امروز دوستی از من پرسید أیا خودت را دوست داری
من به خودم و به وقتم و به کاری که علاقه دارم خیلی اهمیت میدم
«خودت رو دوست داری؟!»
نمیدونم چرا، ولی این اولین سوالی بود که ازم پرسید.
بهش نگاه کردم و زدم زیر خنده.
گفتم اصلا مگه میشه کسی خودشو دوست نداشته باشه؟
گفت: «آره میشه»
زُل زد تو چشمهام و تعریف کرد:
«چند سال پیش، یکی که دوسش داشتم همین سوال رو ازم پرسید. منم اولش خندیدم ولی هوا که تاریک شد، تو سکوت و تنهاییِ شب، این سوال خورهی جونم شد. خیلی چیزا از جلو چشمم گذشت، خیلی فکرا تو سرم چرخید. یادم اومد چقدر واسه خودم کم وقت گذاشتم و با خودم غریبهام. چه جاهایی از حقم کوتاه اومدم. راستش من تا اون روز هیچوقت برای خودم هدیه نخریده بودم. هیچوقت جلو آینه یک دل سیر خودم رو ندیده بودم. حتی خیلی وقتا پشت خودم رو خالی کرده بودم. اینا فقط یه معنی داشت… اینکه من خودمو دوست نداشتم. شاید برای این بود که خیلی حواسم پرتِ زندگیم بود. اونقدر که خودم فراموش شده بودم…»
حرفاش که تموم شد بهش گفتم چرا این سوالو ازم پرسیدی؟!
گفت چون کسی که خودش رو دوست نداره نمیتونه یکی دیگه رو دوست داشته باشه.
میخوام یه بار دیگه ازت بپرسم " خودت رو دوست داری؟! "
بهش نگاه کردم ولی این بار نخندیدم…..