خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزمِ کراسوس و سورن را
افسانه شکست نا پذیرى رومیان در دنیاى باستان به دست” سورن ” سردار بزرگ خراسان درهم شکست .
کراسوس ، سردارمغرور روم تا به دروازه های امپراتورى اشکانى پیش مى آید، او ارتسى کارآمد وتوانمند را بهمراه دارد ک شمار آنان از ۴٠ هزار نفر بیشتر است . فرستاده ی ارد دوم شاهنشاه اشکانى به نزد کراسوس مى آید تا درباره ی دلیل این لشگرکشى از او پرسش کند
فرستاده ی ارد : « اگر برای نام آوری آمده ای ، ما آماده ی جنگیم . اما اگر بهانه ی این جنگ و خونریزی ملت توست ، ما با مردمت هیچ ناسازی و دشمنی نداریم » .
کراسوس : « پاسخ پرسشت را در سلوکیه می دهم »
فرستاده ی ارد : « اگر بر کف دست من مو دیدی ، سلوکیه را هم خواهی دید » .
نخستین نبرد در گستره ای با نام « کاره » در می گیرد . کاره سرزمینی است در شمال میان رودان ( بین النهرین ) ، بالای دجله و فرات . نبرد کاره نخستین جنگ میان ایران زمین و روم است ، جنگی که از روزگار اشکانیان آغاز و تا پایان حکومت ساسانیان تا روزگار شهریاری خسرو پرویز ، همچنان ادامه دارد یعنی ۷۰۰ سال ، از ۵۳ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد .
« سال ۵۳ پیش از میلاد است ، امپراتوری روم قدرتی دارد که توانسته با آن ، سرزمین های اروپای شمالی و مرکزی ، بخش بزرگی از آسیای صغیر و سرزمین هایی در خاور ( شرق ) همچون سوریه و فلسطین را به زانو بنشاند .
اینک کراسوس با ۴۰ هزار لژیون کار آزموده برای گشودن دروازه های ایران زمین آمده و سباهیان ایرانى برای دفاع در برابرش صف کشیده اند . »
به گواهی تاریخ یکی از دلایل جنگ ایران زمین و روم ، علاقه ی امپراتوران روم به داشتن ارمنستان بوده است . روم سالهاست که سرزمین سوریه را که در روزگار هخامنشیان زیر پرچم ایران زمین بود به کف آورده و بر بخشی از بین النهرین فرمان می راند و اکنون به فلات ایران زمین چشم دوخته است .
سپهبد سورنا ، سردار بزرگ ایران زمین برای نبرد با کراسوس رومی آماده شده است ، جنگ در کاره آغاز می شود و پس از چندی پایان می یابد ، نتیجه ی این نبرد مرگ کراسوس ، کشته شدن ۲۰ هزار لژیون رومی و اسیر شدن ۱۰ هزار لژیون از ارتش ۴۰ هزار نفری کراسوس است .
به گفته ی پلوتارک ، رخداد نگار یونانی ، از میان ۱۰ هزار لژیون بر جای مانده ، تنها شمار اندکی زنده به روم بازگشتند و بسیاری از آن ها در بیابان ها نابود شدند .
شیوه ی جنگی که سورنا در نبرد با لژیون های کار آزموده و سراپا مسلح رومی در پیش گرفته بود…… لژیون های رومی سپرهای بزرگ و کلفتی داشتند که در پشت آن پناه می گرفتند ( مربع رومى ) نیزه هایی قوی و بلند به درازای ۲.۵ تا ۳.۵ متر که اجازه نزدیک شدن به کسی نمی داد . هنگامی که لژیون های رومی آرایش نظامی می گرفتند و به اصطلاح به درون لاک می رفتند ، دیگر نه تیر و زوبین و نه شمشیر بر رویشان کارگر نبود و این شیوه ای بود که رومی ها با آن توانسته بودند نیمی از جهانِ ان زمان را بگشایند .
