ماکیاول و کتابش شهریار

 

image

“نیکولو برناردو ماکیاولی فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامه‌نویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد و در ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷ درگذشت.
شهریار»، اثری از «نیکولو ماکیاولی»، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، بی‌گمان پرخواننده‌ترین، بحث‌انگیزترین و به نظر بعضی ها بدنام‌ترین اثر سیاسی همه زمان‌هاست. کتاب شهریار در سال ۱۵۱۳ میلادی به رشته تحریر در آمد، ولی کسانی که این اثر را بدقت خوانده اند می دانند که واقعیت بجز اینست. و این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که واقعیتهای زندگی را چه در عالم سیاست و چه در عالم واقعی تک تک انسانها بصورت بی پرده و واقع گرایانه نشان داده است خواندن دقیق آن می تواند در زندگی هر کسی افق هایی از واقعیات جدید و موجود را بگشاید.
همچنان باید متذکر شد این کتاب را بدوگونه می فهمند آنهایی که از بعد مثبت و واقعی و انسانگرایانه می نگرند این گروه از آنهایی هستند که نه بطور سطحی، بلکه دقیق و با نگاه فلسفی به این کتاب نگاه می کنند و البته گروه دوم کسانی هستند که بطور سطحی و بیسوادانه به این کتاب می نگرند و معمولا دچار پیش داوری های ناشی از هو جنجالهای عمومی و حتی تبلیغات منفی استعماری شده اند.
ضمنا این نکته نیز اشاره می شود که در این کتاب در مورد تورکهای آن دوران بویژه تورکهای عثمانی مطالب زیادی نوشته شده است و بویژه برای تورکان ایران که به وقایع سیاسی این دوروزمانه نگاهی سطحی و بعضا انسانگرایانه خارج از حد دارند بسیار مفید خواهد بود. خواندن این کتاب نه تنها برای هر سیاستمدار و هنرمند ضروری می باشد حتی برای افرادی که در زندگی معمولی می خواهند موفق باشند مورد نیاز است، البته بطور کلی ترجمه های انجام شده روانی و سلاست کمی دارندولی می توان با کمی دقت آنها را خواند، خلاصه ای از این کتاب دز کتاب تورکی «فلسفه نین اساسلاری، جلد ۱» ارائه شده است علاقه مندان می توانند به این کتاب نیز مراجعه نمایند.
ماکیاول وطن پرست بزرگی است که «شهریار» را در دوران سخت زندگی خود نوشت و پس از نوشتن کتاب، آن را به «لورنسو مدیچی» پیشکش کرد؛ به امید این‌که شغلی به دست آورد. این کتاب در سال ۱۵۵۹ در فهرست کتاب‎های ممنوعه پاپ گنجانده و نویسنده آن «ماکیاولی شیطان» نامیده شد.
شهریار» پس از مرگ نویسنده آن انتشار یافت. نخستین چاپ آن در ۱۵۳۲ در رم، در انتشارات آنتونیو بلادو و در فلورانس، در انتشارات برناردو جونتا درآمد. این رساله که بسیار مختصر است، در اندک زمان به بیشتر زبان‌ها ترجمه شد و در سرتاسر اروپا انتشار یافت و شهرت زیادی به دست آورد. به‌ویژه در نیمه قرن شانزدهم و نیمه نخست قرن هفدهم، هدف اتهامات و ناسزاهای بسیار سخت قرار گرفت. این اثر چکیده نظریه‌ای است که به نام «ماکیاولیسم» خوانده شده است، به همین سبب خشم همه مخالفان این نظریه را به خود برانگیخت.این کتاب از ۲۶ باب(فصل) تشکیل شده که هر باب توصیه‌‌، نصیحت و تجربه‌ای است از مملکت‌داری.
ماکیاولی طبقه‌بندی یونانی از رژیم‌های شش‌گانه را رها و سنت رومی تمایز میان جمهوری و شهریاری را اتخاذ می‌کند اما در استفاده از این تمایز، او تاکید می‌کند که سیاست متنوع‌تر از آن است که با طبیعت انسان تعیین شود. این واقعیت اساسی برای ماکیاولی نه در پرسش «چه کسی حکم می‌راند؟» بلکه در پرسش «چگونه باید حکمرانی کرد؟» نهفته است. چنان‌که می‌بینیم معنای اصلی اندیشه سیاسی ماکیاولی در تقابل با مفهوم رژیم اصلح نزد ارسطو پدیدار می‌شود.به نظر منفی گرایان بدفهم ماکیاول به دلیل توصیه‌های ضداخلاقی‌اش، شخصیتی اهریمنی و نمادی از قساوت، مکر و توطئه قلمداد می‌شود. در هر حال این اثر، کتابی است که مخالفان و موافقان سرسختی دارد؛ شمار اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی که آرا و اندیشه‌های وی را مطالعه و بررسی و ستایش کرده‌اند، کم نیستند. روسو، بیکن، هگل، دیلتای و نیچه از آن جمله‌ هستند.برتراند راسل از آن  بعنوان راهنمائى براى کانگسترها یاد میکند

