بت تراش

نادر نادرپور

نادر نادرپور

‎ 

‎پیکر تراش پیرم و با تیشه ی 
خیال
 

یک شب ترا ز مرمر شعر آفریده ام


تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
 

ناز هزار چشم سیه را خریده ام
 

بر قامتت که وسوسه
ی شستشو در اوست


 پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
 

تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم


دزدیده ام ز چشم حسودان ، نگاه را


تا پیچ و تاب قد ترا دلنشین کنم
 

دست از سر نیاز بهر سو گشوده ام


از هر زنی ، تراش تنی وام کرده ام
 

از هر قدی ‚ کرشمه ی رقصی ربوده ام


اما
تو چون بتی که به بت ساز ننگرد


در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای
 

مست از می غروری و دور از غم منی


گویی دل از کسی که ترا ساخت ، کنده ای


هشدار ! زانکه در پس این پرده ی نیاز

  1. 
 آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام


یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند


 ببینند سایه ها که
 ترا هم شکسته ام
 
 

 

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای بت تراش بسته هستند

دهم تیرماه زاد روز مادر گرامى باد

 

image

 

فرازى از پند نامه عارفِ وارسته وادیبِ  گرانمایه شادروان اصغرروزبهى:

 

 “.  …. مادربزرگوارتان از ملاقات بیماران ناشناس ، احساس همدرى

با دلشکستگان وگشودن کره از کار فروبسته تهى دستان که گاه هزینه اى نداشت ، لذت فراوان مى برد

او شاد کردن رابر شاد زیستن ترجیح میداد به فرموده حافظ :

صدها فرشته بوسه برآن دست میزنند

کز کار خلق یک گره بسته وا کند

فرصت ها در زندگى تکرار نمى شود ، گاهى خوشى هاى زنـــدگــی شــادی کــردن نیــست

بلکه شـــاد کـــردن اسـت …. “

زاد روز ١٣٠١/٠١/٠١

درگذشت ١٣٨٧/١٠/٢۶

روانش شاد وجایگاهش در مینو بلند مرتبه باد

 

 

منتشرشده در یاد گذشتگان | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای دهم تیرماه زاد روز مادر گرامى باد بسته هستند

ماشین مشدى مندلى

ماشین مشدى مندلى

ماشین مشدى مندلى

 


روایت‌های شنیدنی بسیاری نقل شده است که شاید همه آنها واقعیت نداشته باشد. مرحوم مشهدی محمدعلی از درشکچه‌چی‌های تهران قدیم بود که به خاطر شغلش همه او را می‌شناختند. مشدی ممدلی صاحب چند رأس اسب و درشکه بود و در میان سورچی‌های تهران نفوذ فوق‌العاده ای داشت. خودش مالک چند درشکه بود و در شهر کار می‌کرد.

مردم هر روز او را می‌دیدند و برایش دست بلند می‌کردند و با او سلام و علیک داشتند. بعد از رواج اتومبیل، کسب و کار سورچی‌ها کساد شد. مشدی ممدلی هم یک دستگاه اتوبوس کوچک خرید و بدین ترتیب شخصیت تازه‌ای یافت. در آن زمان، شوفری شغلی محبوب و مورد احترام مردم بود و بسیاری از جوانان آرزو داشتند که روزی شوفر شوند.

سرشناسی و شهرت مشدی ممدلی سورچی و حسن خلق او سبب شده بود بچه‌های شیطان و بازیگوش تهران تا او را در درشکه‌اش می‌دیدند سر به سرش بگذارند. بعدها که مشدی ممدلی ماشین هم خرید دنبال ماشینش می‌دویدند و دسته‌جمعی این شعر مشهور را می‌خواندند:

ماشین مشدی ممدلی
نه بوق داره نه صندلی

با پرده های مخملی
با چوب‌های جنگلی

صندلی‌هاش فنر داره
شوفر بی هنر داره

بالاخره تو صف شدم
با پررویی به این و اون تنه زدم

توی اُتول سوار شدم
آب‌لمبو چون انار شدم

لهیده چون هلو شدم
سیاه چون لولو شدم

برشته چون لبو شدم
دایی بودم عمو شدم

این ترانه تا جایی شهرت یافت که یکی از شعرا (غلامرضا روحانی) آن را در قالب یک ترجیع‌بند بازسرایی کرد و هنرمند موسیقی‌شناس، مرحوم بدیع‌زاده، آن را در دستگاه موسیقیایی ماهور تنظیم و اجرا کرد.

