پزشک

image

 

“پزشک” (Der Medicus)
✔️اسم یک فیلم آلمانی است که سال گذشته به نمایش در آمد مربوط به هزار سال پیش ، سال ۱۰۲۱میلادی در قرون وسطی اروپا در جهل بیماری به سر می برد.
✔️فیلم قلب لندن را نشان می دهد که مردم با فقر آلودگی بیماری دست و پنجه نرم میکنند وتنازع بقاء جریان است.

✔️هیچ کس ازطبابت چیزی نمی داند.
فقط سلمانی های دوره گرد،اندکی کارهای طبی می کنند،درحد کشیدن دندان جاانداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده و میزان زیادی اوراد وخرافه به جای درمان به خورد مردم می دهند. سلمانی دوره گردی باگاری اش که در آن زندگی میکند‌ به محله ای در لندن آمده است. مادری بیوه که سه فرزند کوچک دارد ، دچار حصبه می شود .
بچه (جسی) به دنبال سلمانی«طبیب»میرود و او اصلا بر بالین مریض نمی آید می گوید این درد درمان نمی شود. مادر می میرد و کودک یتیم به همان سلمانی پناه می برد گمان می‌کند از طبابت چیزی میداند. چند سال بعد آرایشگر «سلمانی» دچارآب مروارید می شود و بینایی اش را از دست می دهد. جسی او را نزد یک کحال یهودی می برد.
کحال او را عمل جراحی آب مروارید می کند و چشمانش شفا می یابد. جسی می پرسد چنین طبابت شگفتی راچگونه آموختی؟ کحال می‌گوید از بزرگترین دانشمند کره زمین ،جسی می گوید هر طور که هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم.
کجاست؟ نامش چیست؟ می گویدنامش«ابن سینا» ست و تو باید به اصفهان بروی.

✔️جسی با مصایب بی شمار و خطر کردن جان خود را به اصفهان میرساند آنجا با شهری مواجه می شود که بر خلاف لندن ، عظیم و مدرن است .برج و بارو دارد و ابوعلی سینا در یک مسجد بزرگ که رواق های فراخ دارد ، صبح ها طب درس می دهد. عصرها فلسفه و شب ها بر بام مسجد درس نجوم و هیات. جسی از این همه دانش وتمدن شگفت زده می شود.

✔️شاید مهم ترین صحنه فیلم آنجاست که بوعلی به جسی میگوید : درباب عفونت گوش مقاله ای ارائه بده.جسی از مسؤول کتابخانه می پرسد کتابی در باب عفونت گوش وجود دارد؟ اوجواب میدهد آن قفسه را ببین.
وقتی جسی قفسه را باز می کند،می بیند پر از کتاب است. می گوید کدام کتاب مربوط به عفونت گوش است؟
مسئول کتابخانه می گوید:
همه شان!
بیننده خود شاهد است زمانی که در قلب اروپا برای درمان بیماری ها به اوراد و جادو متوسل می شدند،کتابخانه اصفهان بک قفسه کتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است.
✔️این تفاوت دانش در ایران و غرب یک هزار سال پیش از منظر یک فیلم صد در صد غربی است…..

?هزارسال بعد تر ،اعلام شد که دو دانشگاه برتر ایران ، شریف و تهران ، در رتبه حدود ۶۰۰ رده‌بندی دنیا جای گرفتند و جالبتر این است که نظام آموزشی از کسب چنین رتبه ای ابراز شادمانی کرده است !!!

 

 

منبع : روزنامه اطلاعات
قسمت ابتدایی یادداشت سردبیر
علیرضا خانی

 

براى دیدن نقد فیلم از اینترنت به آدرس زیر بروید 

image

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای پزشک بسته هستند

پرتاب میان گرگ ها

image

معروف است پرتاب میان گرگ ها یکی از تکنیک هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور طراحی کرد؛
در این تکنیک هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و مبارزان سیاسی-اجتماعی و تعالی طلبان نبود؛ بلکه به شکلی غیرمستقیم و نامریی، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات، بن بست ها، یاس ها، نا امیدی ها بدبختی های شدید و پی در پی مالی، شخصی و شغلی، روحی و عاطفی و می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند …

در چنان شرایطی، فرد مورد نظر آن قدر در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره می شد که دیگر کاری به کار حکومت، شعر، سیاست، فرهنگ، ادبیات، هنر و هرآنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار می گرفت که نهایتاً یا دیوانه می شد، یا خودکشی می کرد، یا فرار می کرد، و یا افسرده، روان پریش و گوشه نشین می شد؛ به هر حال تبدیل به یک آدم بی کنش و بی اثر می شد.