در این میان سورنا از شیوه ی جنگ و گریز بهره می گیرد ، شیوه ای که امروزه به جنگ های پارتیزانی معروف است . شیوه ای که لژیون رومی را مجبور می کند که از لاکش بیرون بیاید و این یعنی باز شدن و شکست . شیوه ی سورنا شیوه ای جالب و شگفت است که هنوز هم کاربری دارد . به دستور سورنا ، سواران ایرانی ، لباس های کهنه ای بر روی لباس های رزمی خود پوشیده اند . کراسوس از فرات گذشته و آماده ی درگیری است ، در برابر خود سپاهی می بیند که در چشم او ، وحشی و ژنده پوش است . لژیون ها که شکست چنین سپاهی را ساده می بینند از لاک دفاعی خود بیرون می آیند . لشگر زرهی سورنا آن کاه که به نزدیک لژیون ها می رسد ، کهنه لباس های خود را از تن می کند . اما لژیون های رومی دیگر فرصتی برای آرایش نظامی ندارند ، از لاک دفاعی بیرون آمده اند و کاملا آسیب پذیرند . پارت ها شیوه ای دیگر نیز دارند که برگرفته از همین شیوه ی جنگ و گریز به شیوه ی پارتیزانی است . این ترفند در نبرد میان ایران و روم در میان تیر اندازان ایرانی معمول است ، شیوه ای هراس انگیز که رومی ها آن را به نام خدنگ پارتی یا تیر پارتی می شناسند .
در این نبرد کراسوس و دو پسرش وبیشتر فرماندهان ارتس روم به هلاکت مى رسند با مرگ کراسوس و شکست رومی ها ، ضربه ی سختی بر امپراتوری روم وارد می شود ، شکستی که برای این امپراتوری پذیرفتنی نیست . بنابراین یکی از بزرگترین جنگ های میان رومیان و ایرانیان در سال ۳۶ پیش از میلاد برای جبران شکست پیشین روی می دهد . ۱۱۳ هزار سرباز جنگ آزموده به فرماندهی مارکوس آنتونیوس بر آن شده اند که مزه ی شکست را به ایرانیان بچشانند . پیش از آغاز جنگ ، آخرین درخواست اکتاویوس ، امپراتور روم ، که خواهان پس دادن پرچم های سربازان شکست خورده ی رومی در جنگ کاره است از سوی ” مجلس مهستان ایران ” رد می شود .
در جنگ تازه ، نیروهای ایرانی به فرماندهی فرهاد چهارم ، از شیوه ی یورش های تند و پی در پی ، سواره نظام سبک اسلحه و کشاندن دشمن به میدان های جنگ ویژه و رها کردن آنان در جنگ با دلیر مردان ایرانی سود می برند . در پایان ارتش بزرگ روم ؛ با دادن ۲۴ هزار کشته و هزاران اسیر ، نابود و وادار به فرار می شود . رویداد نگارانی که خود جنگ میان مارکوس و فرهاد چهارم را دیده اند ، چنین نوشته اند : « مارکوس آنتونیوس که زیر ضربات سواره نظام ارتش ایران قرار داشت ، پس از واپسین عقب نشینی ، در حالی که از سوی ایران به او اجازه داده شد از راه دریای سیاه به روم باز گردد ، از فشار لژیون های شکست خورده رومی و با دیدن آشفتگی سربازان خسته و گرسنه ی رومی ، به گریه کردن و اشک ریختن افتاد » .
این جنگ و شکست رومی ها چنان درسی به آنان داد که درگیری ها بر سر ارمنستان پایان گرفت و تا ۷۱ سال پس از آن میان دو امپراتوری روم و ایران برخورد نظامی چشمگیری روی نداد .
« این جنگ فرمانروایى ایران بر میانرودان ( بین النهرین ) را قطعی کرد و خاور سوریه را برای ایران زمین به ارمغان آورد و افزون بر آن شهرهایی همچون انتاکیه را به خطر انداخت . انتاکیه ای که برای روم ارزش بسیار داشت . در واقع ارزش این پیروزی در باز پسگیری سرزمین سوریه و شهریاری بر بین النهرین است . در این جنگ ها ، مهاجم رومی ها بوده اند و ایرانیان تنها مدافع بوده اند . ایرانی ها انگیزه چندانی برای این جنگ ها نداشته اند و تنها آرمانشان دفاع از خاک سرزمینشان بوده است ، ولی همین پایداری های ایرانیان باعث می شود که ایران زمین تنها کشور غرب آسیا و دنیای قدیم باشد که هرگز مزه ی تلخ چیرگی رومیان را نچشید . رومیانی که به هدف افزودن بر شمار برده هایشان و پر کردن خزانه ها به دنبال چیرگی بر ملت ها وقتل وغارت آنها بودند » .
دیگر بار سروده زیباى شادروان بهار خواندنى است
خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزمِ کراسوس و سورن را