وی در نقد رویکردهایی که ماکیاولی را مورد حمله قرار می‌دهند، می‌گوید: «بیشتر ناسزاهای معمول که نثار ماکیاولی می‌شود، ناشی از خشم سالوسانی است که از اقرار صریح به شرارت ابا دارند.فرانسیس بیکن او را این‌چنین می‌ستاید: «ما به کسانی مانند ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری ‌که باید باشد.» یا در جایی دیگر می‌گوید: «در آثار ماکیاولی و امثال آن، ما آن‏چه را که انسان‏ها انجام می‏دهند، مشاهده می‏کنیم؛ نه آن‏چه را که باید انجام دهند.» هم‌چنین ناپلئون و اسپینوزا هم از کسانی بوده‌اند که از وی ستایش کرده‌اند.از سوی دیگر، افرادی مانند شکسپیر و معاصرانش، او را «ماکیاول سبوع»‏، «شریک جرم اهریمن» و «شیطان» قلمداد می‏کرده‏اند. در قرن هجدهم میلادی، فریدریک دوم فرمانروای قدرتمند پروسیا، در نکوهش ماکیاولی تا آن‏جا پیش رفت که گفت: «ماکیاولی سیاست را فاسد ساخت و امیدوار بود از این طریق تمام قواعد اخلاقی را از بین ببرد.»‏
‏‏لرد ماکائولی گفته است: «تردید دارم که بتوان در تاریخ ادبیات، نامی ‌منفورتر از ماکیاولی یافت.در حقیقت، آن‌چه ماکیاولی را صاحب شهرت ساخت، اندیشه‌های متفاوت اوست که وی را به روشنی اندیشمندی مبلغ و پشتیبان سیاست تمرکز قدرت نشان می‌دهد، همان اندیشه‌هایی که موجب شد به معلم اهریمنی، آموزگار شرارت، فیلسوف شیطانی لقب داده شود و برخی، نوشتارهای او را موعظه‌های شیطانی بخوانند و شماری از فلاسفه و اندیشمندان، آرای او را توجیه‌گر منافع قدرتمندان، زورمداران و توجیه‌کننده کاربرد هر وسیله ممکن برای رسیدن به هدف بدانند.
گویا ماکیاولی به طور مداوم به ‌دلیل حمایتش از حکومت فاسد مورد لعن بوده و حتی امروزه نیز به حکومت فاسد، حکومت «ماکیاولیستی» گفته می‌شود. هدف ماکیاولی از نگارش کتاب شهریار، کمک به حکومت ایتالیا برای حفظ قدرت و غلبه بر سایر حکومت‌های اروپایی بوده است و او در این کتاب به مقوله قدرت و ساز و کار حفظ آن نگریسته و تاکید کرده که هدف ایجاد حکومت قدرتمند، وسیله را توجیه می‌کند.
در بخشی از اندرزهای ماکیاولی به پادشاه دورانش در کتاب «شهریار» می‌خوانیم: «داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتا دارای صفات نیک باشد و به آن‌ها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد. در حالی‌که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلا خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطنا هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی به کار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.
این کتاب نخستین‌بار با عنوان شهریار توسط محمود محمود در سال ۱۳۱۱ به فارسی برگردان شده است. ضمنا این کتاب با ترجمه داریوش آشوری و مرتضی ثاقب‌فر نیز به بازار عرضه شده است.
همچنین اخیرا کتاب «در باب شهریار» نوشته تیم فیلیپس با ترجمه مریم تقدیسی تلاشی است برای ارائه تفسیرهایی از جملات طلایی ماکیاولی.

