این یک نامه معمولى نیست !

image

لعنت به تربیتی‌ که به من آموخت که مرد برترست، چرا وقتی‌ بچه بودم و میخواندم” پسرا شیرن مثل شمشیرن، دخترا موشن مثل خرگوشن” هیچکس به من نگفت نه اینطور نیست،
چرا وقتی‌ به خواهرم گفتم که ” لباست رو عوض کن یا آرایشت رو کم کن!! ” مادرم نگفت تو در کار خواهرت دخالت نکن، به تو ربطی‌ نداره!!! چرا وقتی‌ به خواهرم گیر دادم که با کی‌ داری حرف می‌‌زنی؟ پدرم نگفت پاشو برو گمشو و به کار خودت برس و در عوض حمایتم کرد!!
چرا مادرم به خواهرم گفت تا این وقت شب کجا بودی در حالیکه ساعت ۸ شب بود ولی‌ وقتی‌ من ساعت ۲ صبح به خانه می‌‌آمدم, هیچی‌ نمی‌گفت؟
چرا وقتی‌ با خواهرم بحثم میشد مادرم به خواهرم میگفت به برادرت بی‌ حرمتی نکن ولی‌ هرگز به من نگفت که به خواهرت بی‌ احترامی نکن!! !!
چرا وقتی‌ یک زنی‌ که از شوهرش کتک خورده بود به مادرم یا دیگر زنان خانواده پناه آورده بود، مادرم، خاله‌ام یا عمه‌ام می‌گفتند: حالا شوهرت یک سیلی‌ هم زد، مرد است دیگر!! و من آموختم که میتوانم بزنم چون مردم دیگر !!
چرا همیشه خواهرم باید حتی در خانه مواظب لباس پوشیدنش می‌‌بود تا مبادا که من تحریک شوم!! لباس تنگ نپوشد تا مبادا که بر آمادگی رانهایش مرا تحریک نکند!! و چرا مادرم همیشه کیف خواهرم را می‌گشت آنهم در مقابل چشمان من، به راستی‌ دنبال چه بود؟ حرفهای عاشقانه، حرفهایی که حتی خودش(مادرم) هم نتوانسته بود بزند و نمی‌‌خواست که دخترش نیز از آن‌ حرفها بزند؟!
چرا به من می‌‌گفت که دنبالش بروم و من آموختم که باید مواظبش باشم، باید شکاک باشم!! چرا مادرم شده بود عامل اجرای دیکتاتوریهای پدرم و چرا آنگونه مسخ شده بود؟! مگر فراموش کرده بود که روزی خودش هم دختر بود، شاید حسودی می‌‌کرد که مبادا دخترش آزادی هرگز نداشته خودش(مادرم) را به دست آورد !! و من هر آنچه از بر خورد با یک زن آموختم از پدر و مادرم آموختم، یاد گرفتم که می‌توانم زور بگویم، کتک بزنم، می‌تونم بگویم چگونه باش یا چگونه نباش، میتوانم برایش تصمیم بگیرم حتی برای کمترین حق از زندگی‌ ‌اش یعنی‌ همان نفس کشیدن.

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای این یک نامه معمولى نیست ! بسته هستند

زمان خط است – نه دایره !

image

چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکرار هست:
قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!
قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. میگویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ میخوانم.
ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمیگردد. اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای زمان خط است – نه دایره ! بسته هستند

