-
نوشتههای تازه
پیوندها
آمار
بایگانی
- تیر ۱۴۰۱ (۱)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۳)
- فروردین ۱۴۰۱ (۳)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۲)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۵)
- تیر ۱۴۰۰ (۲)
- خرداد ۱۴۰۰ (۲)
- اردیبهشت ۱۴۰۰ (۳)
افغانستانِ کنونى کانون جغرافیاى شاهنامه
محمود افشار یزدی، درباره تعبیر فردوسی از اصطلاح ایران، به همین نکته اشاره میکند. او مینویسد: ” فردوسی هم… ایران داستانی که با توران داستانی جنگ داشته، میدان جنگ را همان خراسان بزرگ که شامل افغانستان کنونی و سیستان و مازندران بوده میشمرده است. او از هخامنشیان که از پارس برخاسته بودند، سخن نمی راند الا آنکه از دارای کیانی که مغلوب اسکندر شد و همان داریوش سوم هخامنشی باشد، یاد میکند.
منتشرشده در خواندنیها
دیدگاهها برای افغانستانِ کنونى کانون جغرافیاى شاهنامه بسته هستند
بى سوادى فضیلت نیست !
در راهروی هواپیما پیش می روم تا به صندلی ام برسم. جلوی من یک خانم عرب دنبال صندلی اش می گردد. مهماندار صندلی اش را به او نشان می دهد و می گوید: “اجلس!” به مهماندار هواپیما می گویم که ایشان خانم هستند و به جای اجلس باید بگوید “اجلسی” ، مهماندار با بی اعتنایی می گوید: “خوب! اجلسی!” که یعنی ” چه فرقی می کند حالا؟!”
من با خودم فکر می کنم وقتی بیشترین مسافران خارجی پروازهای مشهد عرب هستند نباید این شرکت های هواپیمایی حداقل سی کلمه اولیه و ضروری را به مهمانداران شان بیاموزند؟!
روی صندلی ام که می نشینم مسافر بغلی ام از مهماندار دیگری می پرسد: “چرا اینقدر تأخیر داشت این پرواز؟” ، مهماندار جواب می دهد: “از مقصد تأخیر داشت” ، منظورش از “مقصد” همان “مبدأ” است! می فهمم که مشکل بلد نبودن زبان خارجی ها نیست، زبان رایج خودمان هم مهجور است!
از یک آژانس هواپیمایی بلیط می خرم، بلیط را برایم ایمیل می کنند، عنوان فارسی ایمیل غلط املایی دارد، از دو کلمه عنوان یکی اش غلط است!
متن بلیط به زبان انگلیسی است و در اولین نگاه من سه غلط املایی دارد!
به صادر کننده بلیط تلفن می زنم و می گویم متن بلیط غلط دارد، می گوید ” ما این متن را از روی متن فلان شرکت هواپیمایی ترکیه ای برداشته ایم” .
می گویم: “سرکار خانم، مرجع درستی واژه های انگلیسی که شرکت های ترک نیستند، شما متن را در نرم افزار word هم که بزنید غلط ها را به شما نشان می دهد!” ، با عصبانیت پاسخ می دهد: ” شما چه کار به غلط های متن بلیط دارید، اسم شما و تاریخ و ساعت پروازتان که درست است!”
دوستی دارم که مهندس مکانیک است و بسیار باهوش و دقیق اما هر وقت برایم پیامک میزد (با حروف فارسی) در هر پیامکش حداقل یک غلط املایی داشت!
بررسی کردم دیدم دچار “خوانش پریشی” (dyslexia) است و خودش خبر ندارد!
چطور می شود یک نفر تا مدرک کارشناسی پیش برود و “خوانش پریشی” اش کشف نشده باشد؟!
وقتی غلط گویی و غلط نویسی برایمان عادی شود طبیعی است که درجات خفیف و حتی متوسط خوانش پریشی را تشخیص ندهیم!
من هم ممکن است کلمات زیادی را غلط بنویسم ولی به غلط نویسی افتخار نمی کنم و وقتی کسی غلط هایم را تذکر دهد خوشحال می شوم که سوادم بیشتر شده است.
همین امروز از صفحه آخر روزنامه همشهری یاد گرفتم که “خوار و بار” ترکیب غلطی است و “خواربار” درست است.
این که بی سوادی را عیب ندانیم و با لجاجت بر بی سوادی خود اصرار کنیم یک بیماری فرهنگی است.
شاید ذهن من زیادی “سیاست زده” شده است ولی من فکر می کنم وقتی یک مقام اجرایی یک کشور به “مدرک دانشگاهی” بگوید “کاغذ پاره”، بی سوادی را تبدیل به یک فضیلت کرده است!