حسن فرازمند در روزنامه اطلاعات یکی از حکایت‌های در مورد مشدی ممدلی را چنین نقل می‌کند که مشهدی محمدعلی از پولدارهای معروف تهران بود و زمانی که خیابان‌های تهران سنگ‌فرش و یا خاکی بوده، صاحب یک اتومبیل استون مارتین بوده‌ است. راننده وی در خیابان‌های شهر مسافرکشی می‌کرده و از آنجا که مشهدی محمدعلی خسیس بوده‌ است، به وضعیت خودروی خود رسیدگی نمی‌کرد، به گونه‌ای که صندلی‌هایش تق‌ و‌ لق، سپرها و گل‌گیرهایش آویزان و بدون بوق و چراغ بوده‌ و با گذر از خیابان صدا می‌داده‌ است.

مشدی ممدلی سورچی به رحمت خدا رفت و دیگر اثری از درشکه و اتوبوسش بر جای نماند، اما هنوز پس از هفتاد هشتاد سال، وقتی مردم ماشین قراضه‌ای می‌بینند زیر لب این ترانه میگفتند

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای ماشین مشدى مندلى بسته هستند

داستانی از منطق الطیر عطار

 

image
یک شبی روح الامین در سدره بود
بانگ لبیکی ز حضرت می‌شنود

یک شب جبرئیل امین در سدره المنتهی بود و صدای لبیک گفتنی از خداوند می شنید
بنده‌ای گفت این زمان می‌خواندش
می‌ندانم تا کسی می‌داندش ؟!
این قَدَر دانم که عالی بنده ایست
نَفسِ او مرده است، او دل زنده ایست !


با خودش گفت که نمی دانم این کیست که خداوند اینگونه لبیکش ِرا پاسخ می دهد ، اما حتما بنده ایست  از بندگان خاص درگاه


خواست تا بشناسد او را آن زمان
زو نگشت آگاه در هفت آسمان
در زمین گردید و در دریا بگشت
بار دیگر گردِ عالم در  بگشت
هم ندید آن بنده را، گفت ای خدای
سوی او آخر مرا راهی نُمای
پس جبرئیل هفت آسمان و هفت زمین و هفت دریا را بگشت ، اما آن بنده را نیافت . بنابراین به درگاه خداوند بازگشت و گفت خداوندا راهی به سوی این بنده ی خاصّت  به من بنما !
حق تعالی گفت عزمِ روم کُن
در میانِ دِیر شو معلوم کُن
خداوند سبحان فرمود به سرزمین روم  در فلان صومعه برو تا او را بیابی .
رفت جبرئیل و بدیدش آشکار
کان زمان می‌خواند بُت را زارزار !
جبرئیل رفت و در آنجا فردی را دید که بتی را می خواند !
جبرئیل آمد از آن حالت به جوش
سوی حضرت بازآمد در خروش
پس زبان بگشاد گفت ای بی‌نیاز
پرده کَن در پیش من زین راز، باز
آنکه در دیری کُنَد بت را خطاب
تو به لطف خود ، دهی او را جواب؟!
جبرئیل به خروش آمد و شگفت زده از خداوند پرسید که ای دانای راز ! پرده از این راز بر من بگشا !
حق تعالی گفت هست او دل سیاه
می‌نداند، زان غلط کردست راه
خداوند منان پاسخ داد که این بنده با خلوص نیت اما به سبب غفلت ، بت را می خواند
گر ز غفلت ره غلط کرد آن سَقَط
من چو می‌دانم نکردم ره غلط
اگر او نادان است و به غلط بت را به  جای من می خواند ، من که دانای کُلّ هستم او را به غلط نمی رانم !
هم کنون راهش دهم تا پیشگاه
لطف ما خواهد شد او را عذر خواه
عطار می گوید که آنچه در درگاه حقّ تعالی می گذرد فارغ از قضاوت ها و داوری های ماست
جبرئیل در این داستان سمبل عقل محض است ، منهای عشق !
تا بدانی تو که این ، آن ملتست
کانچه اینجا می‌رود بی‌علتست