دشمنان آلزایمر

image

طبق پیش‌بینی‌های انجام شده حدود ۲۰% از افراد بالای ۶۵ سال در سال ۲۰۳۰ به بیماری آلزایمر و یا زوال عقل مبتلا خواهند بود و اولین نشانه‌های این بیماری‌ها عبارتنداز: افسردگی، سردرگمی و فراموشی. زوال عقل بیماری نیست ولی شرایطی کلی است که درحقیقت یعنی از دست رفتن برخی کاربردهای مغز. مدل‌های مختلف زوال عقل وجود دارد که بیماری آلزایمر رایج‌ترین مدل آن است و بیش از ۳۵میلیون نفر درسرتاسر دنیا را درگیر خود کرده است. زوال عقل یک مشکل تدریجی است و زمانی که سلول‌های مغز آسیب می‌بینند، در حقیقت به منزله شروع این مشکل است. وقتی سلولهای مغز نمی‌توانند با یکدیگر به خوبی ارتباط برقرار کنند، بدن انسان به خوبی واکنش نشان نخواهد داد. داشتن رژیم تغذیه‌ای مناسب، برای حفظ سلامت و قدرت بدن لازم و مهم است. در فردی که از آلزایمر یا زوال عقل رنج می‌برد، تغذیه نامناسب می‌تواند نشانه‌های رفتاری بیماری را افزایش دهد. در این گزارش قصد داریم تا ۷ ماده غذایی که می‌توانند به صورت طبیعی به مبارزه با آلزایمر و زوال عقل بپردازند را به شما معرفی کنیم:
۱- زردچوبه:
تحقیقات انجام شده حکایت از آن دارد که کورکومین موجود در زردچوبه باعث می‌شود که آفت‌های مغز از بین بروند. آفت‌های داخل مغز باعث تنزل سلول‌های مغز شده و منتهی به بروز بیماری آلزایمر می‌شوند
۲- روغن زیتون فوق بکر:
این روغن زیتون بکر که اسیدیته آن کمتر از ۰٫۸ درصد است، دارای ماده‌ای به نام اولئوکانتال oleocanthal است که به افزایش تولید پروتئین‌های مهم کمک کرده و د رعین حال به ترشح آنزیمهایی که برای تجزیه کردن پلاک‌های آمیلوئید (که با بیماری آلزایمر مرتبط هستند) مفید هستند، کمک می‌کند.
میوه های خانواده بری
۳- میوه‌های خانواده بری و گیلاس و آلبالو:
از جمله میوه‌های خانواده بری می‌توان به توت فرنگی، بلک بری، تمشک و انگور فرنگی اشاره کرد. این میوه‌ها و البته گیلاس و آلبالو دارای آنتوسیانین هستند که مغز را از آسیب‌هایی که توسط رادیکال‌های آزاد ایجاد می‌شوند محافظت می‌کند. در عین حال این میوه‌ها خواص ضد التهابی بالایی دارند و همچنین دارای آنتی‌اکسیدان و میزان بالایی ویتامین C و E هستند.
۴- اسفناج:
اسفناج ماده آنتی‌اکسیدانی به نام لوتئین دارد که به بدن در مبارزه با زوال شناختی کمک زیادی می‌کند. طبق تحقیقات به عمل آمده در استرالیا که در بین بیش از ۲۰۰ زن انجام شده بود، خوردن غذاهای غنی از ویتامین B6 و فولات (که اسفناج هردو این مواد را دارد)،می تواند به افزایش حافظه کوتاه‌مدت و توانایی‌های روانی کمک زیادی نماید.
کلم بروکلی
۵- بروکلی:
کلم بروکلی دارای دو ماده مغذی است که می‌تواند به بهبود عملکرد مغز کمک زیادی کند. ویتامین K که به تقویت توانایی‌هایی شناختی کمک می‌کند و کولین که برای تقویت حافظه موثر است. در کلم بروکلی حجم قابل قبولی هم اسید فولیک دیده می‌شود که می‌تواند در دفاع از بدن در مقابل آلزایمر مفید و تاثیرگذار باشد.
۶- گردو:
گردو مملو از موادی است که به سلامت قلب کمک زیادی می‌کند و د رعین حال ضدالتهاب است. گردو به علاوه منبع خوبی برای تامین اسید ALA (اسید لینولنیک آلفا) نیز هست که به جریان مناسب خون کمک می‌کند و باعث رسیدن اکسیژن کافی به مغز می‌گردد.
ماهی سالمون
۷- ماهی سالمون:
مصرف ماهی سالمون به ویژه سالمون وحشی نیز کمک زیادی به سلامت مغز می‌کند. طبق نتایج تحقیقات منتشره، کسانی که در طول هفته دست کم ۳ بار از ماهی‌های روغن دار تغذیه می‌کنند، ۵۰% از کمتر از سایر افراد در خطر ابتلا به بیماری آلزایمر و زوال مغز قرار می‌گیرند