کتاب «شهریار» بر اساس درک عمیق ماکیاولی از طبیعت وجودی انسان است

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای ماکیاول و کتابش شهریار بسته هستند

پارسى را پاس بداریم

 

 

imageتا دهه ١٣٣٠ خورشیدی در درس‌های گیاه‌شناسی فارسی اجزای گُل نامشان پتال و سپال و پیلامنت و… بود، اما به پیشنهاد و پیگیری حسین گل‌گلاب، شاعر سرود «ای ایران» نام‌های قشنگ «گلبرگ» و «کاسبرگ» و «پرچم» روی‌شان گذاشته شد.

در رشته فیزیک هم به پیشنهاد دکتر حسابی برای واژه‌های بیگانه عجیب و غریب جایگزین‌های فارسی زیبایی گذاشتند؛ مانند «گرانش»، «برهمکنش»، «چگالی»، «برایند نیرو» و «کشسانی» و … 
به این‌ها اضافه کنید دانشکده و دانشگاه که فکولته و یونیورسیته بودند، زیردریایی هم تحت‌البحری بود، دانشگاه و دبستان و دبیرستان و بیمارستان و فرودگاه و هواپیما و بسیاری نام‌های دیگر که الان ما به آنها خو کرده‌ام هم نام‌های فرنگی غریبی داشتند.
این پیشینه را گفتم تا به اینجا برسم که، امسال مدیران آموزش و پروروش تصمیم گرفتند در همه کتابهای درسی از جمله زیست شناسی و … از واژه‌های پیشنهادی فرهنگستان فارسی استفاده کنند.
برخی از واژگان جایگزین‌ جدید اینها هستند: ریزاندام به‌جای میکروارگانیسم، قطبیده به‌جای پولاریزور، برون‌رانی به‌جای اگزوسیتول، میانک به‌جای سانتریول و کلی واژه دیگر که به نظر من زیبا و خوش‌خوان هستند.
این خبر البته خیلی زود واکنش‌هایی را در پی داشت، عده‌ای – از جمله معلم‌ها و پدر و مادرها – گفتند که مگر می‌شود نام و واژه‌های علمی و جهانی را عوض کرد و جایگزین‌های جدید برایشان گذاشت، برخی هم البته مثل همیشه واژگان جدید را دست انداختند و سوژه جوک‌های تلگرامی توییتری کردند. 
انتقاد و مسخره‌کردن جایگزین‌های جدید پیشنهادی برای واژه‌های بیگانه البته چیز جدیدی نیست، زمان اولین تلاش‌های فرهنگستان فارسی برای جایگزین‌سازی که غول‌های بزرگ ادبیات فارسی آن دوره عضوش بودند، هم کسانی مثل صادق هدایت نویسنده بزرگ و دیگران در کار دست‌انداختن تلاشهایشان بودند.
یا مثلا آقای دکتر عباس اقبال‌آشتیانی مقاله‌ای در نکوهش این حرکت در مجله دنیا چاپ کرد و اینطور نوشت: “این کارها خیلی غلط است و به نتیجه نمی‌رسد، چه کسی باور می‌کند به جای فکولته و یونیورسیته روزی مردم بگویند دانشکده و دانشگاه؟ هیچ‌کس به جای تحت‌البحری از زیردریایی استفاده نمی‌کند.” نتیجه اما چه شد؟
در همین رابطه امروز در صفحه جامعه شرق شهرزاد همتی گزارشی نوشته (لینک در کامنت اول) و با دکتر محمود امانی‌طهرانی، مدیرکل دفتر تألیف کتاب‌های درسی گفتگو کرده و نکات و توضیحات جالبی داده است، این بخشی از گفته‌های اوست:«دلیل اصلی اصرار این است که زبان فارسی برای ما مهم است. نکته دوم اینکه وجه امتیاز آموزش فارسی برای بچه‌هاست. واژه‌های فارسی چون هم‌خانواده‌های زبانی دارند، به فهم بهتر منجر می‌شوند. در مقابل کلمه‌ای مثل اگزوسیتول، برای بچه‌های ما هیچ چیزی به ذهن متبادر نمی‌شود. درحالی‌که از برون‌رانی حس معنایی برای کودک ایجاد می‌شود. همین حس را بچه انگلیسی‌زبان هم دارد. کلمه کروموپلاست هم همین است و کلی هم‌خانواده در زبان انگلیسی دارد ولی در فارسی فاقد معناست. پس یک مزیت آموزشی واژگان فارسی این است که واژگان هم‌خانواده دارند. وقتی به جای واژه انگلیسی سانتریول می‌گوییم میانک، کودک می‌تواند این واژه را در ذهنش تصویرسازی کند. پس وجه اول برای ما حفاظت از قدرت زبان فارسی است و وجه دوم امتیاز آموزشی واژگان فارسی است که اکثریت این واژگان برای بچه‌ها آشناست. مثل وقتی که به جای میوگراف می‌گوییم ماهیچه‌نگار، کودک می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند»
کوتاه قصه اینکه به‌نظر من همه آنهایی که دلبسته این فرهنگ و سرزمین هستند/هستیم باید قدر و اهمیت تلاش‌هایی از این دست را بدانیم و آنها را حمایت کنیم. زبان فارسی زمانی نه چندان دور از دربار عثمانی در غرب تا میان پادشاهان هندوستان در شرق و … زبان دیوانی و زبان علم و دانش بوده، بدون شک امروز هم با همکاری و همراهی ما توانایی بازسازی و پویایی را دارد. هزینه‌اش کوتاه آمدن دربرابر این وادادگی عجیبی است که خیلیهایمان در برابر واژگان غربی داریم، انگار که اگر فلان چیز را به جای نام فارسی‌اش به انگلیسی بگوییم خیلی شیک‌تر و فاخرتر است.
قطعا و بدون شک هدف این نوشته پافشاری بر این نیست که همیشه و همه‌جا باید واژه‌های فارسی را به‌ کار ببریم، همه میدانیم که فارسی پیوندهای ریشه‌داری با عربی دارد و حتی برخی واژگان و اصطلاحات انگلیسی هم در زبان ما مانده و تثبیت شده‌اند، بحث من درباره حمایت از تلاشهای درست برای پویاترکردن زبان فارسی و همچنین نگهداشتن کلماتی است که معادل فارسی منطقی و معقول دارند. اینکه کار به جایی نرسد که حتی پنیر و پیاز و سیب‌زمینی را هم «چیز» و «انیون» و «پتیتو» بگوییم و بنویسم، کاری که این روزها در همه شیرینی‌فروشی‌ها و ساندویچی‌های شهر می‌بینیم

