اگر خوب به اطرافمان نگاه کنیم، می توانیم آدم های زیادی را ببینیم که در زندگی دچار نوعی ناراحتی یا نارضایتی هستند. شما می توانید انواعی از مسائل و مشکلات روحی ـ روانی مانند: افسردگی، استرس، اضطراب، خشم و عصبانیت، برقرار نکردن ارتباطات صحیح و بی هدفیرا ببینید. با دقت در صفحه حوادث روزنامه ها نیز متوجه عمق مشکلات و مسائل پیرامون خود خواهید شد.
مثلا گاه می خوانید که بر اثر یک اختلاف مالی کوچک، قتلی رخ داده است، فردی اعضای خانواده خود را به کام مرگ فرستاده است یا فردی خود را از جایی پرت و خودکشی کرده است یا تصادف بین دو خودرو منجر به دعوا و زد و خورد جدی رانندگان شده است.
آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا این اتفاقات رخ می دهد؟ آیا واقعا کسی که مرتکب قتل شده، یک قاتل بالفطره است؟ یا فردی که اعضای خانواده خود را به کام مرگ می کشد، با قصد و نیت قبلی مرتکب این جرم شده است؟ با کمی بررسی متوجه خواهید شد که بیشتر اتفاقات ناگواری مانند قتل، بسیار اتفاقی و بر اثر یک خشم افسار گسیخته رخ داده و گاه فردی که هیچ سابقه کیفری ندارد، در یک لحظه به دلیل کنترل خشم خود و آگاهی نداشتن از مهارت کنترل خشم، مرتکب جرم سنگینی چون قتل می شود.
گاه کسی که دست به خودکشی می زند نیز، قربانی خشم کنترل نشده خود می شود یا علل بیشتر طلاق ها نبود درک متقابل و برقرارنشدن ارتباط درست بین زوجین است. بنابراین برای داشتن یک زندگی سالم و خوب، علاوه بر تامین نیازهای جسمانی و مالی، نیازمند تامین نیازهای روحی و روانی خود نیز هستیم و تامین این نیازها در گرو رعایت بهداشت روانی است. با این مقدمه باید به اهمیت سلامت و بهداشت روانی در زندگی پی برده باشید.
بهداشت روانی چیست؟
یافته های علمی نشان می دهد بهداشت روانی از مهم ترین نیازهای انسان امروزی است و اهمیت آن کمتر از بهداشت جسمانی نیست. همان طور که ما نیاز داریم بهداشت جسمی خود را رعایت کنیم تا دچار انواع بیماری ها نشویم، لازم است بهداشت روانی خود را نیز رعایت کنیم چراکه سلامت جسمانی ما نتیجه سلامت ذهن و روان ماست. حال سوال اینجاست که چگونه بهداشت روانی را رعایت کنیم؟ همان طور که برای سلامت جسمی خود لازم است مهارت هایی مانند مهارت های ورزشی را یاد بگیریم و این که بدانیم چگونه غذا بخوریم، در غذاهای روزانه خود از چه مواد غذایی استفاده کنیم، برای تامین سلامت روانی هم، لازم است مهارت هایی را بیاموزیم، مهارت هایی مانند مهارت خودآگاهی یا شناخت خود، کنترل خشم، کنترل استرس، حل مساله، تصمیم گیری، ارتباط موثر، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، ارتباط بین فردی و مهارت هدفگذاری که به مجموعه این مهارت های دهگانه، مهارت های زندگی گفته می شود که از سوی سازمان جهانی بهداشت جزو طرح های پیشگیرانه ـ ارتقایی بهداشت روان شمرده می شود.
امروزه مهارت های زندگی در بسیاری از کشورها از دوران پیش از دبستان آموزش داده می شود، چراکه برای تامین سلامت روان در سطح ملی، باید همه افراد جامعه از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و از طرفی هزینه ای که امروز به آموزش و پیشگیری اختصاص می دهیم، بسیار کمتر از هزینه ای است که در آینده برای درمان در نظر می گیریم. برای کسب مهارت در هر کاری ابتدا باید به دانش چگونگی انجام یک کار آگاهی داشته باشیم و با تمرین زیاد بتوانیم آن دانش را به رفتار تبدیل کنیم. بنابراین تنها یاد گرفتن مهارت های زندگی از ما، انسان ماهری نمی سازد، لازمه ماهر شدن تمرین کردن مداوم است و اولین مهارت از مهارت های ده گانه، مهارت شناخت خود است.