بر گرفته از محله سلامت

منتشرشده در پزشکی | دیدگاه‌ها برای دشمنان آلزایمر بسته هستند

در میان خانه هاى اهل دل پیدا کنید

image
تا به گی شالِ عزا در گردن مینا کنید
در وفات دختر رز گریه ی بی جا کنید
می نمرده است نمی میرد ، روید آن یار را
در میان خانه های اهل دل پیدا کنید
قول کل من علیها فان قران بر حق است
ساقی و می را ولی از آیه مستثنا کنید
وقت مردن گر نیا رم نام ساقی را به لب
بردو گوش و بر زبانم نام او القا کنید
ور به غیر باده آرم نام ِ دیگر بر زبان
از برایم تا به روز حشر وا ویلا کنید
رو به سوی میکده دارید ما را وقت مرگ
در سماع و عیش دستی دوستان بالا کنید
جان نخواهم داد تا ساقی به بالین آیدم
خانه را چون دسته ی گل بهر او زیبا کنید
شمع وشیرینی بیا رید و شراب و حجله را
آینه بندان و نور افشان وگل آرا کنید
مجلسِ شاهانه ای سازید در خوردِ نگار
جشن را با همت خود شهره ی دنیا کنید
نی نواز از نینوا آرید دف زن از حجاز
در جهان شور افکنید و محشری بر پا کنید
تا به رستاخیز کس منکر نگردد ، مطربان
این زمان بزم طرب را محشر کبر ا کنید
درکفن پیچید جسمم را به برگ تاک و بعد
داخل تابوتی از چوب ِ رزِ اعلا کنید
نیست جایز گریه بر من, هر کسی این کار کرد
زحمتش کم کرده , اورا از سر خود وا کنید
در زلال ِ باده شوئید و مرا از پای خم
وارد ِ حوض ِ بلورِ جنت الماوا کنید
با دهان باز گورم بی صدا خواند مرا
آن دهان را بسته با این جسم درد آسا کنید
وعده ی ما و شما ماند به روز رستخیز
هر زمان خوردید یاران باده یادِ ما کنید
حرفی از ساقی به گوشم مانده آرم بر زبان
می حلال است اندک, از اسراف آن پروا
شب به سر آرید در مستی ولی چون روزشد
گر که پرسیدند آن احوال را حاشا کنید
این وصیت نامه ی” نجوا “که مانده یادگار
بر شما فرض است آن را مو به مو اجرا کنید

استاد محمود خیبرى ” نجوا

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای در میان خانه هاى اهل دل پیدا کنید بسته هستند

داستانِ خواندنى قهوه

image
امروزه بسیاری از مردم ما گمان می‌کنند که قهوه نوشیدنی‌ای فرنگی است و چای نوشیدنی ایرانی. حال آن که اروپاییان تا سده‌ی هفدهم میلا دى هیچ یک از این دو را نمی‌شناختند و با هر دوی آن‌ها در خاور زمین آشنا شدند. تازه برخی ایرانیان برای «پُز» به جای قهوه «کافی» می‌گویند و نمی‌دانند که کافی شکل خراب‌شده و اروپایی همان «قهوه» است.
محمد پسر زکریای رازی و پور سینا در کتاب‌های پزشکی خود (به ترتیب: الحاوی و قانون) درباره‌ی دانه‌ای به نام «بون» (bunn) و نوشیدنی ساخته شده از آن و کاربردهای پزشکی آن و آرام‌بخشی آن برای معده و گوارش نوشته‌اند. پورسینا درباره‌ی بون چنین می‌نویسد:

