-
نوشتههای تازه
پیوندها
آمار
بایگانی
- تیر ۱۴۰۱ (۱)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۳)
- فروردین ۱۴۰۱ (۳)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۲)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۵)
- تیر ۱۴۰۰ (۲)
- خرداد ۱۴۰۰ (۲)
- اردیبهشت ۱۴۰۰ (۳)
کشورى که نخست پوست خودرا انداخت و سپس پیشترفت کرد !
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهها برای کشورى که نخست پوست خودرا انداخت و سپس پیشترفت کرد ! بسته هستند
خستگى تصمیم چیست ؟ وچگونه از آن در امان باشیم
«خستگی تصمیم» چیست؟ و چگونه از آن در امان باشیم؟
همانگونه که «عضلات» ما بعد از کار کردن زیاد خسته میشوند، «مغز» نیز بعد از تصمیمگیریهای متعدد در طول روز، چار خستگی میشود که به آن، خستگی_تصمیم (Decision fatigue) میگویند.
ما مدام در حال تصمیمگیری هستیم و با هر تصمیمی، یکقدم به «خستگی تصمیم» نزدیک میشویم. هر چند همهی تصمیمها، بزرگ و حیاتی نیستند ولی هر کدامشان، به سهم خود بخشی از انرژی مغزمان را میگیرند: از انتخاب بین دو نوع خمیردندان برای مسواک صبحگاهی و تصمیمگیری دربارهی اینکه امروز چه بپوشم و انتخاب درجهی حرارت بخاری یا کولر ماشین و انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پنیر از قفسهی پنیرهای سوپرمارکت تا تصمیمگیری دربارهی نحوهی برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایهگذاری و مهاجرت و… همه و همه تصمیمگیری هستند.
نکتهی جالب توجه اینکه ما بعضی تصمیمگیریها را عرفاً تصمیمگیری نمیدانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای ۳ آسانسور است، وقتی دکمهی یکی از آنها را میفشاریم، در واقع، تصمیم گرفتهایم، هر چند که آن را در زمرهی تصمیمات روزانه نیاوریم.
افرادی که کار و زندگیشان به گونهای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض «خستگی تصمیم» قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید دربارهی عفو زندانیان تصمیمگیری میکردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آنها در ابتدای روز، پروندهها را بهتر بررسی میکنند و افراد بیشتری را مشمول عفو میدانند، ولی هر چه به پایان روز نزدیک میشوند، افراد کمتری را عفو میکنند. پروندهها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آنچه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت «خستگی تصمیم» بود که هنگام صبح وجود نداشت.
رولف_دوبلی در کتاب «هنر خوب زندگیکردن» میگوید: وقتی مغز بهخاطر تصمیمگیریهای متعدد خسته میشود، معمولاً سر راستترین تصمیمات را میگیرد که عمدتاً هم «بدترین» است.
چه کنیم؟
۱- وقتی از مارک_زاکربرگ بنیانگذار و مدیر #فیسبوک پرسیدند چرا همیشه یکنوع تیشرت میپوشی، پاسخ داد: نمیخواهم هر روز صبح درگیر تصمیمگیری دربارهی اینکه کدام لباس را بپوشم، باشم.
او با اینکار در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهیاش را حذف و انرژی آن را برای تصمیمگیریهای مهمتر کاری، ذخیره میکند.
خانم انگلامرکل صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده میکند و اکثراً یکنوع لباس میپوشد. استیوجابز نیز همینگونه بود.
برای اینکه «خستگی تصمیم» دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیمگیریهای کماهمیت قرار ندهیم. راهش این است که دربارهی برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. بهعنوان مثال، بهجای اینکه هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامهی هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم.
یا یک مدیر میتواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، بهجای اینکه فکر کند و دربارهی زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچهها در نظر بگیرد و… . (هر کسی میتواند به فراخور زندگیاش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیمگیریهای متعدد راحت شود).
۲- تصمیمات مهم را «صبح» بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز میگذرد، به «خستگی تصمیم» بیشتر نزدیک میشویم.
۳- وقتی گزینههای قابل انتخاب برای تصمیمگیری، زیادتر باشد، «خستگی تصمیم» نیز بیشتر میشود.
