت کنید :

اگر غذاهای غنی از امگا ۳ (مثل ماهی های ساردین ، سالمون، هالیبوت و یا گردو، دانه گیاه کتان و سبزیجات برگ دار سبز تیره) کم مصرف می کنید، پس باید بیشتر از آن ها بخورید. اگر خوردن اینگونه غذاها برای شما آسان نیست، می توانید از قرص های روغن ماهی یا گیاه کتان استفاده کنید.

_ آجیل

اگر بهانه دیگری برای آجیل خوردن نیاز دارید، باید بگوییم که این خوراکی های چرب منبعی عالی برای منیزیم هستند که باعث بهبود روحیه می شود. کمبود منیزیم در بدن باعث می شود قسمتی از مغز که ترشح ملاتونین را تنظیم می کند از کار باز مانده و خواب شما مختل می گردد. در ما انسان ها کمبود منزیم می تواند باعث اختلالات فصلی (SAD)، افسردگی و حالت اشتیاق به خوردن کربوهیدرات ها در تاریکی زمستانه شود.

یک بررسی توسط محققین USDA در سال ۲۰۱۰ که در Magnesium Research منتشر شده است نشان می دهد که تکمیل یک دوره درمان با منیزیم در افرادی که مشکل خوابیدن دارند، باعث می شود که آن ها به راحتی در شب بخوابند. به یک گروه از ۱۰۰ نفر داوطلبان که بالای ۵۱ سال سن داشتند، روزانه ۳۲۰ میلی گرم منیزیم داده شد، در حالی که به گروه دیگر قرص قلابی بدون منیزیم (Placebo) داده شد. پس از ۷ هفته، آن هایی که منیزیم دریافت کرده بودند خواب بهتری داشتند و به عنوان یک نتیجه جانبی، سطوح کمتری از گر گرفتگی های خطرناک (که ناشی از واکنش سیستم ایمنی نسبت به بیماری قلبی، سرطان، دیابت و آلزایمر است) نشان می دادند.

چطور میزان مورد نیاز را دریافت کنید :

غذاهای غنی از منیزیم، برای کاهش وزن هم مناسبند. این غذاها عبارتند از ماهی و آجیل های غنی از پروتئین، و حبوباتی مانند عدس، سویا و لوبیای سیاه و همچنین غلات غنی از فیبر مثل سبوس.

_ شیر

هرچند که هنوز ارتباط کلسیم و کاهش وزن ثابت شده نیست ( در برخی بررسی ها به عنوان عامل مؤثر در کاهش وزن معرفی می شود و در برخی برعکس )، اما آشکار شده که در مورد برآمدگی شکم، شیر اثر مثبتی دارد. یک بررسی توسط محققین دانشگاه آلاباما در بیرمنگام در سال ۲۰۱۰ نشان داد، در گروهی ۱۰۰ نفره از زنان غیر یائسه، در آن هایی که رژیم غذایی پرکلسیمی داشتند، چربی به طور قابل ملاحظه ای کمتر بود. در واقع به ازای هر ۱۰۰ میلی گرم کلسیمی که آن ها در روز مصرف می کردند ۳ سانت از چربی زیر شکمی ( چربی بدی که دور اندام های داخلی شکم را می گیرد و باعث افزایش خطر بیماری های قلبی و سرطان می شود ) آنها کمتر شده بود. همانند منیزیم، کلسیم هم می توانند کمک کند که بهتر بخوابید و اگر زیاد پیش می آید که با بی حسی یا گرفتگی عضلات از خواب بیدار شوید، کمک می کند که عضلات، فیبرها و اعصاب راحت تری داشته باشید.

چطور میزان مورد نیاز را دریافت کنید

لبنیات روش خوبی است، اما راه های دیگری هم برای دریافت کلسیم وجود دارد، مثل ساردین، آب پرتقال غنی شده، پنیر سویا و سبزیجات برگ دار سبز تیره مثل اسفناج.

بر گرفته از شبکه اینترنتى آفتاب 

منتشرشده در پزشکی | دیدگاه‌ها برای براى کوچک کردن شکم بسته هستند

اینچه میگویم به قدر فهم توست !

image

اینچه میگویم به قدر فهم توست
مُردم اندر حســـــرت فهـم درست
فهم آب است و وجـــود تــــن سبو
چون سبو بشکست ریزد آب از او
***
در بسیاری جاها در مثنوی، مولانا کلام خودش را سانسور می کند.! درست تا لبه فهم و تا گلوی کوزه ادراک انسانها می آید و کلام خودش را درز می گیرد!
دو بیت بالا از ابیات حکایت دقوقی است که درست در نقطه بیان باطن کلام، به ناله در می آید و عدم ظرفیت درک مخاطب، ایشان را به ستوه می آورد.
فهم از نظر روان بودن، سیٌالیت، شفافیت و زلالیت، همچون آب است. همچون نور خورشید و نورالنوار.
در فرهنگ مولانا کوزه و فانوس ظروف حد می باشند که مظروفات زلال و شفاف آب و نور را در خودشان به بند می کشند. تن انسان، کوزه آب و شیشه فانوس حدود و حصارهایی هستند که درک، آب و نور را محصور می نمایند.
فهم همچون دریایی است که وقتی به قالب تن در می آید محدود می شود و چون این کوزه و جداره فانوس بشکست از بین خواهد رفت، همانگونه که آب هنگام شکستن کوزه بر زمین می ریزد.
البته باید توجه داشت که منظور مولانا در اینجا شکستن کوزه «خود » و پیوستن به دریا نیست، بلکه ظرفیت کم گنجایش و محدود انسانها را می گوید که با بار اضافی ترک می خورد و به بیرون می ریزد و یا آن نور فانوس که با نسیمی خاموش می شود.