برای گزینش آن دانه‌هایی بهترین‌اند که سبُک باشند و رنگ لیمویی و بوی خوشی دارند. دانه‌های سنگین و سپید خوب نیستند. طبع آن در درجه‌ی نخست گرم و خشک است و به باور برخی سرد است. به اندام‌ها نیرو می‌بخشد و پوست را پاکیزه می‌کند و رطوبت زیر آن را خشک می‌کند و بوی خوشی به تن آدمی می‌بخشد.
فیلیپ سیلوستر دوفور (Philippe Sylvestre Dufour) نویسنده‌ی فرانسوی که در سال ۱۶۹۳ م. درباره‌ی قهوه و چای و شکلات کتابی نوشته است به نام «رساله‌ای نو و پرسشگرانه درباره‌ی قهوه و چای و شکلات» (Traitez nouveaux & curieux du café, du thé et du chocolate) در فصل یکم کتاب خود (صفحه‌های ۲۱ و ۲۲) درباره‌ی نام قهوه می‌نویسد قهوه همان بونخوم (bunchum) لاتین است. بونخوم واژه‌ای است که پس از ترجمه‌ی کتاب رازی و پورِ سینا از همان واژه‌ی «بون» وارد لاتین شده است. دوفور اشتباه جالبی کرده است و می‌گوید:

Le mot de Cahuéh, vient de Cohuet, qui signifie force & vigueur: & on appelle ainsi cette fève, parce que son effet le plus ordinaire, est de fortifier, & de corroborer
واژه‌ی «قهوه» از «قوّت» به معنای نیرو و توان می‌آید و از آن رو این دانه را بدین نام می‌خوانند که عادی‌ترین اثر آن نیرومندسازی و تقویت [اندام‌ها] است.

دوفور گونه‌های دیگر نگارش واژه‌ی قهوه در فرانسه را چنین آورده است:

Café, Cophé, Cave, Cavét, Cahué, Caveah, Chaube, Choana, Cbaoua, Cahuch

اما در واقع واژه‌ی «قهوه» در زبان عربی به معنای «شراب» است و مولانا در یکی از غزل‌های سه زبانه‌ی خود (به یونانی و پارسی و عربی) چنین گفته است:

یا سَیدتی! هاتی! مِن قهوه کاساتی مَن زارَک مِن صَحو، ایّاک و ایّاهُ
(ای بانوی من! چند جام باده برایم بیاور. هر که از روی هشیاری پیش تو آمد هان تو و هان او [یعنی او را راه مده])

برخی می‌گویند علت نام‌گذاری این نوشیدنی به «قهوه» آن است که در اصل «قهوه البون» یعنی «نوشیدنی بون» بوده است.

گویا نخستین کاربرد غیرپزشکی قهوه در میان درویشان بوده است که برای بیدار ماندن در شب‌ها و ذکرگویی قهوه می‌نوشیدند. بعدها این نوشیدنی به میان مردم راه یافت. به زودی قهوه‌خانه‌ها بر پا شدند.

در سال ۱۵۱۱ م./ ۹۱۷ ق. (در زمان شاه اسماعیل صفوی) در شهر مکه موضوع قهوه‌نوشی باعث پدید آمدن مشکل فقهی شد: از آن‌جا که نوشیدن قهوه بدن را از حالت عادی خارج می‌کند و نوعی سرمستی در انسان پدید می‌آورد