بیایید علیه “فضیلت بی سوادی” ایستادگی کنیم، از گویندگان و نویسندگان “منبع” طلب کنیم و غلط های گفتاری و نوشتاری شان را تصحیح کنیم. بیایید “تن ندهیم” به هر چه “عادی” می شو
دکتر محمدرضا سرگلزایى
منتشرشده در خواندنیها
دیدگاهها برای بى سوادى فضیلت نیست ! بسته هستند
خطاى خطى نگرى و تجویز راهبردى
وارد یک رستوران بسیار شیک شده اید و گارسون رستوران به شما پیشنهاد جذابی می دهد. می گوید با یک هزینه ثابت می توانید میان یک پیتزای ۳۰ سانتیمتری یا دو پیتزای ۲۰ سانتیمتری انتخاب کنید. کدام را ترجیح می دهید؟
به مثال دیگری توجه کنید. یا به شما عنوان مدیر پیشنهاد می شود که برای تهیه غذای روزانه پرسنل از بین پیمانکاران مختلف، یک پیمانکار را انتخاب کنید. اولی پیشنهاد غذای روزانه ۶۵۰۰ تومان را برای هر پرسنل دارد و دومی روزانه ۵۵۰۰٫ مواد غذایی و منوی هر دو پیمانکار هم یکی است. شما کدام را انتخاب می کنید؟
در تصمیم گیری خطایی وجود دارد به نام خطای خطی نگری! نشریه معتبر هاروارد می گوید خطای خطی نگری بدین مفهوم است که سعی می کنیم رابطه خطی ساده ای میان پارامترها ایجاد کرده و بر پایه همان تحلیل و تصمیم گیری کنیم. برای روشن شدن بیشتر این مفهوم به دو مثال بالا بازگردیم. حس و شهود ما می گوید در مثال رستوران بهتر است گزینه دو را انتخاب کنیم چرا که دو پیتزای ۲۰ سانتی قطعا بزرگتر از یک پیتزای ۳۰ سانتی است. اما شهود ما کاملا اشتباه کرده است!
گزینه اول، یعنی یک پیتزای ۳۰ سانتی بزرگتر است از دو پیتزای ۲۰ سانتی است. چرا؟
چون اگر فرمول محاسبه مساحت دایره را به خاطر آوریم، شعاع دایره به توان دو می رسد. پس گزینه اول می شود حدود ۷۰۶ سانتیمتر مربع و گزینه دوم می شود حدود ۶۲۸ سانتیمتر مربع!
یا در مثال تصمیم انتخاب پیمانکار غذا، شهود ما می گوید قطعا گزینه دو بهتر است. اما مسئله به این سادگی نیست. تحلیل های بیشتر نشان می دهد که هزینه حمل و نقل غذا با شماست. در ضمن پیمانکار دوم بدقول است و بعضی روزها غذا را بسیار دیر می آورد، در ضمن وی مالیات ارزش افزوده را نیز جداگانه با شما حساب می کند. آیا باز هم گزینه دو بهتر از گزینه یک خواهد بود!
تجویز راهبردی
زندگی ما پر از تصمیمات استراتژیک است که نیاز به شبیه سازی و بالا و پایین کردن پارامترها دارد. اما ذهن ما تمایل دارد برای راحتی خود رابطه ای خطی میان این پارامترها ایجاد کرده و به سرعت تصمیم بگیرد. ولی به خاطر بسپاریم که زندگی یک پیتزا نیست. انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب پروژه سرمایه گذاری و … این ها اصلا قابل قیاس با پیتزا نیستند. پیتزا را می خوریم و تمام! اما انتخاب های استراتژیک ما اگر بد انتخاب شوند می تواند به خسارتی بسیار زیاد و بسیار طولانی مدت ختم شوند. چه می شود کرد؟ برای اینکه کمتر دچار این خطا شویم؟ این دو راهکار را استفاده کنید:
۱-در دام تنگنای زمانی مصنوعی نیفتید. در مثال پیتزا شما باید در کمتر از ۵ ثانیه تصمیم گیری کنید ولی اگر به گارسون می گفتید که به شما دو دقیقه وقت بدهد می توانستید از ماشین حساب تلفن همراه تان اندازه این دو پیتزا را حساب کنید. حالا ممکن است در مورد پیتزا خیلی مهم نباشد و شهودی تصمیم گیری کنید ولی در مورد تصمیمات مهم زندگی تان هیچگاه در دام تنگنای زمانی مصنوعی (یعنی همین حالا باید تصمیم بگیری) نیفتید.