 

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای پارسى را پاس بداریم بسته هستند

چرا بند دوم ” مرغ سحر ” خوانده نمى شود ؟!

image

▬    مرغ سحر نیازی به معرفی ندارد. سروده‌ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد. آهنگ این اثر، از مرتضی نی داوود، فوق العاده زیباست. آهنگ باو جود گیرایی زیر و بالای چندانی ندارد بنا بر این، حتی، کسانی که با خوانندگی آشنایی ندارند می‌توانند آن را به راحتی بخوانند. اکثر خوانندگان نامی نیز اجرایی از مرغ سحر را به نام خود ثبت کرده‌اند که می‌توان به ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری، نادر گلچین، هنگامه اخوان، محمدرضا شجریان و نیز اجراهای متفاوتی از فرهاد، همای و محسن نامجو اشاره کرد.
‎▬    آن‌چه تا کنون به عنوان مرغ سحر شنیده‌ایم عبارت است از بند اول این شعر:

‎•    مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه‌تر کن
‎•    ز آه شرر بار این قفس را بَر شِکَنُ و زیر و زِبَر کن
‎•    بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمه‌ی آزادی نوع بشر سرا
‎•    وَز نفسی عرصه‌ی این خاک تیره را. پر شرر کن
‎•    ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
‎•    ای خدا، ‌ای فلک، ‌ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
‎•    نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌بار است
‎•    این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
‎•    شعله فکن در قفس‌ای آه آتشین
‎•    دست طبیعت گل عمر مرا مچین
‎•    جانب عاشق نِگَه‌ای تازه گل از این، بیشتر کن
‎•    مرغ بیدل شرح هجران مختصر٬ مختصر کن

