از شادروان یزدانبخش قهرمان
یا به غیر از تو شوم طالب دلدار دگرغیر چشم سیهت خاطر ما را نفریفت
چشم مست دگر و نرگس بیمار دگرنیست بیچاره تر ازمرغِ دلِ خسته ما
در خم طرّه ی زلف تو گرفتار دگربعد صد بار که از کوی تو رانند مرا
باز عزمِ سر کوی تو کنم بار دگرهر چه آزار کنی با دل آزرده ی من
می کند بار دگر خواهشِ آزار دگراز پی مصلحتی هست جفاکاری تو
ورنه حاشا که بود جز تو وفادار دگر