عشق یکی از صفات خداوند نیست بلکه ذات مبارک اوست. قصد او برای یکایک ما مراتب عالی کمال، رشد و افزایش پاکی و نیکی در وجود ماست. پس اگر آتشی در کار هست، که هست! آتش پاکسازی است. زمانی که روح تطهیر شود، دیگر لازم نیست در آتش بسوزد. دوزخ قسمتی از عالم اختری، نوعی قرنطینه روحی است. برخی از ارواح به واسطه اعمال نادرست باید در آنجا بمانند تا تطهیر شوند. آتش و سایر وسایل و روش های عذاب در دوزخ وجود دارد، آنها نمادی از رنج روحی است، فرد با تشخیص بدی ها و لغزش های خود دچار آن می شود. دوزخ حالت و مرتبه ای از آگاهی است. کسانی که دارای یک نوع آگاهی هستند گرد هم می آیند. کسانی که در قلبشان نفرت، شهوت و خواسته های ارضاء نشده و ناپاک دارند.
آنان وقتی مرتکب گناهی می شوند که دیگران او را نمی بینند از آن لذت می برد، اما وقتی که مجبور شود در کنار هزاران نفری که همان گناه را مرتکب می شوند، بماند و همان گناه را تکرار کند، سرشار از انزجار خواهد شد. زمانی که به اندازه کافی مبادرت به انجام آن گناه نماید، از اعماق وجود و قلب خود فریاد می زند، من در پریشانی و رنج به سر می برم، نمی خواهم دیگر مرتکب این گناه شوم . آیا کسی هست که مرا نجات دهد؟ کسانی که درست زندگی کنند، با عشق و ترس از خدا، عاشقانه به همنوع خود یاری رسانند، آنان بعد از ترک کالبد به دوزخ نمی روند. پس پیش از عزیمت باید خود را از تمامی اشتباهات، پلیدی ها و ضعف ها، رهایی بخشید.
عالم دوزخ و بهشت مربوط به عالم اختری است. وقتی می میریم، نخست مرگ کالبد فیزیکی اتفاق می افتد و دومین مرگ، مرگ کالبد اختری است. در عالم بهشت، روح تعالای بیشتری می یابد تا زمانی که واپسین گره های زمین گسسته شود و همه ی پیوندها با دنیای اندوه و درد به پایان رسند. آنگاه بار دیگر روح به خواب می رود، خوابی شیرین و عمیق، این مرگ کالبد اختری است. روح به عالم تازه، به عالم ملکوت می رود. در دنیای ملکوت، می تواند عشق بی قید و شرط و سایر خصوصیات متعالی را با خود داشته باشد، می تواند از مراتب رفیع خود به گذشته و آینده بنگرد، برنامه ی الهی و نقشی را که باید در این برنامه ایفا نماید، نظارت کند، و یا خود را برای زندگی زمینی آماده نماید، به عنوان استاد، راهنما و پیر معنوی به دنیای فیزیکی باز گردد. آنجا شما تشخیص می دهید که این فلاکت ها برای تکامل روحتان ضرورت دارند، با آمدن به این دنیا فراموش کرده اید که خودتان تقدیرتان را تحریر کرده اید، و می خواهید از آنچه برای تان سراسر نیک است، بگریزید، بنابر این اصل مهم زندگی پذیرش است، هر آنچه را که برایتان اتفاق می افتد، بپذیرید و بدانید در هر حادثه و واقعه ی زندگی، در بطن هر تجربه ی تلخ، نیکی و خیر نهفته است. حال آنکه اگر می توانستیم به خدا توکل کنیم، هرگز نگران نمی شدیم.
شیطان دو ترفند اساسی دارد، یکی نومید کردن و دیگری تردید افکندن در وجود ما. او می خواهد تا رشته ی ایمانمان به خدا گسسته شود. اگر به خدا اعتماد کنیم، امواج سرکش حوادث آرام و قلب ما آرامش می یابد. قانون عشق یعنی به هم رسیدن و از هم گذشتن. داستان عشق، قانون فداکاری و ایثار است. اگر عاشق باشید، حاضرید تمامی وجود خود و در حقیقت هر چه را که دارید در پیشگاه خداوند فدا کنید. آرامش ما در خواست و اراده ی خداوند، نهفته است، هر چه بیشتر با خواست او هماهنگ شویم ، مسرت معنوی بیشتری روح ما را سیراب خواهد کرد. مانند حکایات و افسانه های تحریر شده ی قدما، هر آنچه مطابق با مشیت الهی روی دهد نشانه ی رحمت اوست. سختی، دشواری، خطر، توهین، رسوایی، بیماری و مرگ، این گونه تجربیات بدون هدف سر راه ما قرار نمی گیرند. به راستی کار نیک به ما باز می گردد و پلیدی با ما می ماند.
نوشته : جی.پی. واسوانی