عطار به من و توی انسان می گوید که این درگاه ، نه آن درگاهی ست که زُهدِ ریایی بخرند :
نه همه زُهدِ مسلّم می‌خرند
هیچ ، بر درگاه او هم می‌خرند !
تو دست خالی و دل سیاه هم که باشی همواره امید هست که ظرف خالی ات را پر از نور کنند
گر برین درگه نداری هیچ ،  تو
هیچ نیست افکنده، کمتر پیچ ، تو


” قلب هایمان آکنده از عشق و نور باد”

فرستنده وحید بدیعى

 

 

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای داستانی از منطق الطیر عطار بسته هستند

آثار باستانى ایران در موزه لوور

 

موزه لوورِ پاریس

موزه لوورِ پاریس

۱۱۲ سال از امضای قرارداد واگذاری امتیاز انحصاری و دائمی حفاری و برداشت عتیقه به دولت فرانسه در سراسر خاک ایران توسط مظفرالدین شاه می‌گذرد و ما امروز شاهد نمایش بسیاری از آثار تاریخی ایران در موزهٔ لوور هستیم. موزه‌ای که حتی از آن به عنوان بزرگترین موزهٔ دنیا یاد شده است. البته برخی معتقدند وجود آثار تاریخی ایران در دیگر کشور‌ها محاسنی هم می‌تواند داشته باشد، مانند اینکه آثار در موزه‌های استاندارد شرایط نگهداری خوبی دارند و مردم زیادی از سراسر دنیا آن‌ها را می‌بینند؛ اما به هر حال، این مساله که بخشی از نشانه‌های تمدن عظیم ایران با یک قرارداد و به دلیل بی‌کفایتی به غارت رفته، دردآور است. پنجم تیرماه سالروز امضای قراردادی است که در آن، مظفرالدین شاه اجازهٔ حفاری در سراسر ایران و همچنین اجازهٔ خروج آثار به دست آمده از کاوش‌ها را به فرانسوی‌ها داد. البته این نخستین باری نبود که چنین اجازه‌ای به فرانسوی‌ها داده می‌شد. امتیاز انحصاری کاوش‌های باستان‌شناسی ایران اولین بار در اواخر قرن ۱۹ میلادی توسط پزشک مخصوص ناصرالدین‌ شاه (طلوزان) به فرانسوی‌ها واگذار شد. این کار سبب اعتراض زیادی در دربار و جامعهٔ روشنفکران از جمله اعتماد‌السلطنه و زین‌الدین مراغه‌ای شد. پس از کسب این امتیاز، آقا و خانم «دیولافوا» کاوش‌های باستان‌شناسی را در شوش آغاز کردند و این حفاری‌ها تا سال ۱۳۵۸ توسط «دمورگان»، «دومکنم»، «گیرشمن» و «ژان پرو» ادامه پیدا کرد.
طبق قرارداد ناصرالدین‌ شاه، فرانسوی‌ها حق داشتند در نقاط مختلف ایران با رعایت چند مساله کاوش کنند؛ اماکن مذهبی مانند آرامگاه دانیال نبی(ع) از این قاعده (حفاری) مستثنا شود، تعمیر و مرمت آرامگاه دانیال نبی(ع) توسط فرانسوی‌ها انجام شود و اشیای زرین و سیمین به دست آمده از حفاری‌ها برای دولت ایران باشد.
نکتهٔ جالب توجه این است که فرانسوی‌ها به طور کامل، به این قرارداد بی‌اعتنایی کردند و آرامگاه دانیال نبی(ع) را هم مرمت نکردند. همچنین حفاری‌های دیگری را در تپه‌های اطراف شوش انجام دادند و همهٔ اشیای به دست آمده از کاوش‌ها را نیز از کشور خارج کردند. این مساله سبب خشم استاندار خوزستان شد به طوری که جلوی حفاری‌های فرانسوی‌ها را گرفت. در ادامهٔ حکومت سلسلهٔ قاجار و با انتقال قدرت از ناصرالدین‌ شاه به مظفرالدین شاه، فرانسوی‌ها با زیرکی تمام اشیایی را که از شوش به دست آمده بود، در یک نمایشگاه در موزهٔ لوور نمایش دادند و مقامات ایران را برای بازدید از آن‌ها دعوت کردند. به این ترتیب، کلاه گشادتری را سر ایرانی‌ها گذاشتند که آن هم دریافت امتیاز انحصاری کاوش‌ها به صورت مفصل‌تر و دقیق‌تر در قرارداد سال ۱۹۰۰ میلادی (همزمان با پنجم تیر ۱۲۷۹ هجری شمسی) بود.
