مادیگر به خودمان هم شبیه نیستیم !

securedownload

در قصه های چینی از فرشته ای صحبت می شود که هیکلی زشت و سنگین ولی روحی ظریف دارد! و برای تفریح سر به سر آدمیان می گذارد این فرشته شبها به خانه ی مردم  می رود  و جمجمه  خفتگان  را  باز  می کند و مغز ها را از آن بیرون می کشد، و سپس مغز دیگری را به جای آن می نهد ! فرشته از خانه ای به خانه ی دیگر می رود و مغز مردم را عوض میکند.! بامداد هنگامی که فرشته به آرامگاه خود بازمی گردد.!   مردم شاهد رویدادهایى ازاین قبیل هستند  مردی دانشمند با اندیشه های اندوختن ثروت از خواب  بیدار می شود  دوشیزه ای زیبا ، خیالات پیر مردی افیونی را در کله خود حس میکند  و بهمین ترتیب پزشک  ، کارمند ، کارگر  ، کارفرما ، فروشنده ، مهندس و… گویی چنین فرشته ای به مغز های ما نیز دستبرد زده ! و مغز ملتی شکیبا و قانع را در کله ی ما جا داده !  ما مردمانی شده ایم  که  دیگر هیچ  هوسی  نداریم  !  و زندگانی بی رنگ و بویی را ادامه می دهیم! 

آری ما دیگر به خودمان هم  شبیه نیستیم

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.