آیا مانند باده یا شراب نیست؟ و آیا نباید آن را حرام کرد؟ خائربیگ (Kha’ir Beg) محتسب شهر مکه – که آن زمان در زیر فرمان مملوکان مصر بود – موضوع را با فقیهان شهر در میان گذاشت و مدتی بر سر بحث و جدل گذشت و در دادگاه (محکمه) از پزشکان و دانشمندان و دیگران نظرخواهی شد. البته شاید انگیزه‌ی اصلی این بحث مساله‌های اجتماعی و کارهایی بود که در قهوه‌خانه‌ها روی می‌دهد مانند قماربازی و شاهدبازی و مانند آن. درباره‌ی این دادگاه و داستان قهوه و قهوه‌خانه در سال ۱۹۸۵ م./۱۳۶۴ خ. آقای رالف هتاکس کتابی نوشته است که به تفصیل آن را بررسی کرده است:

نام کتاب: قهوه و قهوه‌خانه‌ها
نویسنده: رالف هتاکس (Ralph Hattox)
ناشر: انتشارات دانشگاه واشنگتن
سال: ۱۹۸۵ میلادى / ۱۳۶۴ خورشیدى

این کتاب در اصل پژوهش و سمینار او بوده است اما بعدها با گسترش و تکمیل آن، به صورت کتاب منتشر شده است. هتاکس در پیشگفتار هشدار می‌دهد که شاید در نظر ما و امروز پس از گذشت پانصد سال این موضوع مسخره بیاید اما باید در شرایط تاریخی قرار داشت و بیشتر به جنبه‌های اجتماعی آن پرداخت. هدف اصلی او نیز نشان دادن سازوکار و واکنش فقه و حقوق اسلامی در برابر مساله‌های نو و مشکل‌های اجتماعی است. جالب است که در این جریان، مانند دادگاه‌های امروزی از پزشکان و شاهدان و دیگران دعوت می‌شود تا نظر کارشناسی بدهند. دو پزشکی که در این دادگاه شهادت کارشناسانه می‌دهند دو برادر ایرانی‌اند به نام‌های نورالدین احمد و علاالدین کازرونی که در آن زمان در مکه زندگی می‌کردند.

اگرچه در این داستان قهوه ممنوع می‌شود اما پس از آن دوباره بررسی می‌شود و حرام بودن قهوه منتفی می‌شود و پس از آن قهوه‌خانه‌ها همچنان گسترش یافتند و برقرار ماندند. به ویژه در دولت عثمانی که از نظر دینی تعصب زیادی داشت. البته در خود عثمانی هم رخدادها و درگیری‌هایی میان ساکنان و مشتریان قهوه‌خانه‌ها و مسلمانان متعصب پیش آمد و حتا برخی از واعظان با جمعیت پامنبری خود به قهوه‌خانه‌ها حمله کردند.

در کتاب اورخان پاموق (اورهان پاموک) به نام «نام من سرخ است» به این موضوع اشاره شده است. اما قهوه‌خانه به زندگی خود ادامه داد.

به نوشته‌ی دانشنامه‌ی ایرانیکا، قهوه‌خانه در ایران بایستی از زمان شاه تهماسب صفوی رایج شده باشد. اما مشهورترین آن‌ها در زمان نوه‌ی شاه تهماسب یعنی شاه عباس بزرگ دیده شده است. در زمان شاه عباس قهوه‌خانه‌های فراوانی در شهر سپاهان (اصفهان) به ویژه در نزدیکی چارباغ وجود داشتند و بزرگانی چون میرداماد و شیخ بهایی و دیگران بدان‌جا رفت و آمد می‌کردند. قهوه‌خانه‌ها مرکزی برای تفریح و سرگرمی و البته گفت‌وگوهای علمی و ادبی و فرهنگی بود. شاعران غروب‌ها در قهوه‌خانه‌ها جمع می‌شدند و شعرهای تازه‌ی خود را می‌خواندند. حتا در تذکره‌های دوران صفوی آمده است که بسیاری از این شاعران پیشه‌ورانی بودند چون نانوا و درزی (خیاط) و مانند آن که پس از پایان کار روزانه برای استراحت به قهوه‌خانه آمده و شعرهای دیگران را می‌شنیدند و شعرهای خود را هم می‌خواندند.

