شاید اگر سعدى (شعر طنز)

image

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺳﻌﺪﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩ

ﺑﻨﯽ ﺁﺩﻡ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ ﮔﻬﯽ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﮔﻬﯽ ﻭﺍﺷﺮﻧﺪ

ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﻗﻔﻞ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﭼﻮﺏ ﺩﺍﺭ

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺪ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﺎ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ

ﯾﮑﯽ ﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺩ ﯾﮑﯽ ﺗﯿﻎ ﺗﺎ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﭼﻮﻥ ﻗﻠﻢ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﯾﮑﯽ ﺧﻨﺠﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﮑﻢ ﻣﯽ ﺩﺭﺩ

ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺩﺭ ﭘﻲ ﻛﺴﺐ ﻭ ﻛﺎﺭ

ﺧﻼﺻﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﻭ ﮐﯿﻦ ﻭ ﺁﺯ ﯾﮑﯽ ﻫﻤﭽﻮ ﮐﺮﮐﺲ ﯾﮑﯽ ﭼﻮﻥ ﮔﺮﺍﺯ

ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻴﻐﻤﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﺼﺮ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای شاید اگر سعدى (شعر طنز) بسته هستند

درباره هوش اجتماعى چه میدانید

 

image

 

 

یکی از جنبه های هوش اجتماعی این است که افراد خطر از دست دادن
یکدیگر را احساس کنند.

 