‎▬    اما شاید خیلی‌ها ندانند که این فقط نیمی از مرغ سحر است و این شعر بند دومی دارد که تقریباً، هیچ خواننده‌ای تمایلی به خواندن آن ندارد. بند دوم می‌گوید:

‎•    عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی‌اثر شد
‎•    ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی‌ثمر شد
‎•    راستی و مهر و محبت فسانه شد
‎•    قول و شرافت همگی از میانه شد
‎•    از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
‎•    دیده‌تر کن
‎•    جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی‌تاب
‎•    ساغر اغنیا پر می‌ناب، جام ما پر ز خون جگر شد
‎•    ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن
‎•    ساقی گلچهره بده آب آتشین، پرده‌ی دلکش بزن‌ای یار دلنشین
‎•    ناله بر آر از قفس‌ای بلبل حزین
‎•    کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد

‎▬    اما چرا کسی این بند را دوست ندارد؟
‎▬    بند اول، شعری انقلابی است که به دستگاه ظلم می‌تازد، از زندانی و در قفس بودن آزادی خواهان گله می‌کند، آرزوی پایان شب تار ملت را دارد و مردم را به قیام و انقلاب جهت پایان دادن به ظلم و شکستن قفس فرا می‌خواند.
‎▬    اما بند دوم، شعری اجتماعی است. شاعر در این بند از رواج دروغ، منسوخ شدن حقیقت طلبی، از بین رفتن عشق واقعی میان عاشق و معشوق و گم شدن مهر و محبت و شرافت گله می‌کند و از کسانی می‌نالد که وطن و دین را بهانه‌ای برای دزدی کرده‌اند. اینان چه کسانی هستند؟ تنها حاکمان یا تمامی مردم؟ فضای حاکم بر این بخش از شعر به مورد دوم اشاره دارد. هم‌چنین، زمانی که شعر از جور مالک و ارباب شکایت می‌کند اغنیا را به عنوان طبقه‌ای از جامعه به باد نقد می‌گیرد نه به عنوان بخشی از وابستگان دولت.
‎▬    در بند اول، پیشنهاد شعله فکندن در قفس که همانا براندازی حکومت ظالم است، مطرح می‌شود، اما، در مورد بند دوم شاعر هیچ راه حلی نمی‌یابد و در نهایت بلبل را فقط به بر آوردن ناله‌های حزین از دورن این قفس خود ساخته فرا می‌خواند.
‎▬    مردم ما، همیشه دوست داشته‌اند که ریشه مشکلات را در حکومت بشناسند و خود را از هر گونه اشکالی مبرا بدانند از این روی خوانندگان همان بخشی از مرغ سحر را خوانده‌اند و می‌خوانند که مورد پسند عامه مردم است. جالب این جاست که برخی بی‌توجهی به بند دوم را به دلیل سیاسی بودن آن دانسته‌اند که چنین دیدگاهی موجب شگفتی است.
‎▬    ما تا به حال بارها به دستور بند اول عمل کرده‌ایم و قفس را آتش زده‌ایم، اما، پس از فرو نشستن شعله خود را در قفسی جدید یافته‌ایم. ‌ای کاش یک بار هم که شده بند دوم را بخوانیم و همت کنیم بر اساس آن ارزش‌های انسانی را در جامعه ایرانی احیا نماییم.

برداشت از مسعود ناظم الرعایا

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌ها برای چرا بند دوم ” مرغ سحر ” خوانده نمى شود ؟! بسته هستند

نگه تو

image

بر جان و جهانم نگه تو شرر انداخت
ان چهره تو رونق رو ی قمر انداخت

چون داغ که بر سینه ی هر لاله عیان است
صد سوز نهانی زغمت بر جگر انداخت

فردوس بود جای هرآن کس که مقیم است
در کوی تو وهرکه برویت نظر انداخت

با جرم ” به عشقت ببرندم سوی مسلخ
عیار بود هر که به جانش خطر انداخت

چون دست خزان باغِ دلم برد به یغما
ان دست رقیبی که تو را بر کمر انداخت

ناصر نرود از سر کوی تو به جائی
برگو به رقیبم که به جانم شرر انداخت

ازاستاد ناصر پور هاشمی

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای نگه تو بسته هستند

رسوب زدائى از چشم سوم

 