چقدر خودتان را می شناسید
برای شناخت خود، باید به این پرسش اساسی پاسخ داد: من چه کسی هستم؟ یا به عبارت ساده تر، من کی ام؟ آیا تا به حال به این سوال خوب فکر کرده اید؟ آیا واقعا خود را می شناسید؟ آیا با نقاط قوت و ضعف خود آشنایی دارید؟ آیا از احساسات مثبت و منفی خود باخبرید؟ آیا خودتان را دوست دارید؟ و بسیاری دیگراز این گونه سوالات که پاسخ دادن صحیح به آنها در نتیجه شناخت کامل خود است. درواقع آگاهی و شناخت ما از خودمان، نوع احساسات و به دنبال آن رفتارهای ما را شکل می دهد. بنابراین خودآگاهی یا خودشناسی، یعنی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، ویژگی های مثبت و منفی و آشنایی با توانایی ها و ناتوانی های خویش است. قبل از پرداختن به اجزای خودآگاهی لازم است با بخش های روح و روان خود آشنا شویم.
روح و روان ما از چه بخش هایی تشکیل شده است؟
به طور کلی روح و روان آدمی از سه بخش تشکیل شده؛ افکار، احساسات و رفتار که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. به طوری که افکار ما احساسات ما را رقم می زنند و احساسات ما، رفتارهای ما را تعیین می کنند. بنابراین بخش اساسی روان ما، افکار ماست. این افکار ماست که باورها و تفسیر و برداشت ما از دنیای اطراف را رقم می زند. در حقیقت ما همانی هستیم که فکر می کنیم. بنابراین شناخت افکار و باورهایمان می تواند حقایق زیادی از وجودمان را آشکار کند. حال چطور افکار ما احساسات و رفتارهای ما را شکل می دهند؟ فردی را در نظر بگیرید که فکر می کند فاقد اعتماد به نفس است یا از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، فکر می کنید که این طرز فکر چه احساسی برای او ایجاد می کند؟
این طرز فکر نوعی احساس ترس و ناتوانی را در او شکل می دهد و این احساس رفتارهایی چون کم رویی، رودررو نشدن با شرایط جدید و ناتوانی در تصمیم گیریرا به وجود می آورد. برعکس کسی که فکر می کند از اعتماد به نفس کافی برخوردار است، این فکر مثبت، منجر به احساسات مثبتی چون توانایی انجام امور و احساس خوشبینی می شود و این احساسات رفتارهایی چون قاطعیت و تعهد در انجام کارها را ایجاد می کند. می توان دریافت که افکار منفی و نادرست، احساسات منفی و ناخوشایند ایجاد می کنند و به دنبال آن رفتارهای منفی و نادرست از ما سر می زند و برعکس افکار مثبت، احساسات خوشایند و رفتارهای مثبت را شکل می دهد. بنابراین اگر در ما احساسات و رفتارهایی ناخوشایند وجود دارد، ابتدا باید به سرمنشاء آن یعنی افکار بپردازیم تا بتوانیم با شناخت افکار و نگرش ها، احساسات و رفتارهای ناخوشایند را تغییر دهیم.
خودمان را بشناسیم
برای این که خودمان را خوب بشناسیم، لازم است خود را از نظر جسمی، روحی و از نظر دیگران مورد بررسی قرار دهیم.
خودشناسی یا خودآگاهی جسمانی به معنی شناخت کامل ویژگی های جسمانی است. ساده ترین کار، قرار گرفتن در مقابل یک آینه بزرگ است. در این آینه می توانید همه ابعاد جسمی خود را با دقت مشاهده کنید، این که موها و پوست شما چه رنگی است؟ قد شما چقدر است؟ چاقید یا لاغر؟ چگونه لباس می پوشید؟ وضع دندان هایتان چگونه است و… پاسخ دقیق به همه این سوالات می تواند شما را با ویژگی های جسمانی تان آشنا کند. بعد از آشنایی با ویژگی های جسمی، ممکن است برخی از ویژگی های جسمی خود را دوست نداشته باشید مثلا رنگ موهای خود را نپسندید یا از قد خود راضی نباشید.
