نگذاریم این زنجیره بما ختم شود

image

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زنى را دید که ماشینش پنجر شده و ترسان توی برف ایستاده وبا تلفون همراه کمک مى خواست .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید:” من چقدر باید بپردازم؟

و او به زن چنین گفت:  شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود در یادداشت چنین نوشته بود: شما هیچ بدهی به من ندارید.من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه

 آن شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :”دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه

 ما هم میتوانیم زنجیره عشق را تشکیل دهیم و نگذاریم این زنجیره به ما ختم بشه

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.