به نظر شما منظور از همدلى چیست؟ چرا بعضی ها خیلی راحت می توانند با دیگران همدلی کنند اما برخی دیگر نه؟ تا به حال آدم هایی را دیده اید که به دلیل سهل انگاری و خطای خودشان، دچار دردسر می شوند اما بعد از خلاصی از دردسر دوباره همان رفتارها را تکرار می کنند؟ به نظر شما چرا این افراد از خطاهای گذشته شان عبرت نمی گیرند؟ قطعا تا امروز با یک آدم دیکتاتور در محیط اطرافتان روبرو شده اید: فکر می کنید منشا این خودکامگی کجاست؟ به نظرتان چرا بعضی ها می توانند همسرشان را همان طور که هست، دوست داشته باشند، اما برخی دیگر مدام دنبال تغییر دادن همسرشان هستند تا دوستش بدارند؟ شاید در نگاه اول این سوال ها بی ربط به نظر بیایند اما اگر بدانید که جواب همه آنها به یک موضوع مربوط می شود، قطعا کنجکاو می شوید، پاسخ ها را بدانید!
پاسخ همه سوالات بالا به بالابودن یا پایین بودن «هوش اجتماعی» مربوط می شود؛ فراموش نکنید هوش اجتماعی با آی کیو تفاوت دارد!
دست و پنجه نرم کردن با چالش ها
فرض کنیم خانواده ۵ نفره ای شامل والدین و ۳ فرزند ۱۸، ۲۲ و ۲۵ ساله دچار تغییر یا بحران شوند، مثلا بخواهند به شهر یا کشور دیگری مهاجرت کنند. در این راه این خانواده با چالش های زیادی روبرو خواهد بود که بخشی از این چالش ها نیاز به تطابق با چالش های درون ساختاری خانواده بازتنظیمی روابط بین اعضای خانواده، تعریف مجددساختار عاطفی و… در محیط جدید و بخشی دیگر به تطابق با محیط بیرون، از عادت کردن به آب و هوای محیط جدید گرفته تا تشکیل شبکه حمایتی اجتماعی جدید از دوستان و آشنایان، تحمل دوری از وابستگان، پیدا کردن هویت شغلی جدید، سازگاری با شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی محیط جدید نیاز دارد. خانواده سیستمی است که علاوه بر ارتباطات درونی بین اعضا، با محیط بیرونش هم در تعامل است و اگر بخواهد با تغییرات بزرگی که گفته شد، روبرو شود، به هوش اجتماعی نیازمند است. به این ترتیب می توان گفت هوش اجتماعی یعنی اینکه فرد بتواند خود را با چالش های موجود در روابط بین فردی، عشق، قدرت، تغییر محیط و نیز در حیطه های شغلی، اقتصادی، تحصیلی و… تطابق دهد و مدیریت کند. طبیعتان کسی که چنین توانمندی ای را بیشتر داشته باشد، هوش اجتماعی بیشتری دارد و بین جمع، قدرت بیشتری خواهد داشت.
اگر هوش اجتماعی افراد را از ضعیف تا عالی دسته بندی کنیم، باید بگوییم هوش اجتماعی افرادی مثل رهبران کاریزماتیک سیاسی، فراتر از درجه عالی است. آنها می توانند احساس و اندیشه های جامعه را مدیریت و از بحران ها عبور کنند. از طرفی افرادی هستند که هوش اجتماعی شان پایین تر از سطح ضعیف است. این افراد بیمارانی با اختلال های روانی هستند که در راس این اختلال های می توان به بیماری های طیف اوتیسم (افراد اوتیستیک) اشاره کرد. هوش اجتماعی این افراد به طرز بیمارگونه ای مخدوش است. آنها توانایی برقراری ارتباط اجتماعی را به شکل کلامی یا با استفاده از زبان بدن ندارند، حس های دیگران را از روی حرف و زبان بدن درک نمی کنند و خودشان هم قادر به انتقال احساس خود نیستند. البته در مواردی ممکن است هوش اجتماعی مبتلایان به افسردگی های شدید یا قربانیان حوادثی مثل تجاوز، جنگ و نیز بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان، به دلیل ابتلا به افسردگی و اضطراب ناشی از این حوادث، به صورت دوره ای تحت تاثیر قرار گیرد و کاهش یابد اما این اتفاق دائمی نیست.
زورگوها، هوش اجتماعی پایینی دارند!
فرد با هوش اجتماعی بالا می داند که برای رسیدن به اهداف شخصی، با قربانی کردن، له کردن و نادیده گرفتن حقوق دیگران، شاید فقط برای مدت کوتاهی موفق شود اما قطعا عمر این موفقیت طولانی نخواهد بود. مثلا پدری که در خانواده دیکتاتور است و هیچ وقت به حقوق و نیازهای سایر اعضای خانواده توجه ندارد، قطعا هوش اجتماعی پایینی دارد. درواقع چنین فردی روش های ارتباط با افراد خانواده را بلد نیست و تنها شیوه ای که به ذهنش می رسد این است که با زور، بقیه را مجبور به اطاعت از تفکرهای خود یا مجبورشان کند مثل خودش فکر کنند چون توانایی مدیریت افکار مغایر با اندیشه های خود را ندارد. یکی از بزرگ ترین آسیب های خانواده های ایرانی، مواجهه با همسری خودرای و خودکامه است که حتی نمی تواند تصور کند که ممکن است طرز تفکر و تصوراتش اشتباه باشد! براساس ساختار تربیتی خانواده های ایرانی، این فرد معمولا پدر خانواده است؛ چون از بچگی همیشه به پسرها می گویند: «تو پسری؛ جهان از وجود تو نشات می گیرد، تو قدرتمندی و…» طبیعی است که وقتی چنین پسری، با همین طرز تفکرها بزرگ می شود، در نقش همسری و پدری هم همین تفکرات با او خواهدماند و حتی نمی تواند فکر کند رفتارش باعث ضایع شدن حق دیگران شده، افراد خانواده از رفتارهایش ناراحت و ناراضی هستند یا حتی ممکن است دیگران از او بهتر فکر کنند. چنین فردی نمی تواند درک کند که ممکن است روزی تحمل همسرش تمام شود و او را ترک کند؛ او تصور می کند ازدواج ماشین خودکاری است که تا سال های سال کار خواهدکرد، به مراقبت و رسیدگی نیاز ندارد و وظیفه همسرش هم ماندن در این زندگی، عشق ورزیدن و خدمات رسانی دائمی به اعضای خانواده است! این فرد لزوم مراقبت روزانه از عشق را درک نمی کند و برای سال ها به خودکامگی ادامه می دهد و ممکن است همسر و فرزندانش او را حتی تا سال ها با خشم بیار زیاد تحمل کنند اما فردی که هوش اجتماعی پایینی دارد، متوجه خشم درونی اعضای خانواده اش نمی شود. در صورتی که همین خشم باعث از بین رفتن تدریجی عشق همسرش نسبت به او می شود و بعد از سال ها با همسری مواجه می شود که هیچ عشقی نسبت به او ندارد و احتمالا قصد ترک کردنش را دارد. تازه در این زمان است که به شکل عجیبی بهت زده می شود اما نمی تواند علت این اتفاقات را تحلیل کند. بنابراین باز مسیر اشتباهی را می رود و اعضای خانواده اش را به ناسپاسی، خیانت و قدرنشناسی متهم می کند.
باهوش ها خطر را شناسایی می کنند
یکی از جنبه های هوش اجتماعی این است که افراد خطر از دست دادن یکدیگر را احساس کنند. فردی که هوش اجتماعی بالایی دارد، متوجه احساس طرف مقابل از رفتار خود می شود و یا موقعیت سنجی درست، پیش بینی می کند که در صورت ادامه رفتارش، ممکن است او را از دست بدهد. در ساختار قدرت خانواده، هرجا که قدرت مطلق به دست یک نفر بیفتد چه پدر، چه مادر و از همه سمی تر فرزند خانواده در مسیر اشتباهی قرار خواهد گرفت. فراموش نکنیم که خانواده ساختاری اداری و بروکراتیک (نه دموکراتیک) است که به رئیس و معاون نیاز دارد و اعضا باید براساس تصمیم های رئیس و معاونش حرکت کنند. اما اگر قدرت مطلق به دست یک نفر باشد و دیگران مجال حرف زدن نداشته باشند، قطعا خوب نخواهد بود. شاید این فرد بتواند از طریق تجمیع قدرت در دستان خودش خانواده را پیش ببرد اما همراهی قلب های افراد خانواده را از دست خواهند داد و خانواده را به سمت یک قطبی شدن پیش می برد که شاید در کوتاه مدت موفق باشد، اما این شیوه در درازمدت جوابگو نیست.
برای خواسته هایتان بجنگید!
نباید فراموش کنیم که هنر «مذاکره» هم یکی از جنبه های هوش اجتماعی است؛ مذاکره با اعضای خانواده برای رسیدن به یک نفع خاص یا پیشگیری از یک ضرر خاص که خانواده را تهدید می کند. مثلا وقتی خانواده ای تصمیم می گیرند خانه شان را بفروشند و خانه تازه ای بخرند، فردی که هوش اجتماعی بالاتری دارد و رئیس خانواده است، باید بتواند با همه اعضا مذاکره کند، خواسته هایشان را درنظر بگیرد و اگر کسی خواسته اشتباهی دارد، در یک بازی برد برد اشتباه او را گوشزد کند و در نهایت بهترین گزینه موجود را برای خانواده اش تهیه کند. البته هنر «مجادله» و به زبان ساده، هنر دعواکردن (!) هم یکی دیگر از مصادیق هوش اجتماعی است؛ یعنی مباحثه اعضا با یکدیگر برای رسیدن به منافع شخصی. مسلما خانواده ای که در آن هیچ بحث و جدلی نباشد، دچار مشکل است؛ یا اعضایش هیچ عشقی به هم ندارند یا منفعل هستند و… بنابراین اعضای خانواده باید بتوانند برای رسیدن به خواسته های خودشان با سایر اعضای خانواده مباحثه کنند؛ مثلا بحث جوانی ۲۰ساله با والدین برای دستیابی به استقلال نسبی یا جدل یک نوجوان با والدین برای رسیدن به حقوق اولیه انسانی مثل حق ادامه تحصیل یا حق امنیت جسمی، روانی و جنسی.

