آمپاتیempathy

امپاتی (empathy) چیست؟

“امپاتی” به معنی خود را به جای دیگران قرار دادن است. مادری کودکش را به گردش می برد. او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.

مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.

هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند، ارتباطهای صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت.
پژوهشگران معتقدند که امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود، حل و فصل کند.
اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟ خودتان را جای همسر، معلم، شاگرد، فروشنده، خریدار و یا دوستتان بگذارید.
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
“توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید.”

دکتر جیمز اِنس مینگ

🆔 @noneveshtehha

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای آمپاتیempathy بسته هستند

منار جنبانِ اصفهان

سال ۱۳۳۵ خورشیدی در روزنامه ها چنین عنوان شد که در سبزوار مناری پیدا شده که همانند منارجنبان اصفهان می جنبد.
در همان اوان مینی ژوپ نیز در بین بانوان رواج پیدا کرده بود و این دستمایه شعری شد از شادروان
استاد صهبا

ز شهر های جهان فخر اصفهان این است
که در زمین سپاهان منار می جنبد
ولی رقیب دگر بهر او شده پیدا
منار تازه که در سبزوار می جنبد
گمان برم که به عهد رواج مینی ژوپ
منار ها همه بی اختیار می جنبد

“جواب شادروان”

سیمین بهبهانی
صهبا شنیدم آن سخن آبدار تو
آن حسرت نهان و غم آشکار تو
دانم که از برای تو دیگر بروزگار
ناید دریغ دامن کوته به کار تو
گر در همه دیار بجنبد منارها
من شرط میکنم که نجنبد منار تو

باقر دهقان
در جواب سیمین” بدین گونه سرود:
سیمین نازنین که خداوند یار تو
با نغز و دلنشین سخن گوشه دار تو
خواندیم و شادمان همه گفتیم ای عزیز
شیرین چو انگبین گذرد روزگار تو
در دل مگیر و خوش گذران کاین منار خواب
بیدار می شود چو بخسبد کنار تو

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای منار جنبانِ اصفهان بسته هستند

برهنگی فرین اثر ژان لئوجروم

فرین تن فروش بود و در آتن میزیست .
او شهرآشوبی اغواگر بوده که در برهه ای بجرم بی حرمتی به خدایان یونان به دادگاه احضار شده……
نظر دادگاه طبیعتا بر اشد مجازات این زن زیبا بوده…..
همۀ داوران هم در دادگاه حضور بهم رسانده بوده اند……

دقیقا هنگام رأی گیری کسی از میان حاضران برخاست و فرین را برهنه کرد…او کسی نبود بجز وکیل مدافعش که شگرد دفاعش در لخت کردن موکلش بود.
جامه زن از تنش فرو افتاد و اندام زیبایش انگار که لهیبی کشید و وجود خدایان را هم درنوردید.
فرین شرمسار از برهنگی دست بر چشمان خود گرفت. صحنۀ زیبای برهنگی فرین بی شباهت به نقاشی زایش ونوس نیست.
وکلیش او را در واقع برای جلب ترحم قضات لخت کرده… اندام برهنه اش قانون را بی اعتبار و چشم هوسران قضات را به خود جلب نمود و زن در نهایت بخشیده شد…..
“غفلت شده بود”
و در این کارزار بدن بر قانون پیروز شد……. بدن فرین بخشی از دفاعیات او در برابر اتهامش محسوب شد……تن عریانش گویی که بر کفۀ دیگر ترازوی عدالت قرار گرفته بود.

نقاش، صحنۀ عریانی فرین را با دو رنگ غالب تصویر میکند.
رنگ سرخی که حکایت از عطش “تنانه” کردن قانون در دل قضات دارد و حاضران هم معترضانه سرخگون شده اند.
در سوی دیگر، رنگ آبی که سردی و انکار قانون صرفا مردانه و در طول تاریخ “از مردان و برای مردان” بر دل خود دارد…..
نماینده خدایان همان قاضی القضات صحنه است، که در کناره تصویر در برابر ابهت و شکوه بدن فرین گویی که در تباهی و انهدام فرو رفته است… اینجا روشنایی نه بر تن، بلکه “از تن” میتابد.
قانون فحشا بر همین عریانی بی محابا حکم میراند و در این ورطه پوشش دروغینی بیش نیست…….

معنای نقاشی هم بالکل در همین عریانی متراکم شده.
بدن در جایگاهی ایزدی قرار گرفته و “داد” در زیبایی خلاصه شده….. بدن گویی که فصل الخطاب شده باشد.

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای برهنگی فرین اثر ژان لئوجروم بسته هستند

غاز افتاده و رنجور

دهقانی یک غاز پیدا می‌کند و به خانه می‌برد.
دهقان به غاز غذا می‌دهد و او را مداوا می‌کند.
ابتدا حیوان ترسو مردد است و به این فکر می کند که: چه اتفاقی افتاده است؟
چرا او به من غذا می‌دهد؟
موضوع هفته‌ها ادامه پیدا می‌کند تا اینکه بالاخره تردیدهای غاز از بین می‌رود. بعد از چند ماه غاز مطمئن می‌شود که: «من در قلب دهقان جا دارم.» و هرچه این غذا دادن ادامه می‌یابد تأییدی بر این باور او است.
در حالی که غاز کاملاً از خیرخواهی دهقان مطمئن شده است، یک روز در کمال ناباوری از قفسش بیرون کشیده می‌شود و کشاورز سرش را می‌برد.
این غاز قربانی تفکر استقرایی شده است. تفکری با گرایش ترسیم نوعی یقین و اطمینان عالم‌گیر بر پایه مشاهدات منفرد.
دیوید هیوم، فیلسوف قرن هجدهم، این تمثیل را برای هشدار دادن نسبت به خطرات این نوع تفکر به کار برد.
با این همه تنها غازها نیستند که در دام این نوع از تفکر گرفتارند، انسان‌های زیادی هم گرفتارند.

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای غاز افتاده و رنجور بسته هستند

قلعه حیوات

احتمالا کتاب «قلعه ی حیوانات» نوشته «جورج اورول» را خوانده اید

ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم میدهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند.

اولین کار آنها پس از پیروزیشان تنظیم عهد نامه ایست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند، اما چیزی نمیگذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر میدهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع میکند، در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی میکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. اسب سمبل و نماد نجابت است.

حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. شعار او این است: «من کار میکنم!» و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد.
گرچه «باکستر» میتوانست از اتفاق وحشتناکی که در «قلعه ی حیوانات» رخ میداد جلوگیری کند، چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از «تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت.

اولویت بندی از مهمترین مهارتهای زندگیست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد.

«کارل مارکس»، فیلسوف آلمانی، یکی از افسونهای جامعه ی سرمایه داری را «تخصصی شدن» میداند. هر کس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند. باهوشترین و سخت کوش ترین آدمها گرفتار الگوی «باکستر» میشوند و مسائل کلان اجتماعی را از یاد میبرند.

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای قلعه حیوات بسته هستند