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای اینچه میگویم به قدر فهم توست ! بسته هستند

یکى بود یکى نبود

 

محمدعلى جمال زاده

محمدعلى جمال زاده

برای افرادی که این روزها، روزگار جوانی خود را می گذرانند، نام محمدعلی جمالزاده یا خودمانی تَرَش جمالزاده، پیش از هر چیزی یادآور داستان کوتاه و طنزآمیز «کباب غاز» است که در کتاب ادبیات فارسی سال دوم دبیرستان، موجبات انبساط خاطر بسیاری از دانش آموزان امروز و دیروز بوده است. البته به خاطر یادآوری بهتر باید از نام کامل این داستان که عبارت بود از «کباب غاز یا رساله ای در حکمت مطلقه از ماست که برماست» استفاده کنیم. به این ترتیب و پس از گذر از این خاطره بازی کوتاه، بد نیست که در حوالی پانزدهمین سالروز درگذشت این نویسنده شهیر ایرانی، ساعتی را با یاد و خاطره جمالزاده بگذرانیم، ساعتی که به احتمال زیاد درمقابل بیش از یک قرنی که او درمیان ما زندگی کرد، خیلی ناچیز به نظر می رسد.

بیش از یک قرن

موارد بسیاری در زندگی جمالزاده وجود دارد که سبب تفاوت او با بسیاری از هم نسلانش می شود اما درمیان این همه تفاوت، عمر طولانی این نویسنده شهیر است که به بیش از یک قرن می رسد. محمدعلی جمالزاده در سال ۱۲۷۰ خورشیدى در اصفهان به دنیا آمد (دوران ولادت او همزمان بود با اولین سال حکومت مظفرالدین شاه قاجار) و در روز هفدهم آبان ماه سال ۱۳۷۶ خورشیدى در شهر ژنو سوئیس چشم از جهان فروبست. براساس نوشته ها و مقالاتی که درباره زندگی جمالزاده منتشر شده است این طور برداشت می شود که سال های پایانی عمر او نیز به فعالیت های ادبی و ارتباط با اهل قلم طی شده است و به سبب این عمر ۱۰۶ ساله، جمالزاده صاحب نگاهی فراگیر و گسترده شده بود. با نگاهی گذرا می توان گفت که جمالزاده در عمر خود، خاطراتی از دوران ۳ پادشاه پایانی حکومت قاجار، جنگ جهانی اول، حکومت پهلوی اول، جنگ جهانی دوم، حکومت پهلوی دوم، انقلاب اسلامی ایران و بسیاری از اتفاقات بزرگ قرن اخیر را در ذهن داشته است.

مجموعه داستانِ «یکی بود یکی نبود» بنا به تایید بسیاری از محققان، بهترین اثر داستانی جمالزاده است و از سویی بیان گر پیشگامی جمالزاده در خلق داستان کوتاه در ادبیات ایران است. خود او معتقد است به این وسیله، سبک جدیدی را وارد ادبیات فارسی کرده است، هرچند که درجایی دیگر گفته است «یکی بود یکی نبود» جنبه آسمانی دارد و اگر او این اثر را نمی نوشت، به طور حتم شخص دیگری آن را می نوشت که خوشبختانه این افتخار و موهبت نصیب او شد.

جمالزاده در این کتاب، نابه سامانی های جامعه درهم و برهمی را توصیف می کند که پس از سرکوب مشروطیت، دچار هرج ومرج شده است. او همچنین، حکام و صاحبان قدرت زمانه را مسئول این آشفتگی ها معرفی می کند و با زبان طنزآمیزی که ویژه اوست به انتقاد از جامعه می پردازد. برخی، اولین داستان های کوتاه جمالزاده را آغازگر ادبیات واقع گرا (رئالیستی) فارسی و جزو شاهکارهای ادبیات معاصر به شمار می آورند و او را با عناوینی مانند «پیشگام رمان نویسی فارسی» و «مبتکر یک سبک ادبی جدید» یاد می کنند. با این همه می توان گفت در تمامی نقدها و تحقیقاتی که از گذشته تا به امروز درباره جمالزاده نوشته شده است، یکی بود یکی نبود، یک حضور همیشگی داشته و همواره مورد توجه منتقدان بوده است. داستان های این مجموعه عبارت اند از: «فارسی شکر است، رجل سیاسی، دوستی خاله خرسه، درد دل ملا قربانعلی، بیله دیگ بیله چغندر، ویلان الدوله.»