image
آیا ممکن است تمدن‌های باستانی آگاه بوده‌باشند که هنگام صحبت از “چشم سوم” به چه‌چیزی اشاره می‌کرده‌اند؟ اگر این‌طور باشد، درمورد غده‌ی صنوبری صحبت می‌کرده‌اند. غده‌ی صنوبری، که “چشم سوم” نیز نامیده می‌شود، یک غده‌ی درون‌ریز به اندازه‌ی نخود است که نزدیک مرکز مغز واقع شده‌است، جایی که دو نیم‌کره‌ی مغز به هم می‌رسند
غده‌ی صنوبری درست مانند چشم، شامل میله‌ها و مخروطها است و مستقیما به کورتکس بینایی مغز متصل است. این طراحی شگفت‌انگیز است چون غده‌ی صنوبری به دلیل محل قرارگیری‌اش دسترسی مستقیم به نور ندارد.
غده‌ی صنوبری بیش‌تر به خاطر تولید ملاتونین شناخته‌شده است. ملاتونین قابلیت بدن را در تشخیص شب و روز تنظیم می‌کند و به ما اجازه می‌دهد خودمان را با تغییرات فصلی و تغییر چشم‌گیر در منطقه‌ی زمانی وفق بدهیم. ملاتونین هم‌چنین مسئول الگوهای خواب ما از جمله‌ کیفیت آن است.
غده‌ی صنوبری با غده‌ی هیپوتالاموس کار می‌کند و از این طریق در عملکردهای جسمانی دیگر نیز نقش دارد. غده‌ی هیپوتالاموس تشنگی، گرسنگی، میل جنسی، حس جهت‌یابی و ساعت بیولوژیکی را کنترل می‌کند.
نکته‌ی جالب درمورد اشاره‌ی تمدن‌های باستانی به “چشم سوم” این است که در طول تاریخ از غده‌ی صنوبری به عنوان اندام دریافت ناگهانی یاد شده‌است. تصور می‌شود این غده نقطه‌ی اتصال بدن و روح باشد و خط مستقیمی به خرد درونی‌مان ایجاد کند، اما این موضوع از نظر علمی اثبات نشده‌است.
رسوب کلسیم در غده‌ی صنوبری
رسوب کلسیم در غده‌ی صنوبری ممکن است از سنین خیلی پایین شروع شود. توده‌ی بلورهای کلسیم‌فسفات درنهایت سخت می‌شود که باعث می‌شود غده‌ی صنوبری بیش‌تر کارایی خود را از دست بدهد.
حدس و گمان‌های زیادی درمورد علت به‌وجود آمدن توده‌ی رسوب کلسیم در غده‌ی صنوبری وجود دارد که بیش‌تر آنها ادعا می‌کنند علت، فلوراید زیاد موجود در آب لوله‌کشی و خمیردندان است.
شورای ملی پژوهش آکادمی ملی علوم اظهار می‌کند”احتمال دارد فلوراید باعث کاهش تولید ملاتونین شود و تاثیرات دیگری نیز بر عملکرد نرمال غده‌ی صنوبری داشته‌باشد، که می‌تواند در نهایت منجر به تاثیرات مختلفی در انسان‌ها شود.” شاید رسوب کلسیم در این غده علل دیگری داشته باشد. ممکن است افزودنی‌های غذایی، شیرین‌کننده‌های مصنوعی، و حتی تلفن‌های همراه علت این عارضه باشند. اما همه‌ی این‌ها فرضیات هستند زیرا پژوهش‌های عمیق نتوانسته‌اند اثباتی بر این مدعیات باشند.
برای این‌که عملکرد چشم سوم در حد مطلوب باشد، مهم است که رسوب کلسیم از غده‌ی صنوبری زدوده شود. این رسوب‌زدایی برای داشتن خواب نیروبخش، ساعات بیداری مولد و کنترل وزن نیز مهم است. نیازی به یادآوری نیست به دلیل این تصور که غده‌ی صنوبری در بُعد روحانی نقش دارد، رسوب‌زدایی از غده‌ی صنوبری می‌تواند صدای دریافت‌های ناگهانی را واضح‌تر کند و در احساسات شادی موثر تر :
۱- از آب لوله‌کشی حاوی فلوراید پرهیز کنید