برخی از ادیبان یکی از دلیل‌های «انحطاط» سبک اصفهانی در شعر پارسی را همین وارد شدن پیشه‌وران کم‌سواد و کسانی می‌دانند که با علم و صنعت و پیشه‌ی شاعری به‌طور حرفه‌ای آشنا نبودند و شعرهایشان «طبیعی» و «عامیانه» بود و نکته‌های فنی و ادبی و زیباشناسی را رعایت نمی‌کردند. در همین قهوه‌خانه‌ها بود که پرده‌خوانی و شاهنامه‌خوانی و قصه‌ی «سَمَک عیار» و مانند آن برای مردم خوانده می‌شد و راهی بودند برای حفظ و گسترش فرهنگ و ادبیات. نقاشی قهوه‌خانه‌ای نیز یادگاری از همان دوران است که نوع مردمی و ساده‌تر نگارگری شاهانه و حرفه‌ای است و موضوع‌های آن نیز به خاطر همین محیط قهوه‌خانه بیشتر نبرد رستم و سهراب و جنگ اسفندیار و داستان عاشورا و کربلا یا دیگر داستان‌های ایرانی است

خود شاه عباس نیز گاه و بیگاه به‌طور سرزده به این قهوه‌خانه‌ها می‌رفت. حتا در چند مورد شاه عباس سفیران کشورهای اروپایی را برای پذیرایی به قهوه‌خانه‌ها می‌برد. این قهوه‌خانه‌ها مرکزهای باشکوه و زیبا و بزرگی بودند که در میان آن‌ها حوض و فواره و آب روان جاری بود و کارگران و استادان قهوه‌خانه گرم در پذیرایی مشتریان بودند. مسافران اروپایی با دیدن این گونه مرکزهای فرهنگی و اجتماعی انگیزه یافتند که در کشورهای خود چنین جاهای را پدید بیاورند.

از جمله جهانگرد ایتالیایی پیترو دلّا والّه (Pietro della Valle) که در زمان شاه عباس به ایران سفر کرده است در صفحه‌ی ۷۵ سفرنامه‌ی خود به عثمانی و ایران و هند می‌نویسد:

پس از آن که آب به خوبی جوش آمد به آن مقداری از گردی به نام قهوه (cahue) به میزان مناسب افزوده می‌شود و باز می‌گذارند به‌خوبی بجوشد تا همه‌ی تلخی ناگوار آن برود. و اگر به خوبی آماده نشود این تلخی همچنان در آن می‌ماند. سپس این آب جوش را می‌گذارند تا اندازه‌ای سرد شود که بشود داغی آن را تحمل کرد و آن را در ظرف چینی کوچکی می‌ریزند و اندک‌اندک و جرعه‌جرعه آن را می‌نوشند. این آب دیگر رنگ و طعم آن گرد را به خود گرفته است و خود گرد را – که اینک در ظرف ته‌نشین شده است – نمی‌خورید. هر که می‌خواهد این نوشیدنی خوشمزه‌تر شود می‌تواند همراه گرد قهوه، شکر و دارچین و میخک هم در ظرف آب جوش بریزد تا مزه‌ی بهتری بدهد. یک نکته: حتا بی این مزه‌ها و با همان گرد قهوه‌ی تنها هم باز این نوشیدنی خوشمزه است و می‌گویند که فایده‌های زیادی برای تندرستی دارد به ویژه برای گوارش و نیرومند کردن معده و پیشگیری از ترش کردن که همه‌ی این‌ها چیزهای خوبی است. تنها می‌گویند که اگر پس از شام قهوه خورده شود کمی خواب را از سر می‌برد. به همین خاطر کسانی که می‌خواهند شب‌ها مطالعه کنند آن را می‌نوشند. امیدوارم وقتی به شهر رُم برمی‌گردم این را با خودم بیاورم شاید تا آن موقع هنوز چیز تازه‌ای باشد.
هم‌چنین پس از وی، آدام اولیاریوس آلمانی که در زمان پسر شاه عباس یعنی شاه صفی به اصفهان سفر کرده است در رخدادهای سال ۱۶۳۷ م. (در صفحه‌ی ۲۲۲ ترجمه‌ی انگلیسی) سفرنامه‌ی خود از قهوه و قهوه‌خانه چنین یاد می‌کند.

