«در اینجا یک اتریشی آرمیده است»
در محلۀ دولاب تهران گورستانی متروک است که به «گورستان دولاب» معروف است و خارجیان زیادی در آن آرمیدهاند. بر سنگقبری نوشته است:
«در اینجا یولیوس گِباوِر آرمیده است؛ ژنرال و مدیر موسیقی؛ متولد ۱۸ مارس ۱۸۴۶؛ وفات ۹ ژوئیۀ ۱۸۹۵» .
برای فهمیدن راز این سنگقبر باید ماجرایی فراموششده را مرور کنیم که در پس آن به وضعیت نظامی ایران در صدوپنجاه سال گذشته نیز میتوان پی برد.
دربارۀ سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا همواره با لحنی منفی صحبت میشود و انگ بیهودگی همواره با این سفرها همراه بوده است. اما از دل همین سفرها پدیدههایی در ایران بروز کرد که مبنای مدرن شدن ایران شد، یکی از نمونههای آن را پیشتر در نوشتاری دیگر مرور کردیم: از دل همین سفرها بود که طرح ایجاد نیروی قزاق در ایران کلید خورد و همین نیرو بعدها به عنصری مدرنکننده و یکپارچهکننده در ایران بدل شد.
ناصرالدین شاه در جریان دومین سفر خود به اروپا، در اتریش با استقبال باشکوهی روبرو شد. شاه پنجم ژوئیۀ ۱۸۷۸ (چهاردهم تیر ۱۲۵۷ خورشیدی) وارد وین شد. یوهان اشتراوس، آهنگساز نامدار اتریشی، قطعۀ محبوب خود را به هنگام ورود شاه اجرا کرد.
این آهنگ یکی از قطعههای معروف اشتراوس است و در آثارش با عنوان «مارش ایرانی» مانده است. شاه در اتریش از اسلحهخانۀ وین دیدن کرد تا توپهای پیشرفتۀ اوشاتیوس (Uchatius) را ببیند. او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که همانجا ۱۲ توپ برای ایران سفارش داد و ۲۶.۰۰۰ تفنگ هم خرید. اما در عین حال، قرار شد جمعی از افسران اتریشی برای ارتقای وضعیت نظامی ایران و ایجاد ارتش منظم به ایران سفر کنند (البته بهتر است بگوییم افسران اتریشـمجارستانی؛ در آن سالها اتریشـمجارستان کشوری واحد و زیر فرمان دودمان هابسبورگ بود).
چند ماه بعد، در پاییز، گروهی از افسران اتریشی راهی ایران شدند و از راه تفلیس و باکو به رشت و بعد در ژانویۀ ۱۸۷۹ (دی ۱۲۵۷) به تهران رسیدند. هدف این مأموریت نظامی این بود که بر اساس الگوی ارتش اتریشـمجارستان، نیروی نظامی ایران نیز سازماندهی شود. شاه چند ماه بعد برای اولین بار از نیرویی که اتریشیها درست کرده بودند دیدن کردن و با مارشِ نظامیِ معروفِ رادِتسکی از شاه استقبال شد. قرار بود اتریشیها نیرویی نظامی در ابعاد سپاه ایجاد کنند. تا یک سال بعد شمار این نیروها به ۲۶۰ افسر و ۶.۰۰۰ مرد رسید. اما برای ایجاد سپاه هزینۀ بسیار بیشتری لازم بود که بعید بود ایران توان مالی آن را داشته باشد.
مهمترین مأموریتی که این «سپاه اتریشی» انجام دادند وقتی بود که در پاییز ۱۸۸۰ (۱۲۵۹ خورشیدی) شیخ عبیدالله نهری از رهبران کُرد، شورشی را در عثمانی و بعد در آذربایجان (ارومیه) ایجاد کرد. این سپاه اتریشی برای سرکوب آن شورش به ارومیه اعزام شد و موفق ظاهر شد. این موفقیت باعث شد طرحهای بزرگی برای گسترش این نیرو مطرح شود. اما پولی برای این طرحها نبود و به زودی افسران اتریشی مرخص شدند. مقارن با همین زمان بود که افسران روس برای تشکیل یگان قزاق به ایران آمده بودند.
چند سال بعد ناصرالدین شاه دوباره از اتریشیها دعوت کرد برای ساماندهی ارتش به ایران بیایند، این بار هم چند سال در میانۀ دهۀ ۱۸۸۰ آنها در ایران مشغول بودند و افسران ایرانی را آموزش میدادند. اما واقعیت این بود که طبق بررسیهای سفیر اتریش، ایران اهمیت نظامی چندانی نداشت که ارزش سرمایهگذاری فراوان را داشته باشد، ضمن اینکه حضور نظامی اتریشیها در ایران میتوانست باعث خشم روسیه هم شود. در دوران مظفرالدین شاه هم چند سالی افسران اتریشی به ایران رفتوآمد داشتند.
یکی از اتریشیهایی که همراه همان گروه نخست افسران به ایران آمد، یولیوس گِباوِر (Julius Gebauer) بود. او رهبر ارکستر نظامی بود و در وین آلات موسیقی برای ایران خرید و با خود به تهران آورد. او ارکستری نظامی ایجاد کرد و شاگردان پرشماری تربیت کرد. پس از اتمام مأموریت نظامی اتریشیها، گِباوِر در ایران ماند و گویا در دارالفنون تدریس میکرد و برای آشنایی ایرانیان با موسیقی غربی کوشید. او در ایران درگذشت و در گورستان دولاب به خاک سپرده شد.
برای فهم وضعیت نظامی ایران در عصر قاجار، ماجرای مأموریت اتریشیها مهم است، چنانکه حضور قزاقها و بعد تشکیل ژاندارمری (در ۱۹۱۱؛ ۱۲۹۰ خورشیدی). بیتردید یکی از دلایل ضعف و افول ایران، ناتوانیاش در بازسازی و ایجاد ارتشی مدرن و کارآمد بود، ارتشی که بتواند جامعه را از خواب بیدار کند.
همچنین بنگرید به این پست دربارۀ قوای قزاق:
https://t.me/tarikhandishi/984
در پیوست اجرایی از «مارش ایرانیِ» اشتراوس ببینید که برای استقبال از ناصرالدین شاه اجرا شد.
مهدی تدینی
#