?یک مرد ۵۱ ساله که میتوان او را “آقای پینوکیو” نامبد هرگاه که اقدام به دروغگویی میکرد دچار حمله تشنجی میشد. او شغلی عالیرتیه در بازار مشترک اروپا( که در سالهای بعد بدل به اتحادیه اروپا شد) داشت و در مذاکرات تجاری به همین دلیل نمیتوانست از رو شدن دست خود برای طرف مقابل احتراز کند. مشکل او نوعی نادر از اختلال صرع بود که علاوه بر تبعات ناشی از خود بیماری در کار وی نیز ایجاد اختلال میکرد.
?پزشکان در بیمارستان دانشگاهی استراسبورگ دریافتند که ریشه مشکل وی در تومور کوچکی در ناحیه لیمبیک است که تهییج پذیری این نقطه را بالا برده و موجب افزایش فعالیت امیگدالا میشود. با برداشتن تومور حملات خاتمه یافت و او توانست به کار خود برگردد. این مورد که در سال ۱۹۹۳ گزارش شد به عنوان سندرم پینوکیو نامگذاری شده است.
?اختلال “آقای پینوکیو” بیانگر تاثیر عمیق ضایعهای کوچک در ساختار مغز بر رفتار انسان است. اما شاید جنبه مهمتر آن این باشد که بیان میکند دروغگویی وجهی قابل توجه از قابلیت مغز انسانی است و بدون آن در سازگاری دچار مشکل میشویم. زمانی که آدمها دروغهایی ناشیانه میگویند( که در پارکینسون و برخی ضایعات لوب فرونتال توان دروغگویی مختل میشود)، بیظرافت و بی مهارت و بینزاکت به نظر میرسند. ما همگی در طول شبانه روز دروغهای سفید زیادی میگوییم و انرا به آداب و ادب اجتماعی ربط میدهیم.ما نمیتوانیم به شکل “صادقانه” به میزبان خود بگوییم که شامش بدمزه از آب در آمده است یا لباسش به تنش زار میزند.
?دروغگویی نه فقط در انسان که در میمونهای ردهبالا نیز دیده میشود. به نظر میرسد رشد خاصی از نئوکورتکس برای آن لازم باشد. احتمالا اولین دروغ هدفمند در حوالی ۵-۴ سالگی گفته میشود.به طور متوسط هر فردی دو قصه در روز سرهم میکند. مهارت دروغگویی در ۲۹-۱۸ سالگی در اوج قرار دارد و پس از ۴۵ سالگی شروع به از دست دادن این توان میکنیم.
?پژوهشهای کنونی در مورد فرایند دروغگویی حاکی از این هستند که برای انسان راستگویی کار راحتتری است و برای دروغگویی باید به مهارتهای شناختی بیشتری متوسل شد و به همین دلیل مدیریت انرا لوب پیش-پیشانی به عهده دارد. فرد دروغگو کنترل زیادی باید بر خود اعمال کند تا سناریویی قابل باور خلق نماید. در یک مطالعه نشان داده شد که منع عملکرد ناحیه جلویی کورتکس پرهفرونتال که در تصمیمگیری اخلاقی مشارکت دارد مهارت دروغگویی فرد را بالا میبرد.