۲-تمام تصمیمات مهم زندگی تان را روی کاغذ بگیرید. روی کاغذ یعنی اینکه پارامترهای مختلف را شناسایی کنید، روی کاغذ بیاورید، محاسبه کنید، سبک سنگین کنید و گزینه ای را انتخاب کنید که در مجموع موقعیت مطلوب تری دارد. اگر نه در دام خطای خطی نگری می افتیم و ذهن ما با یک سری محاسبات سرانگشتی، تصمیم گیری پیتزایی خواهد کرد.
زندگی شخصی ما، اداره سازمان ها و کشورداری ما از تصمیم گیری پیتزایی رنج می برند. با کنار گذاشتن تصمیم گیری پیتزایی، زندگی بهتری برای خانواده، کارمندان، سهام داران و شهروندان خود رقم بزنیم.
برگرفته ازشبکه استراتژیست
با الهام از نوشته مهندس شامخی
منتشرشده در خواندنیها
دیدگاهها برای خطاى خطى نگرى و تجویز راهبردى بسته هستند
شاهنامه و زندگى این جهان
در شاهنامه از همه آنچه که بعدها خمیرمایه فکر خیامی و عرفانی را در ادبیات فارسی تشکیل می دهد، نمونه هایی می یابیم.
در اینجا به پنج مورد اصلی اشاره می شود:
۱- حیرت در کار جهان و ندانستن راز او:
در شاهنامه بارها به این فکر اشاره شده است:
چنین است و رازش نیاید پدید
نیابی به خیره، چه جویی کلید؟
و نیز:
تو راز جهان تا توانی مجوی
یا:
هنرجوی و راز جهان را مجوی
یا:
پژوهش مکن، گرد رازش مگرد
فردوسی نیز مانند خیام،
درست نمی داند که عاقبت کار چه خواهد بود:
زباد آمدی، رفت خواهی به گرد
چه دانی که با تو چه خواهند کرد؟
۲- بی وفایی و بی سر و پایی زمان:
مساله ناپایداری جهان و کوتاهی عمر بارها در شاهنامه مطرح می شود.
یکی از آن موارد، آن جا است که سیندخت به شوهر خود، مهراب کابلی از ناپایداری عمر سخن می گوید:
از آن گنج آباد و این خواسته
وزین تازی اسبان آراسته
وزین ریدکان(غلامان) سپهد پرست
وزین باغ و این خسروانی نشست
وزین چهره و سرو بالای ما
وزین تاج و زین دانش و رای ما
به ناکام باید به دشمن سپرد
همه رنج را باد باید شمرد
یکی تنگ صندوق از آن بهر ماست
درختی که تریاک او زهر ماست
فردوسی چنان سخن می گوید که گویی دنیا هوشیار است و می توان او را سرزنش کرد. او را بدخواه می خواند: «زمانه به زهر آب داده است چنگ» و کار او را بردن و آوردن می داند: «یکی را برد دیگر آرد دوان» و او را ملامت می کند که سر و پایش معلوم نیست:
چپ و راست هر سو بتابم همی
سر و پای گیتی نیابم همی
یکی بد کند، نیک پیش آیدش
جهان بنده و بخت خویش آیدش
دگر جز به نیکی زمین نسپرد
همی از نژندی فرو پژمرد
و در این تبعیض و ظلم، هیچ کس حکمت کارهای او را نمی داند:
یکی را همی تاج شاهی دهد
یکی را به دریا به ماهی دهد
یکی را برهنه سر و پای و سفت
نه آرام و خورد و نه جای نهفت
یکی را دهد نوش از شهد و شیر
بپوشد به دیبا و خز و حریر
و سرانجام، هم این عزت و هم این ذلت بی دلیل را بیهوده می بیند:
سرانجام هر دو به خاک اندرند
فردوسی در برابر پرده راز متوقف می شود، نمی داند که چرا چنین است:
چنین بود تا بود این تازه نیست
گزاف زمانه بر اندازه نیست
یکی را بر آرد به چرخ بلند
یکی را کند زار و خوار و نژند
نه پیوند با آن نه با اینش کین
که دانست راز جهان آفرین؟
۳- همه راه ها به مرگ ختم می شود:
زمین گر گشاده کند راز خویش
نماید سرانجام و آغاز خویش
کنارش پر از تاجداران بود
برش پر زخون سواران بود
پر از مرد دانا بود دامنش
پر از خوب رخ چاک پیراهنش
چه آنان که در گمنامی بودند و چه آنان که در ناموری، همه رفتند:
کجا آن که بر کوه بودش کنام
بریده ز آرام و از کام و نام