در این کاوش‌ها دولت ایران باید یک نفر واجد شرایط را در کاوش‌ها شرکت می‌داد، اما این واجد شرایط بودن هرگز به خوبی نه بیان شد و نه رعایت شد. همچنین در قرارداد سال ۱۹۰۰ آمده بود فرانسوی‌ها حق خارج کردن اشیای زرین و سیمینی را که از حفاری‌ها به دست می‌آید، ندارند و بقیهٔ آثار به دست آمده هم بین دولت ایران و فرانسه نصف شود. علاوه بر این، در قرارداد ذکر شده بود اگر کشور دیگری بخواهد‌‌ همان سهم نصفهٔ ایران را بخرد فرانسوی‌ها برای خرید در اولویت هستند.
به موجب این دو قرارداد ننگین، فرانسوی‌ها کاوش‌های بسیار سنگینی را در سطح آکروپل، شهر شاهی و آپادانا انجام دادند که آپادانا مجموعهٔ هخامنشی و شهر شاهی مجموعهٔ عیلامی را شامل می‌شود.
در زمان حفاری فرانسوی‌ها در شوش، آن قدر دولت ایران تحقیر شد و بی‌عرضگی حاکمان به اوج رسید که حتی بر فراز قلعهٔ فرانسوی‌ها که محل اقامت هیات باستان‌شناسی بود و در زمان «دمورگان» با مصالح به دست آمده از شوش ساخته شده بود، پرچم کشور فرانسه برافراشته شد. امروزه بخش زیادی از سالن‌های موزهٔ لوور را که به ایران مربوط هستند، اشیای به دست آمده از کاوش‌های شوش تشکیل می‌دهد. فرانسوی‌ها تا آنجا که برایشان امکان‌پذیر بود مواد فرهنگی را از شوش به فرانسه منتقل کردند و آن بخش از اشیا و موادی را که قابل انتقال نبودند، مانند ستون‌ها و پایه ستون‌ها، با پتک تخریب و ویران کردند. نمونه‌هایی از آثار ایرانی موجود در موزهٔ لوور بخش‌هایی از پایه ستون‌های آپادانا و آجرهای بسیار زیبای لعاب‌دار آن است که از حفاری‌های شوش به دست آمده‌اند. همچنین اشیای زرین و سیمین شاخص تخت جمشید و ریتون هخامنشی هگمتانه که بسیار شبیه جام مارلیک است نیز در این موزه قرار دارد.
قرارداد کاوش انحصاری فرانسوی‌ها در شوش یا‌‌ همان قرارداد ۱۹۰۰ تا سال ۱۳۰۶ هجری شمسی به قوت خود باقی بود تا اینکه در‌‌ همان سال، مجلس شورای ملی این قانون را ملغی اعلام کرد و در سال ۱۳۰۹ قانون عتیقات کشور را به تصویب رساند.

image

مطابق مصوبهٔ سازمان ملل اشیای تاریخی باید به کشور مبدأ بازگردانده شوند، اما چالش‌های سیاسی، این کار را سخت کرده است. این در حالی است که کشور مصر با پیگیری‌های زیاد، سه چهار سال پیش حدود ۱۹ هزار شیء تاریخی خود را که از کاوش‌های ۲۰۰ سال گذشته به دست آمده بودند، از موزهٔ بریتانیا پس گرفت.

 

 

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای آثار باستانى ایران در موزه لوور بسته هستند