در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند «گرگ ها»؛ گرگ هایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از گرفتاری و ناامیدی و و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و نهایتاً او را محاصره خود گرفته و تکه پاره می کردند؛ تکنیک پرتاب میان گرگ ها بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آن را بکار گرفتند و همچنان با علاقه بسیار بکار می گیرند.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
وقتی ما با چنین تکنیکی آشنا می شویم فکر می کنیم که این تکنیک مختص آدم های ویژه، آزادی خواهان، مبارزان سیاسی-اجتماعی است. اما سخت در اشتباهیم. این تکنیکی است که ما خود به دست خودمان اجرا می کنیم و خودمان را میان گرگ ها پرتاب می کنیم.
چگونه می شود که میان گرگ ها پرتاب شویم، آن هم به دست خودمان؟ با هدف گذاری های متعدد و متضاد و غیرهوشمندانه.

بگذارید مثالی بزنم. یک زوج جوان را در نظر بگیرید، ۲۸ و ۲۴ ساله. به تازگی ازدواج کرده اند هر دو سر کار می روند، هر دو اضافه کاری هم می کنند. چرا که هدف گذاری کرده اند: ماشین فعلی شان را تبدیل کنند به دو ماشین خارجی با مدل بالا. هم خانه بخرند. هم دو دست مبلمان فوق العاده، یک مجموعه سینمای خانگی و … کلی آرزوهای قشنگ.
اما مشکل اینجاست. به خاطر همین گرفتاری ها، آنقدر خسته، شتابزده، کلافه، نگران بابت بدهی ها و تغییرات قیمت ها هستند که ۱۵ سال از زندگی شان می گذرد اما هیچ از زندگی نمی فهمند. بعد از ۱۵ سال تبدیل شده اند به ماشین های تولید و مصرف پول. در این ۱۵ سال نه فرصت کرده اند کنار هم بنشینند در آرامش چایی دارچینی بخورند و دو بیت از حافظ بخوانند. نه فرصت کرده اند بخشی از زندگی شان را صرف امور عام المنفعه و مردمی کنند و آن بخش از انسانیت شان را مجالی دهند برای شکوفا شدن. نه فراغتی برای خلوتی با خود و خدایشان.

این مساله فقط برای زندگی شخصی نیست. مدیران سازمان ها و مدیران ارشد کشورها نیز در معرض چنین خطای بزرگی هستند. مدیران ارشدی که سازمان و کشور خود را با انواع و اقسام مسایل پیش پا افتاده، غیرمهم، غیرراهبردی روبرو می کنند، عملا همکاران و شهروندان خود را میان گرگ ها پرتاب می کنند. بسیار مهم است که چه اهدافی را برمی گزینیم و چه زمان بندی ای برای آنان در نظر می گیریم. جستجوی همزمان اهداف متعدد و متضاد غیر مهم و غیرکلیدی چه در عرصه زندگی شخصی، چه در حوزه مدیریت سازمانی و چه در حیطه کشورداری، آدمی را در معرض گرگ های درنده قرار خواهد داد. توان ما محدود است، اهدافی راهبردی، شریف و محدود انتخاب کنیم.

دکتر مجتبى لشکر بلوکی

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای پرتاب میان گرگ ها بسته هستند

هر چیزى به جاى خود نیکوست

image

«شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به‌جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برداری از جای
همه عالم فرو‌ریزد سرا‌پای

مهم‌ترین هنر زندگی، این است که «جای درست هر‌چیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم می‌کنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب می‌دانند و خشم، حسابگری و سخت‌گیری را بد می‌دانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابه‌جا به‌کار بریم، نه‌تنها زیبا نیست که زشت و زشتی‌آفرین است!
از #سعدی شیرازی شنیده‌اید که:

درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهم‌نه ‌است

و نیز فرموده است که:

رَحم آوردن بر بَدان ستمست بر نیکان ، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان

همه‌جای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هر‌کدام از ما باید اصول و ارزش‌هایی د‌اشته باشیم که به آن‌ها بسیار مقیدیم. یکی از مهم‌ترین قانون‌های زندگی خودم را در کتاب #یک_دو_سه_حرکت با این تمثیل بیان کرده ام :

«فلفل نباشید، سیب‌زمینی نباشید، گیلاس باشید!»