حال باید به این نکته توجه کنید که آیا ویژگی های ناخوشایند جسمانی تان قابل تغییرند یا غیرقابل تغییر؟ مثلا رنگ موها یک مشکل قابل تغییر است و شما می توانید آن را تغییر دهید تا به رنگ دلخواه برسید، ولی نارضایتی از قد یک ویژگی غیرقابل تغییر است. شما می توانید فهرستی از ویژگی های جسمانی خوشایند و ناخوشایند خود تهیه کنید و سپس قابل تغییر بودن یا غیرقابل تغییر بودن آنها را مشخص کنید. مرحله بعدی، تغییر ویژگی های قابل تغییر و پذیرفتن ویژگی های غیرقابل تغییر است. به یاد داشته باشید که داشتن افکار منفی در مورد ویژگی های جسمی به احساسات منفی و رفتارهای نادرست منجر می شود. مثلا ممکن است شما قد کوتاهی داشته باشید و بخواهید ورزش والیبال را انتخاب کنید. در این صورت کوتاهی قد برای شما نوعی فکر منفی ایجاد می کند و در شما احساس غم و اندوه و گاه حسرت ایجاد کرده ، سبب می شود در بسیاری از جمع ها حضور نیابید، ولی اگر به جای این فکر منفی، کوتاهی قد خود را بپذیرید و به ویژگی های مثبت جسمی خود فکر کنید، احساسی مثبت خواهید داشت. مثلا ممکن است قد کوتاهی داشته باشید ولی چهره خوبی داشته یا از قوای بدنی خوبی برخوردار باشید.
خودتان را چگونه ارزیابی می کنید؟
شما تا چه اندازه با توانایی ها و ناتوانی ها، ویژگی های مثبت و منفی، ارزش ها و باورهای خود آشنا هستید؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است خودتان را به طور صحیح ارزیابی کنید و همه ویژگی های مثبت و منفی و تمام توانایی ها و ناتوانی های خود را بشناسید، اما از کجا بدانیم ویژگی های ما مثبت، منفی یا خنثی هستند؟ معیار تعیین نوع ویژگی ها، سود و ضرر فردی و جمعی است. بنابراین ویژگی های مثبت به ویژگی هایی گفته می شود که هم خود ما و هم دیگران از آن احساس رضایت می کنیم، مانند مهربانی.
ویژگی های منفی ویژگی هایی است که یا خود فرد یا اطرافیان یا هر دو از آن رضایت نداشته باشند، مانند عصبی بودن یا زود از کوره در رفتن. ویژگی های خنثی ویژگی هایی هستند که خود فرد از داشتن آن احساس رضایت دارد، ولی در دیگران هم احساس نارضایتی ایجاد نمی کند یا خود فرد از آن ناراضی است، ولی دیگران از آن رضایت دارند مثل بستن ساعت روی دست راست یا مطالعه در نیمه شب. پس ابتدا لازم است فهرستی از این سه نوع ویژگی تهیه کنید. در مراحل بعدی باید با توانمندی ها، استعدادها و ناتوانی های خود آشنا شوید و باورها و ارزش های خود را کاملا بشناسید و آنها را فهرست کنید.
برای تهیه این فهرست، حیطه هایی چون حیطه جسمانی، روانشناختی، عملکرد ذهنی، ارزیابی دیگران از شما، عملکرد روزمره، عملکرد تحصیلی، شغلی، معنوی و دینی را در نظر بگیرید و در این بخش ها نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید و در نهایت با کوشش و تمرین، نقاط ضعف خود را برطرف کنید و نقــاط مثبت خود را بهبود بخشید.
چگونه از اطرافیان کمک بگیریم؟
ما تا حدود زیادی می توانیم خود را بشناسیم، اما آیا قادریم تمام ویژگی های خود را بخوبی درک کنیم و بشناسیم؟ مثلا ممکن است دیگران ما را فردی حساس و استرسی بدانند، در حالی که ما از این ویژگی خود بی خبر باشیم. لازم است از اطرافیان نزدیک خود مثل خانواده و دوستان صمیمی بخواهیم ما را در جهت خودشناسی بهتر یاری کنند. لذا با قاطعیت از آنها بخواهید تا صادقانه نظرشان را در مورد شما به صورت شفاهی یا کتبی بیان کنند. البته شما هم باید به همه نظرات احترام گذاشته و از شنیدن برخی از آنها ناراحت نشوید. مثلا اگر در میان نظراتی که می شنوید، اغلب می گویند شما زود از کوره در می روید، باید برای این ویژگی منفی خود فکری بکنید و آن را به مرور زمان برطرف کنید.
آنچه گفتیم بخش های مهمی از خودآگاهی است. می توان گفت رشد ما در مراحل مختلف زندگی در نتیجه شناخت صحیح از خود ایجاد می شود. شناخت خود آنقدر اهمیت دارد حدیث معروف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از پیامبر اکرم(ص) نیز در همین مورد است. بنابراین می توان با شناخت عمیق و آشنایی با تمام ابعاد وجودی مان به رشد و کمالی بالنده دست یابیم. اغلب انسان های موفق در سراسر دنیا، افرادی بوده اند که شناختی دقیق از خود، علایق، استعدادها و توانمندی های خود داشته و توانسته اند با تمرکز بر توانایی ها و استعدادهای خود و تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت، به موفقیت دست یابند.
آزاده سیدمیرزایی جهقی