اگر برای خرید کاغذدیواری به خیابانی که بورس کاغذدیواری است برویم، در دهها فروشگاه، صدها طرح میبینیم و تعدد گزینهها ما را سردرگم میکند. در واقع ما بعد از دیدن دهها طرح اولیه، دچار «خستگی تصمیم» میشویم و بعد از مدتی یکی از طرحها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر «خستگی تصمیم» و گریز از ادامهی این روند، انتخاب میکنیم.
۴- وقتی دچار «خستگی تصمیم» هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، میتواند «خستگی تصمیم» را کاهش دهد. نیمساعت خواب در وسط روز، میتواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.
یکی از راههای مواجههی منطقی با تعدد گزینهها، این است که بهجای آنکه مثلاً ۱۲ گزینه را یکجا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آنها را به چند گروه کوچکتر تقسیم کنیم و سهتا سهتا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.
۵- انسانهای کمالگرا که میخواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم میشوند.
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهها برای خستگى تصمیم چیست ؟ وچگونه از آن در امان باشیم بسته هستند
آیا خودتان را دوست دارید ؟!
امروز دوستی از من پرسید أیا خودت را دوست داری
من به خودم و به وقتم و به کاری که علاقه دارم خیلی اهمیت میدم
«خودت رو دوست داری؟!»
نمیدونم چرا، ولی این اولین سوالی بود که ازم پرسید.
بهش نگاه کردم و زدم زیر خنده.
گفتم اصلا مگه میشه کسی خودشو دوست نداشته باشه؟
گفت: «آره میشه»
زُل زد تو چشمهام و تعریف کرد:
«چند سال پیش، یکی که دوسش داشتم همین سوال رو ازم پرسید. منم اولش خندیدم ولی هوا که تاریک شد، تو سکوت و تنهاییِ شب، این سوال خورهی جونم شد. خیلی چیزا از جلو چشمم گذشت، خیلی فکرا تو سرم چرخید. یادم اومد چقدر واسه خودم کم وقت گذاشتم و با خودم غریبهام. چه جاهایی از حقم کوتاه اومدم. راستش من تا اون روز هیچوقت برای خودم هدیه نخریده بودم. هیچوقت جلو آینه یک دل سیر خودم رو ندیده بودم. حتی خیلی وقتا پشت خودم رو خالی کرده بودم. اینا فقط یه معنی داشت… اینکه من خودمو دوست نداشتم. شاید برای این بود که خیلی حواسم پرتِ زندگیم بود. اونقدر که خودم فراموش شده بودم…»
حرفاش که تموم شد بهش گفتم چرا این سوالو ازم پرسیدی؟!
گفت چون کسی که خودش رو دوست نداره نمیتونه یکی دیگه رو دوست داشته باشه.
میخوام یه بار دیگه ازت بپرسم " خودت رو دوست داری؟! "
بهش نگاه کردم ولی این بار نخندیدم…..
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهها برای آیا خودتان را دوست دارید ؟! بسته هستند
چرا خیابان جردن ؟!
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.
یکی از خان های بختیاری هر روز فرزندان خود را به مدرسه میفرستاد و خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندان خود میفرستاد تا مراقب فرزندانش باشد.
ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همانجا منتظر میماند تا مدرسه تعطیل شود و آنها را به خانه برگرداند
دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی ( دبیرستان البرز ) بود که مدیریت آن به عهده دکتر جردن بود.
دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود مثلا برای دروغ ده شاهی جریمه تایین کرده بود و یا اگر سیگاری در جیب کسی پیدا میکرد یک تومان جریمه داشت او معتقد بود سیگار لوله بی خاصیت است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن حماقت است.
دکتر جردن روزها از پنجره اطاق خود متوجه ابوالقاسم که جوانی قوی هیکل شده بود که هر روز همراه چند دانش آموز میآمد و همانجا منتظر میماند.
یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن هیزم به خدمتکار مدرسه کمک کرده بود دکتر جردن از کار او خوشش آمده و وی را به دفتر خود فرا خواند و پرسید که چرا به تحصیل ادامه نمیدهد. ابوالقاسم گفت چون سنم بالاست و پول کافی ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به این کار نیستم.
دکتر جردن با شنیدن این حرفها پذیرفت که خودش شخصا آموزش ابوالقاسم را به عهده بگیرد.
ابوالقاسم به علت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به دریافت دیپلم شده و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و سرانجام در سن ۵۵ سالگی موفق به دریافت مدرک دکترا در پزشکی از دانشگاه نیویورک شد.
