رازِ داستان از دیدگاهى دیگر

 

securedownload
نگه کن در  افسانهِ  ماردوش
بده بر گزارنده اش گوشِ هوش
گزارنده  بیند در  آن  بد گهر
فشارِ دو دشمن بر این بوم وبر
دو مارى که رَستند بردوش وى
که بردند از تن همه توش  وى
که خوردند مغز بسى نوجوان
که ماندند پیران همه  ناتوان
نمایشگر  ترک  وتازى  بود
که بارش همه مغز بازى بود
گزندى که از خاور و باختر
رسیدى به مغز ودل بار ور
در ایران زمین تاش ویران کنند
تهى از هنر چون  انیران  کنند
خروشید  بر وى گروهى  دلیر
زمردان  آزاد   بر نا و پیر
چنان  کوره گرم   آهنگرى
به نام  فریدون  نیک اخترى
این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.