 

دکتر سامرند سلیمی، روان پزشک و عضو کمیته آموزش انجمن روان پزشکان ایران

 

 

 

 

منتشرشده در مقالات علمی | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای درباره هوش اجتماعى چه میدانید بسته هستند

توقع و نفرین شاعر !

image

هرکه بی من می بنوشد درد سر گردد
به جامش باده یِ بی دُردِ او خون جگرگردد
به بزمت از چه رو خواندی بدون من رفیقان را
الهی هر چه آن شب خورده ای امروزبرگردد
محمود خیبری “نجوا”

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای توقع و نفرین شاعر ! بسته هستند

دنیاى دیگرى هم براى آوار خواندن هست !

 image

 

ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من ۹-۸ ساله بودم. یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود. من قدّم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند. او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم. و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند»
«آیا می‌توانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، می‌توانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم … مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد.
یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم. من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.
چند سال بعد, بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«می‌توام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را می‌فهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.

هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذاریم را دست کم نگیریم

 

 

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای دنیاى دیگرى هم براى آوار خواندن هست ! بسته هستند

فایده خواندن کتابهاى چاپى

image

 

اگرچه امروزه بسیاری از مردم از کتاب های الکترونیکی استفاده می‌کنند، به نظر می‌رسد کتاب های چاپی نیز قرار است باقی بمانند. هشتادوهشت درصد شهروندان آمریکایی که کتاب های الکترونیکی می‌خوانند همچنان از کتاب های چاپی نیز استفاده می‌کنند. اگرچه همه ما تمایل به استفاده از کتاب های الکترونیکی که هیچ فضایی اشغال نمی‌کنند داریم، نمی‌توانیم از لذت خواندن کتاب های چاپی و قدیمی دست بکشیم.