قهوه‌خانه (cahwa chane) جایی که است که در آن تنباکو مصرف می‌کنند و آب سیاهی را می‌نوشیدند که بدان «قهوه» می‌گویند. در صفحه‌های بعدی همین سفرنامه آن‌جا که درباره‌ی زندگی اجتماعی ایرانیان خواهم نوشت دوباره بدان خواهم پرداخت. شاعران و تاریخ‌دانان ایرانیان از مشتریان دائم این‌جاها هستند و بدین ترتیب در سرگرم کردن جمع نقش دارند.
در ترجمه‌ی انگلیسی در کنار صفحه واژه‌ی coffee هم نوشته شده است و این نشان می‌دهد که در زمان ترجمه‌ی انگلیسی (سال ۱۶۶۹ م) این واژه وارد زبان انگلیسی شده است.

اولیاریوس درباره‌ی چای‌خانه در همان صفحه نیز چنین می‌نویسد:

در «چای خَتایی خانه» ایرانیان چای می‌نوشند (the یا tea که ایرانیان بدان چای tzai می‌گویند) اگرچه «چای» (tzai یا chai) نوع خاصی از the است و خَتایی هم بدان علت است که آن را از شهر خَتا می‌آورند. بعدها فرصت خواهد بود که بیشتر درباره‌ی این موضوع سخن بگوییم. تنها افراد خاص و شهرتمند چای می‌نوشند و به این خانه‌ها می‌روند. در میان نوشیدن چای به بازی‌ای مشغول می‌شوند که کمی شبیه tick-tack ما [منظور دوزبازی] است. البته بیشتر وقت‌ها به شترنج‌بازی می‌پردازند و در این بازی بسیار عالی هستند و از مردم مسکو خیلی بالاتراند. درباره‌ی مردم مسکو به جرات می‌گویم که در بازی با شترنج از هر کسی در اروپا بهتراند.
(اولیاریوس نام پارسی شترنج را «صد رنج» sedrentz شنیده و ترجمه‌ی آن را hundred cares نوشته و این گونه تفسیر کرده که باید در زمان بازی بسیار رنج برد و خیلی توجه و دقت کرد!)

گویا نخستین قهوه‌خانه در شهر استانبول در سال ۹۶۲ ق. / ۱۵۵۵ م. (زمان شاه تهماسب صفوی) باز شد. گفتیم که اروپاییانی چون «دلا واله» و اولیاریوس در سفر به ایران قهوه‌خانه را دیده و در سفرنامه‌هایشان آن را برای هموطنان خود تعریف کردند. اما استانبول نزدیک‌ترین شهری بود که دریانوردان و مسافران اروپایی می‌توانستند با قهوه‌خانه آشنا شوند. و از همان‌جا آن را به اروپا بردند. نخستین قهوه‌خانه‌ی اروپایی در سال ۱۶۵۰ م. در شهر آکسفورد انگلستان ساخته شد. پس از آن در دیگر شهرها مانند لندن و کمبریج و لاهه و آمستردام و پاریس و مارسی و … هم قهوه‌خانه باز شد. نخستین قهوه‌خانه در نیویورک در سال ۱۶۹۶ م. / ۱۰۷۵ خ. (زمان سلطان حسین صفوی) باز شد. (نیویورک در اصل به دست هلندی‌ها ساخته شده بود و نامش آمستردام نو بود. در سال ۱۶۶۴ م. پس از جنگی شهر به دست انگلیسی‌ها افتاد و نامش را به یورک نو یا نیویورک تغییر دادند.)گروه