برخی از افراد، هم‌چون «فلفل»، تند وتیزند. راجع‌به همه‌چیز، حساس و متعصب‌اند. هرچیز بر‌خلاف سلیقه‌‌شان باشد، آنان را برمی‌آشوبد و همواره آماده‌اند با دیگران بجنگند، بر سر هرچیز!
گروهی از افراد هم از آن‌طرف بام می‌افتند. آنان شبیه «سیب‌زمینی‌» ‌اند، راجع‌به هیچ‌چیز غیرت و تعصب ندارند. آنان با هرکس و هر‌چیزی کنار می‌آیند!
هیچ‌کدام از این افراد، انسان تمامیّت یافته ای نیستند! انسان تمامیّت یافته، هم‌چون «گیلاس» است که بخشی از آن، نرم و شیرین است و بخشی از آن، سفت و سخت می‌باشد ! مهم این است که تشخیص دهیم کجا جای محکم ایستادن است و کجا جای گذشتن و روان‌شد‌‌‌ن. جاهایی در زندگی پیش‌می‌آید که لازم است هم‌چون کوه، محکم و استوار باشیم و موقعیت‌هایی در زندگی پیش‌می‌آیند که لازم است هم‌چون جویبار، سیال و نرم باشیم.
نه سفت و سخت بودن، فضیلت است، نه سیّال و نرم بودن؛ فضیلت این است که «به‌جا» سفت و سخت باشیم و «به‌جا» سیّال و نرم!

در دعای معروف آرامش از Reinhold Niebuhr پروفسور آمریکایی رشتهٔ الهیات می‌خوانیم:

«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آن‌چه تغییر‌نیافتنی است‌ و شهامتی که تغییر‌دهیم آن‌چه تغییر‌یافتنی است و خِرَدی که تفاوت این‌دو را دریابیم!»

آرامش، تسلیم و سکوت، هنگامی فضیلت است که «به‌جا» باشد. برخی افراد هنگامی که باید بجنگند و مقاومت کنند، صحبت از «تسلیم و سرنوشت» می‌کنند! ترس و تنبلی خود را نباید به‌حساب قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم. به قول «سِنِکا» فیلسوف روم باستان: «همیشه از دشواری امور نیست که جسارت نمی‌ورزیم، گاهی از جسارت نورزیدن ماست که امور، دشوار می‌شود!»

اگر در مقابل هر ظلم و انحراف و بدعتی، سر خم کنیم و آن‌ را به حساب «تسلیم و رضا» بگذاریم، چه بر سر ما خواهد آمد؟!
و از آن‌ سو اگر در مقابل هر تفاوت و دگراندیشی و ابتکاری، مقاومت و سرسختی نشان دهیم و تعصّب سلیقه‌ای خود را به‌ حساب «انجام وظیفه» بگذاریم، چگونه زندگی خواهیم داشت؟! این‌جاست که وظیفه‌ی دشوار آدمی رخ‌ می‌نماید. در هر لحظه، آگاه و هوشیار باشیم که کدام احساس و رفتار ما «به‌ جا» و کدام احساس و رفتار ما «نا‌به‌ جا» است.

زندگی چه‌قدر شبیه «بندبازی» است!
دکترمحمدرضاسرگلزایی روان‌پزشک‌

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای هر چیزى به جاى خود نیکوست بسته هستند

ناسا قصد دارد کره زمین را جابجا کند !

image

?دانشمندان یک روش غیرمعمول برای غلبه بر گرمای کره زمین یافته‌اند و آن هم این است که کره زمین را به یک مدار دورتر از خورشید یعنی یک منطقه خنک‌تر حرکت بدهند!

?این ایده عجیب زائیده‌ی ذهن مهندسان ناسا و یکسری از اخترشناسان آمریکایی‌ست که معتقدند این روش حدود ۶ بیلیون سال به عمر سیاره ما اضافه می‌کند، به عبارت دیگر عمر مفید زمین ۲ برابر خواهد شد! برای این کار طرح‌هایی هم ارائه داده‌اند.

?جالب است بدانید که برای این کار نیاز به نیروی عظیمی برای حرکت دادن کره زمین نیست. فقط کافی ست یک ستاره‌ی دنباله‌دار را به سمت زمین هدایت کنند.

?دکتر Laughlin که در مرکز تحقیقات ناسا در کالیفرنیا کار می‌کند گفته است که برای این کار فقط لازم است یک ستاره‌ی دنباله‌دار و یا شهاب آسمانی را به سمت زمین هدایت کنیم به طوری که با سرعت از کنار و نزدیک زمین رد بشود و به این طریق می‌توان از نیروی گرانشی شهاب که روی زمین اثر خواهد گذاشت استفاده کرد. در نتیجه‌ی اینکار سرعت مداری زمین افزایش پیدا می‌کند و به یک مدار بالاتر می‌رود که از خورشید دورتر است و به این ترتیب به یک منطقه‌ی خنک تر هدایت می‌شویم.