هیچ‌چیز مانند بوی یک کتاب قدیمی یا باز کردن یک کتاب نو برای اولین بار نیست.(همچنین شما هیچ موقع به باتری نیاز ندارید.)
در اینجا هشت دلیل علمی وجود دارد که ورق زدن یک کتاب چاپی می‌تواند در سلامتی و خوشحالی شما تاثیر داشته باشد:

فایده اول: کتاب های چاپی باعث افزایش هوش می‌شوند
همان‌طور که دکتر Seuss نوشت: “هرچه بیشتر مطالعه کنید مطالب بیشتری خواهید دانست؛ و هر چه بیشتر یاد می‌گیرید به مکان‌های بیشتری رفته‌اید.” مطالعه یک کتاب خوب می‌تواند از همان سنین کودکی یک دنیای اطلاعات جدیدی را برای شما فراهم کند. طبق یک مقاله در دانشگاه کالیفرنیا، کودکان با مطالعه کتاب با ۵۰ درصد لغات جدید بیشتری در مقایسه با تماشای برنامه‌های تلویزیونی یا حتی یک مکالمه بین فارغ‌التحصیلان دانشگاه آشنا می‌شوند. آشنایی با لغات بیشتر نه تنها در قسمت مطالعه امتحان به آن‌ها کمک می‌کند، بلکه باعث افزایش نمره هوش آن‌ها نیز می‌شود. همچنین مطالعه کتاب در کودکی بر روی هوش در زندگی آن‌ها نیز تاثیر دارد.
نکته: اگر شما به دنبال افزایش سرعت مطالعه هستید به کتاب های چاپی مراجعه کنید. تحقیقات نشان داده که مطالعه از روی صفحه دستگاه‌های الکترونیکی سرعت مطالعه را ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش می‌دهد.

فایده دوم: کتاب های چاپی باعث افزایش قدرت مغز می‌شوند ، نه تنها مطالعه کتاب می‌تواند باعث افزایش هوش شما

image

شود، بلکه باعث افزایش قدرت مغز شما خواهد شد. درست مانند یک تمرین یک ورزش، مطالعه کتاب با ورزش دادن ذهن شما باعث افزایش قدرت آن می‌شود. با افزایش سن قدرت ذهن و حافظه کاهش می‌یابد، ولی طبق یک تحقیق چاپ شده در Neurology مطالعه کتاب می‌تواند باعث کاهش سرعت این روند می‌شود. به‌طوری‌که با ورزش مدام ذهن می‌توان این کاهش قدرت ذهن را تا ۳۲ درصد کاهش داد.

فایده سوم: مطالعه شما را احساسی‌تر می‌کند
غرق مطالعه یک کتاب خوب شدن باعث احساس همدردی با دیگران می‌شود. طبق تحقیق چاپ شده در مجله Science، خصوصا مطالعه کتاب های فانتزی امکان درک احساسات دیگران را برای خواننده فراهم می‌کنند.

فایده چهارم: با ورق زدن شما متوجه می‌شوید که چه چیزی مطالعه می‌کنید
وقتی صحبت از به یاد آوردن اطلاعات می‌شود، اطلاعات خوانده شده از روی کتاب چاپی قوی‌تر از کتاب های الکترونیکی هستند. حس ورق زدن زیر انگشتان باعث ارتباط بهتر مغز با مطلب می‌شود که می‌تواند در درک بهتر موضوع مورد مطالعه به شما کمک کند.

فایده پنجم: مطالعه احتمالا با بیماری آلزایمر مقابله می‌کند
مطالعه کردن از مغز شما کار می‌کشد و این خیلی خوب است. افرادی که در فعالیت‌های ذهنی مثل مطالعه، شطرنج و پازل خود را درگیر می‌کنند ۲٫۵ احتمال کمتری در مواجه شدن با بیماری آلزایمر دارند. فعالیت کم مغز می‌تواند باعث افزایش خطر موجه شدن با بیماری آلزایمر شود.

فایده ششم: مطالعه کردن باعث افزایش آرامش می‌شود
بعد از یک روز طولانی، یک کتاب خوب و یک فنجان چای می‌تواند خیلی مطلوب باشد. تحقیقات نشان داده‌اند که مطالعه می‌تواند به شدت باعث کاهش اضطراب شود.

فایده هفتم: خواب بهتر با مطالعه قبل از خوابیدن
به گفته مرکز Mayo Clinic با قرار دادن یک عادت مطالعه قبل از خواب می‌توانید یک خواب بهتر داشته باشید. به این صورت که با مطالعه کم‌کم بدن شما متوجه می‌شود که زمان خواب رسیده و برای آن آماده می‌شود. مطالعه از روی دستگاه‌های الکترونیکی مثل کتاب‌خوان و تبلت می‌تواند باعث بی‌خوابی و حتی صدمه زدن به خواب شما شود.

فایده هشتم: مطالعه واگیردار است
هفتادوپنج درصد والدین تمایل دارند تا کودکان آن‌ها مطالعه کنند و آن دسته والدینی که می‌خواهند فرزندان خود را تشویق به مطالعه کنند می‌توانند در منزل بلند کتاب بخوانند. همچنین خواندن داستان برای کودک در زمان خواب می‌تواند مشوق بسیار خوبی برای تبدیل کودک به یک فرد علاقه‌مند به کتاب باشد.

 

 

 

منتشرشده در مقالات علمی | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای فایده خواندن کتابهاى چاپى بسته هستند