آورده اند در روزگاران گذشته وزیری از بازار شهر گذر می کرد. به بساط یک میوه فروش فرود آمد.
از او هندوانه ای درون سرخ به شرط چاقو خواست. هندوانه فروش تلنگری بر هندوانه ای نهاده پس از انتخاب آنرا برش داده در جلو وزیر نهاد.
هندوانه ای بود بهغایت گلگون و خوش طعم و آبدار!
مهارت میوه فروش حیرت وزیر را برانگیخت و این بار هندوانه ای زرد رنگ از وی طلب کرد! همان ترتیب تکرار شد و این بار هندوانه ای زرد رنگ در مقابل چشمان حیرت زده وزیر شکافته شد!
این روال چند بار به درخواستهاى مختلف به همان دقت قبلی صورت گرفت و تحسین وزیر را برانگیخت.
وزیر ضمن دادن انعام فراوان به فروشنده گفت:
«کلهات خوب کار می کند ولی افسوس که آن را درون هندوانه محصور کرده ای!»