داستان کوتاه

عمر داستان های بلند ادبیات جهان به اوایل قرن هفدهم میلادی بازمی گردد درحالی که داستان کوتاه عمر کوتاه تری دارد و اولین نشانه های حضور داستان کوتاه در جهان ادبیات در سال های ابتدایی قرن نوزدهم میلادی مشاهده می شود. یعنی همان دوران که «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه مشغول نوشتن داستان های کوتاهی چون «مرگ سرخ» و «شنل» شدند تا خود را به عنوان پیشگامان داستان کوتاه معرفی کنند. با این همه، عمر داستان کوتاه در ادبیات فارسی از این هم کوتاه تر است و براساس توافق بسیاری از صاحب نظران، تولد داستان کوتاه فارسی مصادف با زمانی است که جمالزاده، حکایت «فارسی شکر است» را در حضور همکارانش خواند. ماجرا از این قرار بود که در سال های پس از جنگ جهانی اول، گروهی از نویسندگان مجله «کاوه» هر هفته گرد هم می آمدند و مقالاتشان را می خواندند، جمالزاده هم که جوان ترین عضو گروه بود در یکی از این نشست ها به جای یک مقاله جدی سیاسی تصمیم می گیرد نوشته ای طنزآمیز که به گفته خودش محض «تفریح خاطر» نوشته بود را برای جمع بخواند. با این حال، نوشته کوتاه جمالزاده آن قدر مورد توجه جمع قرار می گیرد که یکی از باسابقه ترین ادیبان جمع به نام «محمد قزوینی»، لقب «قند پارسی» را به نوشته نویسنده جوان می دهد؛ این اثر که در اصل «فارسی شکر است» نام داشت در سال ۱۳۰۰ شمسی در نشریه «کاوه» به چاپ می رسد و جای پای خود را به عنوان نقطه عطفی در صنعت داستان نویسی فارسی تثبیت می کند. راوی داستان «فارسی شکر است»، فردی ایرانی است که پس از ۵ سال دربه دری و خون جگر خوردن، به وطن بازگشته است؛ اما در بدو ورود با برخورد نامناسب کرجی بان ها، حمال های انزلی، ماموران تذکره و فراشان حکومتی مواجه و به عنوان یک فرد خارجی به طور موقت بازداشت می شود.

و اما جمالزاده این چنین بود…

درمورد تاریخ دقیق تولد جمالزاده صحبت ها بسیار است، چنان که در برخی منابع تاریخ تولد او سال ۱۲۷۴ شمسی و در برخی دیگر، ۱۲۷۰ خورشیدى ذکر شده است؛ هرچند که گفته می شود خود او بر اساس اسناد تاریخی موجود، سال ۱۲۷۰  خورشیدی را به عنوان تاریخ تولدش پذیرفته بود. این موضوع در برهه ای از دوران زندگی وی چنان محل بحث بوده که سبب شده او در نامه ای خطاب به یکی از دوستانش بنویسد: «تاریخ تولدم را خواسته بودید، دوستان آن را از جمله اسرار مگو می دانند؛ ولی حقیقت این است که بر خودم مجهول است. ولی یقین دارم تاریخ وفاتم روشن تر از تاریخ تولدم خواهد بود؛ شاید نتیجه آشنایی من با قلم و قرطاس (کاغذ) همین باشد.» پیوند مستحکمی که توسط جمالزاده میان ادبیات فارسی و سبک داستان نویسی غربی ایجاد شد برای بسیاری از اندیشمندان این سئوال را مطرح کرده است که او این همه اشراف بر ادبیات و فرهنگ این سرزمین را چگونه کسب کرده است. هرکس که داستان های جمالزاده را بخواند شاید باور کند که او تمام عمر طولانی اش را در ایران گذرانده است که این چنین از این آب و خاک می نویسد اما جالب این جاست که او درمجموع، ۱۳ سال از عمر ۱۰۶ ساله اش را در ایران گذراند و باقی عمر را در پاریس، برلین، سوئیس و دیگر شهرهای اروپا گذراند و عجیب آن جا که هیچ گاه از زندگی اش در فرنگ، چیزی ننوشت. اما با همین عمر کوتاه زندگی در ایران چنان منشاء اثر بود که برای همیشه در ادبیات کشور ماندگار خواهد بود، به هر حال بنا نیست در هر دهه یا قرنی کسی پیدا شود که چنین تحولی را هم در شکل داستان نویسی و هم در گزینش واژگان و استفاده از فرهنگ عامیانه در آن ایجاد کند و چنین کارکرد عظیمی به مثل و اصطلاحات بدهد که در حین روایت یک داستان شیرین و بخش زیادی از هویت ادبی یک کشور احیاء شود و همه این ها دلیلی است برماندگاری جمالزاده در ادبیات کشور و این که او را پدر داستان نویسی لقب داده اند.

نویسنده: علی نیک‌فرجام

منتشرشده در یاد گذشتگان | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای یکى بود یکى نبود بسته هستند