کجا آن که سودی سرش را به ابر
کجا آن که بودی شکارش هژبر
همه خاک دارند بالین و خشت
خنک آن که جز تخم نیکی نکشت
۴- بهره گرفتن از عمر:
اکنون که دنیا چنین است، چه باید کرد؟ باید خوش زیست و از زندگی نصیب گرفت. چون می رویم و دیگر بر نمی گردیم و حتی نمی دانیم که در دنیای دیگر بر سر ما چه خواهد آمد. تنها راه آن است که نقد، یعنی وقت موجود را قدر بدانیم. خوش بودن و از زندگی بهره گرفتن به دو صورت منفی و مثبت حصول می یابد. یکی غم را از دل خود بردن، فراموش کردن و دیگراز مواهب زندگی نصیب گرفتن، از زیبایی هاو خوبی ها، از روی خوش، هوای خوش و منظره خوش. بنابراین شراب در نظر پهلوانان شاهنامه ماده شفابخش شناخته شده است:
که روز فراز است و روزی نشیب
گهی شاد دارد گهی با نهیب
همان به که با جام گیتی فروز
همی بگذرانیم روزی به روز
۵- جبر:
در شاهنامه اشاره های مکرر به ناتوانی بشر در برابر اراده آسمان دیده می شود، هیچ عملی بدون مداخله تقدیر صورت نمی گیرد:
هژبر جهان سوز و نر اژدها
ز دام قضا هم نیابد رها
نبشته به سر بر دگرگونه بود
ز فرمان نکاهد، نه هرگز فزود
بخواهد بدن بی گمان بودنی
نکاهد به پرهیز افزودنی
ماجراهایی که در شاهنامه می گذرند، همگی اثر پنجه تقدیر بر خود دارند، مانند داستان های ایرج، سهراب، سیاوش ، فرود، اسفندیار و غیره. بشر تلاش می کند، لیکن از تغییر دادن مسیر آن ها ناتوان است.
با این حال فردوسی چون شاعر آگاه است، آدمی را برتر از هر آفریننده ای می گذارد و برتری او را از آن می داند که برخوردار از خرد و پذیرنده دانش است. در
جایی که از پیری و بدی روزگار گله می کند، ناگهان بر خود بانگ می زند:
چنین داد پاسخ سپهر بلند
که ای پیر گوینده بی گزند
چرا بینی از من همی نیک و بد
چنین ناله از دانشی کی سزد؟
تو از من به هر باره ای برتری
روان را به دانش همی پروری
خور و خواب و رای و نشستن تو راست
به نیک و به بد راه جستن تو راست
برگرفته از کتاب:
“زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه”
نوشته: دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
منتشرشده در هنر و ادبیات
برچسبشده دكتر محمد على اسلامى ندوشن
دیدگاهها برای شاهنامه و زندگى این جهان بسته هستند
” ازیز ” یا ” عزیز “
هر از چند گاهی برخی دوستان در به کار بردن واژه ” ازیز ” به جای ” عزیز” پرسش هایی می کنند… زیرا در گذاردن دیدگاه برای دوستان در راستای پاس داشتن زبان پارسی و زبان مادریمان که زمانهایی بس دراز است گرد و غبار فراموشی بر آنان نشسته از این واژه همچون دیگر واژگان پارسی بهره می گیرم.
در اینجا بایسته و لازم است تا درباره این واژه بازگویی و روشن نمایی نمایم.
درباره ی واژه ی ایرانی “ازیز” گفتنیست؛ ” اَزیز ” همیستار (مخالف) واژه ی “زیز” به چم و معنی ِ (ناخشنود) و دلگیر بودن از کسی می باشد.
مانند اَمرداد که همیستار و مخالف مرداد است. اَمرداد به چم و معنی جاودانگی و نامیرایی است که به اشتباه ” مرداد ” را که به معنای “مرگ و نیستی” است در گفتگوهایمان بکار می بریم بی آنکه به مفهوم و معنی آن نگاهی درست داشته باشیم.
واژه ازیز نیز اینگونه است…
واژه ی ” اَزیز ” ریشه در زبان کردی امروزی و زبان مادها دارد که در فرهنگنامه ی هژار (واژگان کردی و مادی) اینگونه آمده است .
بر گرفته از سایت ” تو را اى وطن دوست دارم “
منتشرشده در هنر و ادبیات
دیدگاهها برای ” ازیز ” یا ” عزیز “ بسته هستند