چون فلوراید به عنوان علت شایع رسوب کلسیم شناخته شده‌است، پرهیز از آب لوله‌کشی حاوی فلوراید نقطه خوبی برای شروع است.(خوشبختانه در ایران در آب لوله کشی تا اونجایی که مطلع هستیم انجام نمی شود اما در بطری های آب معدنی اگر به ترکیبات روی بسته دقت کنید وجود دارد)
۲- خمیردندانتان را عوض کنید
منبع رایج دیگر فلوراید که می‌توانیم آن را حذف کنیم، خمیردندان‌مان است. بیشتر نام‌های تجاری خمیردندان حاوی فلوراید هستند، اما گزینه‌های طبیعی فاقد این عنصر نیز وجود دارند.
۳- مصرف گوشت را کاهش دهید
گوشت‌های سفت، مثل گوشت گاو، اسید بالایی دارند و باعث عدم توازن در سطح پی‌اچ بدن‌مان می‌شوند که می‌تواند باعث رسوب کلسیم در غده‌ی صنوبری شود. کاهش مصرف گوشت می‌تواند به حفظ توازن سالم پی‌اچ و فرآیند رسوب‌زدایی کلسیم از غده‌ی صنوبری کمک کند.
۴- عینک آفتابی بزنید
عینک آفتابی مانع اشعه‌های ماورابنفشی می‌شود که از طریق چشم به سوی غده‌ی صنوبری می‌روند. روزانه فقط ۳ تا ۵ دقیقه قرار گرفتن در معرض تابش خورشید مفید است.
۵- غذاهای گیاهی بیش‌تری بخورید
یک رژیم غذایی گیاهی غنی، علاوه بر این‌که برای سلامت کلی ما خوب است، غده‌ی صنوبری را نیز تغذیه می‌کند.
۶- از جیوه اجتناب کنید
از آن‌جایی‌که جیوه سمی است، بدیهی به نظر می‌رسد که باید از آن اجتناب کنیم. با این حال، کارهای دندان‌پزشکی از قبیل پرکردن، اغلب حاوی این ماده است. امروزه بسیاری از دندان‌پزشکان از مواد بدون جیوه استفاده می‌کنند، و شاید بخواهید گزینه‌های بی‌ضررتر را جایگزین پرکردگی‌های قدیمی کنید.
۷- از نور طبیعی استفاده کنید
از آن‌جایی‌که غده‌ی صنوبری به نور حساس است، باید محیطی بسازید که هر زمان امکان دارد از نور طبیعی استفاده کنید. این شامل اوقاتی که خواب هستید نیز می‌شود. برای این‌کار می‌توانید تا آن‌جا که ممکن است اتاق را تاریک کنید.
۸- مکمل مصرف کنید
ملاتونین، سرکه‌ی سیب و مکمل‌های غنی از سبزینه مانند جلبک سبز‌آبی، همه به بالا بردن عملکرد غده‌ی صنوبری و رسوب‌زدایی آن کمک می‌کنند.
۹- عصاره‌ها را امتحان کنید
عصاره‌های لاوندر، پونه‌ی کوهی، چوب صندل، و کندر عصاره‌هایی هستند که شاید برای فرآیند رسوب‌زدایی کلسیم از غده‌ب صنوبری مفید باشند. آنها را به یک حمام گرم اضافه کنید، با روغن ماساژ مخلوط کنید، یا در دستگاه بخور از آنها استفاده کنید تا به برانگیختن این غده کمک کنید.
۱۰- مراقبه
ممکن است مراقبه بتواند از طریق ارتعاشی که در تنفس ایجاد می‌کند به رسوب‌زدایی کلسیم از غده‌ی صنوبری کمک کند.

بسیاری از چیزهایی که به رسوب‌زدایی کلسیم غده‌ی صنوبری کمک می‌کنند برای سلامت‌مان نیز مفید هستند. یک غده‌ی صنوبری با حداکثر عملکرد برای خیلی از چیزها مهم است، که مهم‌ترین آن خواب است. خواب به تنهایی ارزش توجه به سلامت این غده را دارد.

منتشرشده در خواندینهای علمی | دیدگاه‌ها برای رسوب زدائى از چشم سوم بسته هستند