دکتر ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی است که تا سن ۳۹ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت و جالب اینکه همه فرزندان وی نیز پزشک شدند.
دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ۱۸۹۹ میلادی تا سال ۱۹۴۰ میلادی ریاست کالج آمریکایی ( دبیرستان البرز )در تهران را به عهده داشت وی ایران را وطن دوم خود میدانست و همواره از آن به نیکی یاد میکرد.
جردن به دانش آموزان میگف. من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که برای من و برای ایران و برای دنیا میلیون ها ارزش دارند.
به پاس خدمات این بزرگ مرد خیابانی در تهران به نام جردن نامگذاری شد که که میان مردم مشهور است ولى بعلت کج سلیقگى مسئولان بعد ها به نام خیابان آفریقا و نلسون ماندلا نیز نامیده شد .
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهها برای چرا خیابان جردن ؟! بسته هستند
مذهبت چیست ؟ از کدام قبیله اى !
دکتر فاروق قاسم دانشمند زمین شناس عراقی الاصل که تابعیت نروژی دارد.
باسرنام «سرمایه گذاری عقل ها»مقاله اى نوشته است؛ وی می گوید:
نیجریه یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست و بیشترین معادن را در اختیار دارد؛ این کشور یکی از بزرگترین صادرکننده های نفت در دنیاست، اما حال و اوضاعش را نگاه کن! چرا اینگونه است؟
زیرا مردمش در نفرتهای نژادی غوطه ور و این کشور عرصه نزاع و درگیری و تاخت و تاز گروههای مختلف است.
❓در مقابل
با من از ثروت سرزمینی که مردمش در نفرت، نژادپرستی، نادانی و جنگ غوطه ورند صحبت نکنید.
سنگاپور، کشوری که روزی رئیس جمهورش می گریست، زیرا رئیس کشوری بود که در آن آب شرب یافت نمیشد… امروز میزان درآمد سرانه اش بیشتر از ژاپن است..!!
امروزه کشورهای عقب مانده نگاه شان را معطوف به درون زمین کرده اند تا از موهبت آن خود را سیر کنند..!! این درحالی است که انسان بخودی خود تبدیل به سرمایه ای موفق و سودآور گشته است.
آیا تا به حال اندیشیده ای که برای گوشی گلکسی و یا آیفنی که از بازار می خری چقدر هزینه شده است؟ شاید هزینه ساخت آن به یک دلار هم نرسد؛ چند گرم آهن، یک تکه شیشه و مقداری پلاستیک، اما تو برای خرید آن صدها دلار هزینه می کنی، چیزی معادل ده ها بشکه نفت و گاز.
اما دلیلش چیست؟ دلیلش این است که کشور سازنده آن، از تولیدات عقل بشر بهره می برد و صاحب ثروت اندیشه است.
آیا می دانی که شخصی مثل بیل گیتس مؤسس شرکت مایکروسافت هر ثانیه ۲۲۶ دلار درآمد دارد، چیزی معادل ذخایر کشور یمن و کشورهای خلیج.
شما نمی توانید با یکی از شرکتهای فناوری کامپیوتر کنار بیایید!!
آیا می دانی که ثروتمندان دنیا، صاحب چاه های نفت و ثروتهای طبیعی نیستند، بلکه صاحبان همین نرم افزارهای ساده ای هستند که در گوشی تو نصب است؟!
آیا میدانی که سود شرکتی چون سامسونگ در طول یک سال ۳۲۷ میلیارد دلار است. صد سال طول می کشد تا ما چنین مبلغی را از تولید داخلی خود بدست آوریم…!!؟؟
?برادر و خواهر عزیزم؛
هر کجا که هستی، در شرق، غرب، شمال، جنوب؛ و فکر می کنی ثروتی داری که بدون نیاز به عقلت، تو را بی نیاز می گرداند، این اوهام را از خود دور کن؛ بدون عقلانیت هیچ ثروتی بدست نخواهد آمد.
✔️ژاپن در جنگ جهانی دوم شکست خورد، اما در کمتر از پنجاه سال با علم و تکنولوژی از دنیا انتقام گرفت؛ اما انسانهای کودن همچنان از تو می پرسند
مذهبت چیست !؟
از کدام قبیله ای !؟
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهها برای مذهبت چیست ؟ از کدام قبیله اى ! بسته هستند