“نیکولو برناردو ماکیاولی فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد و در ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷ درگذشت.
شهریار»، اثری از «نیکولو ماکیاولی»، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، بیگمان پرخوانندهترین، بحثانگیزترین و به نظر بعضی ها بدنامترین اثر سیاسی همه زمانهاست. کتاب شهریار در سال ۱۵۱۳ میلادی به رشته تحریر در آمد، ولی کسانی که این اثر را بدقت خوانده اند می دانند که واقعیت بجز اینست. و این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که واقعیتهای زندگی را چه در عالم سیاست و چه در عالم واقعی تک تک انسانها بصورت بی پرده و واقع گرایانه نشان داده است خواندن دقیق آن می تواند در زندگی هر کسی افق هایی از واقعیات جدید و موجود را بگشاید.
همچنان باید متذکر شد این کتاب را بدوگونه می فهمند آنهایی که از بعد مثبت و واقعی و انسانگرایانه می نگرند این گروه از آنهایی هستند که نه بطور سطحی، بلکه دقیق و با نگاه فلسفی به این کتاب نگاه می کنند و البته گروه دوم کسانی هستند که بطور سطحی و بیسوادانه به این کتاب می نگرند و معمولا دچار پیش داوری های ناشی از هو جنجالهای عمومی و حتی تبلیغات منفی استعماری شده اند.
ضمنا این نکته نیز اشاره می شود که در این کتاب در مورد تورکهای آن دوران بویژه تورکهای عثمانی مطالب زیادی نوشته شده است و بویژه برای تورکان ایران که به وقایع سیاسی این دوروزمانه نگاهی سطحی و بعضا انسانگرایانه خارج از حد دارند بسیار مفید خواهد بود. خواندن این کتاب نه تنها برای هر سیاستمدار و هنرمند ضروری می باشد حتی برای افرادی که در زندگی معمولی می خواهند موفق باشند مورد نیاز است، البته بطور کلی ترجمه های انجام شده روانی و سلاست کمی دارندولی می توان با کمی دقت آنها را خواند، خلاصه ای از این کتاب دز کتاب تورکی «فلسفه نین اساسلاری، جلد ۱» ارائه شده است علاقه مندان می توانند به این کتاب نیز مراجعه نمایند.
ماکیاول وطن پرست بزرگی است که «شهریار» را در دوران سخت زندگی خود نوشت و پس از نوشتن کتاب، آن را به «لورنسو مدیچی» پیشکش کرد؛ به امید اینکه شغلی به دست آورد. این کتاب در سال ۱۵۵۹ در فهرست کتابهای ممنوعه پاپ گنجانده و نویسنده آن «ماکیاولی شیطان» نامیده شد.
شهریار» پس از مرگ نویسنده آن انتشار یافت. نخستین چاپ آن در ۱۵۳۲ در رم، در انتشارات آنتونیو بلادو و در فلورانس، در انتشارات برناردو جونتا درآمد. این رساله که بسیار مختصر است، در اندک زمان به بیشتر زبانها ترجمه شد و در سرتاسر اروپا انتشار یافت و شهرت زیادی به دست آورد. بهویژه در نیمه قرن شانزدهم و نیمه نخست قرن هفدهم، هدف اتهامات و ناسزاهای بسیار سخت قرار گرفت. این اثر چکیده نظریهای است که به نام «ماکیاولیسم» خوانده شده است، به همین سبب خشم همه مخالفان این نظریه را به خود برانگیخت.این کتاب از ۲۶ باب(فصل) تشکیل شده که هر باب توصیه، نصیحت و تجربهای است از مملکتداری.
