هدف از داستان ِ پینکیو
داستان پینوکیو را همه شنیده اید
ژپتو (ژوپیتر،خدای خدایان) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی، ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند، و این عروسک به نوعی صاحب “اختیار” می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده)
وقتی ژپتوی پیر می خوابد
پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است)
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از در و دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد
ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد، بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه می خرد و او را روانهء مدرسه می کند، اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند
(گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع، و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند)
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب
می دهند
یک بار با وسوسهء سیرک، یک بار با وسوسهء شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود
و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد
نقطهء اوج داستان هنگامی است که پینوکیو به مدد فرشتهء مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد، اما ژپتو (ژوپیتر) را در خانه نمی یابد و به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد
سفری دریایی
(دریا هم نماد ناخودآگاهی)
پینوکیو در این سفر “یونس وار” به شکم ماهی فرو می رود و فرصت درون نگری میابد
و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و “انسان” می شود
“کارلو کلودی” نویسندهء ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی بیرونی و درونی را “سینه به سینه” انتقال دهد
این نوشته در
خواندنیها ارسال شده است. افزودن
پیوند یکتا به علاقهمندیها.