?همچنین این مهندسان گفته اند که پس از این کار، باید این ستاره‌ی دنباله‌دار را به سوی زحل یا مشتری هدایت کرد تا روند رو به عقب اتفاق بیفتد و انرژیش را از یکی از این ۲ سیاره غول آسا بگیرد. بعدها مدارش آن را دوباره به سمت زمین برخواهد گرداند و این روند همچنان تکرار خواهد شد!

?این گروه گفته اند که هدفشان در نجات کره زمین کاملاً جدی ست و تنها چیزی که احتیاج دارند پرتاب یک موشک شیمیایی به یک شهاب آسمانی یا ستاره ی دنباله دار است که در زمان مقرر باعث آتش گرفتنش بشود که چنین دانشی همین حالا هم وجود دارد! این طرح جنبه های نگران کننده ی زیادی دارد. مهندسین هوافضا باید برای هدایت شهاب و یا ستاره ی دنباله دار به سمت زمین نهایت دقت را بکنند زیرا کوچک ترین اشتباهی در این زمینه، کره زمین رو به مداری جلوتر خواهد برد (مدار آتش) و عواقب ویرانگری را در پی خواهد داشت. کباب شدن محیط زیست زمین کم ترین آن ها خواهد بود.

?بر اساس گزارش گاردین، با این حال برای انجام چنین برنامه ای محاسبات بسیار دقیقی لازم است زیرا یک اشتباه بسیار کوچک می تواند منجر به برخورد جرم کیهانی هدایت شده با زمین شود که بر اساس تخمینها، برخورد جرمی با قطر ۱۰۰ کیلومتر با زمین با سرعتی در مقیاس سرعت‌های کیهانی می تواند زمین را از حیات تهی کند.

?لازم به ذکر است این طرح مربوط به ۱۶ سال قبل هست که مجددا بر سر زبان‌ها افتاده و به بحث داغ این روزها تبدیل است

ه

منتشرشده در خواندینهای علمی | دیدگاه‌ها برای ناسا قصد دارد کره زمین را جابجا کند ! بسته هستند

خاطره اى بسیار زیبااز گذشتهِ دور

عکس تزینى است

عکس تزینى است

دوستی تعریف میکرد؛ در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستا های نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم.

یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور بهمراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم؛ که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد وبه سمت ما میدوید. در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند. ماشین را نگه داشتیم، چوپان بما رسید ونفس نفس زنان وبا لهجه ای روستایی گفت اقای دکتر مادرم سه روزه بیماره …

به اشاره ما، درب عقب لندرور را باز کرد ورفت عقب ماشین نشست …
د ر بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده وصبح به روستایشان رسیده، ودیده مادرش مریض است …

من ودکتر زیر چشمی بهم نگاه کردیم، واز روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم وبه هم گفتیم، چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره …

به خانه چوپان رسیدیم ودیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود. دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو وآمپول دادیم و، یکدفعه دیگر هم سر زدیم وپیر زن خوب شد…

دوسه ماه از این جریان گذشت وما فراموش کردیم …
یک روز دیدیم یک تقدیر نامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود ،ودر آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی ، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران را معالجه نموده اید، تشکر میکنیم …

من ودکتر، هاج واج ماندیم، وگفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟تا اینکه یادمان به گفته های چوپان ومعالجه مادرش افتادیم…

با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد وپروفسور است؟

پیرزن گفت همانکه آنروز با شما بود… پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد، وبا زبان محلی صحبت میکند…

من ودکتر شرمنده شدیم ومن از آن روز با خودم عهد کردم، هیچکس را دست کم نگیرم …!!!

عشق را بی معرفت، معنا مکن
زر نداری، مشت خودرا وا مکن

گر نداری، دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن، شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن، پیدا مکن

دل شود روشن، زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل، آگهی
هیچ کس را، هیچ جا رسوا مکن

زر بدست طفل دادن، ابلهیست
اشک را، نذر غمِ دنیا مکن

پیرو خورشید، یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای، افشا مکن

 

فرستنده مهندس  محمد رضا صدیقى

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای خاطره اى بسیار زیبااز گذشتهِ دور بسته هستند