ماکیاولی طبقهبندی یونانی از رژیمهای ششگانه را رها و سنت رومی تمایز میان جمهوری و شهریاری را اتخاذ میکند اما در استفاده از این تمایز، او تاکید میکند که سیاست متنوعتر از آن است که با طبیعت انسان تعیین شود. این واقعیت اساسی برای ماکیاولی نه در پرسش «چه کسی حکم میراند؟» بلکه در پرسش «چگونه باید حکمرانی کرد؟» نهفته است. چنانکه میبینیم معنای اصلی اندیشه سیاسی ماکیاولی در تقابل با مفهوم رژیم اصلح نزد ارسطو پدیدار میشود.به نظر منفی گرایان بدفهم ماکیاول به دلیل توصیههای ضداخلاقیاش، شخصیتی اهریمنی و نمادی از قساوت، مکر و توطئه قلمداد میشود. در هر حال این اثر، کتابی است که مخالفان و موافقان سرسختی دارد؛ شمار اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی که آرا و اندیشههای وی را مطالعه و بررسی و ستایش کردهاند، کم نیستند. روسو، بیکن، هگل، دیلتای و نیچه از آن جمله هستند.برتراند راسل از آن بعنوان راهنمائى براى کانگسترها یاد میکند
وی در نقد رویکردهایی که ماکیاولی را مورد حمله قرار میدهند، میگوید: «بیشتر ناسزاهای معمول که نثار ماکیاولی میشود، ناشی از خشم سالوسانی است که از اقرار صریح به شرارت ابا دارند.فرانسیس بیکن او را اینچنین میستاید: «ما به کسانی مانند ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آن را آنطوری که هست به ما نشان میدهند، نه آنطوری که باید باشد.» یا در جایی دیگر میگوید: «در آثار ماکیاولی و امثال آن، ما آنچه را که انسانها انجام میدهند، مشاهده میکنیم؛ نه آنچه را که باید انجام دهند.» همچنین ناپلئون و اسپینوزا هم از کسانی بودهاند که از وی ستایش کردهاند.از سوی دیگر، افرادی مانند شکسپیر و معاصرانش، او را «ماکیاول سبوع»، «شریک جرم اهریمن» و «شیطان» قلمداد میکردهاند. در قرن هجدهم میلادی، فریدریک دوم فرمانروای قدرتمند پروسیا، در نکوهش ماکیاولی تا آنجا پیش رفت که گفت: «ماکیاولی سیاست را فاسد ساخت و امیدوار بود از این طریق تمام قواعد اخلاقی را از بین ببرد.»
لرد ماکائولی گفته است: «تردید دارم که بتوان در تاریخ ادبیات، نامی منفورتر از ماکیاولی یافت.در حقیقت، آنچه ماکیاولی را صاحب شهرت ساخت، اندیشههای متفاوت اوست که وی را به روشنی اندیشمندی مبلغ و پشتیبان سیاست تمرکز قدرت نشان میدهد، همان اندیشههایی که موجب شد به معلم اهریمنی، آموزگار شرارت، فیلسوف شیطانی لقب داده شود و برخی، نوشتارهای او را موعظههای شیطانی بخوانند و شماری از فلاسفه و اندیشمندان، آرای او را توجیهگر منافع قدرتمندان، زورمداران و توجیهکننده کاربرد هر وسیله ممکن برای رسیدن به هدف بدانند.
گویا ماکیاولی به طور مداوم به دلیل حمایتش از حکومت فاسد مورد لعن بوده و حتی امروزه نیز به حکومت فاسد، حکومت «ماکیاولیستی» گفته میشود. هدف ماکیاولی از نگارش کتاب شهریار، کمک به حکومت ایتالیا برای حفظ قدرت و غلبه بر سایر حکومتهای اروپایی بوده است و او در این کتاب به مقوله قدرت و ساز و کار حفظ آن نگریسته و تاکید کرده که هدف ایجاد حکومت قدرتمند، وسیله را توجیه میکند.
در بخشی از اندرزهای ماکیاولی به پادشاه دورانش در کتاب «شهریار» میخوانیم: «داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتا دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد. در حالیکه تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلا خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطنا هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی به کار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند بیرحم و بیعاطفه و بیوفا و بیعقیده و نادرست باشد.
این کتاب نخستینبار با عنوان شهریار توسط محمود محمود در سال ۱۳۱۱ به فارسی برگردان شده است. ضمنا این کتاب با ترجمه داریوش آشوری و مرتضی ثاقبفر نیز به بازار عرضه شده است.
همچنین اخیرا کتاب «در باب شهریار» نوشته تیم فیلیپس با ترجمه مریم تقدیسی تلاشی است برای ارائه تفسیرهایی از جملات طلایی ماکیاولی.
کتاب «شهریار» بر اساس درک عمیق ماکیاولی از طبیعت وجودی انسان است