امروزه نام قهوه در برخی زبان‌های اروپایی چنین شد:

– ایتالیایی: caffee
– فرانسوی: café
– انگلیسی: coffee
– هلندی koffie
– آلمانی: kaffee

پس از آغاز دوران استعمار اروپایی، تجارت قهوه و چای هم یکی از کارهایی بود که آنان کنترل آن را به دست گرفتند. از این رو هلندی‌ها از پایان سده‌ی هفدهم در جزیره‌ی جاوه در اندونزی – که بخشی از مستعمره‌های آنان شده بود – دست به کار کشت و تجارت جهانی قهوه زدند و این قهوه همان است که امروزه در انگلیسی به نام «جاوا» شناخته می‌شود و زبان برنامه‌نویسی جاوا نیز به نام همین قهوه است. نام این جزیره از ریشه‌ی سانسکریت Yavadvipa آمده که بخش نخست آن همان «جو»ی پارسی است و معنای کل آن «جزیره‌ی جو» است. گویا میرجاوه در شهرستان زاهدان نیز به همین معنا باشد. نخستین قهوه‌کاری در برزیل، مستعمره‌ی پرتغالیان، در سال ۱۷۲۷ م. انجام شد.

image

همان‌طور که آدام اولیاریوس گفته بود در زمان صفویان چای‌خانه و قهوه‌خانه هر دو در ایران بوده و ایرانیان هم چای می‌نوشیدند و هم قهوه. اما نخستین چای‌کاری در خاک ایران در سال ۱۳۱۹ ق. / ۱۸۹۹ م. در زمان ناصرالدین شاه قاجار و در شهر لاهیجان به کوشش شاهزاده محمد میرزا معروف به کاشف‌السلطنه انجام شد. از پایان دوران قاجار اندک‌اندک نقش اجتماعی و فرهنگی قهوه‌خانه‌ها در ایران کمتر شد و بیشتر چای‌خانه شدند تا قهوه‌خانه. البته هنوز هم به آن‌ها قهوه‌خانه گفته می‌شود. جریان جایگزین شدن قهوه با چای به عنوان نوشیدنی رایج در ایران و ارتباط آن با سیاست بریتانیا و تجارت جهانی خود نیازمند پژوهشی جداگانه است.

image

با سفر ایرانیان به اروپا و به ویژه به فرانسه و با دیدن قهوه‌خانه‌های پاریس که در زبان فرانسه به آن‌ها café گفته می‌شد (زیرا در زبان فرانسوی واژه‌ی «قهوه‌خانه» نداشتند!) ایرانیان در بازگشت خود به ایران مرکزهای فرهنگی تازه‌ای را راه انداختند که به آن‌ها «کافه» گفتند و در آن‌جا کافه (همان قهوه‌ی خودمان) و کافه گلاسه (قهوه بستنی) و کافه اُ له (café au lait قهوه با شیر) و … فروخته می‌شد! مشهورترین این کافه‌ها در شهر تهران «کافه نادری» در خیابان نادری (جمهوری امروزی) بود که مرکز گردهمایی شاعران و هنرمندان و اندیشمندان شده بود.

با گذشت زمان باز «کافه» موقعیت فرهنگی خود را از دست داد و از دهه‌ی ۱۳۷۰ خ./ ۱۹۹۰ م. با گسترش فرهنگ امریکایی و ارتباط ایرانیان با غرب، این بار زبان انگلیسی جای زبان فرانسه را گرفت و مردم به جای این که به «قهوه‌خانه»ی ایرانی یا «کافه»ی فرانسوی بروند دیگر به «کافی شاپ» (coffee-shop) انگلیسی می‌روند! شاید به زودی شاهد گشایش فضاهایی باشیم که نام چینی دارند و معنای نام‌شان همان «چای‌خانه»ی خودمان خواهد بود

 

منتشرشده در خواندنیها | دیدگاه‌ها برای داستانِ خواندنى قهوه بسته هستند