اغلب فرهنگ واژه های فارسی، پوپولیسم را «مردم باوری» معنی کرده اند که در نگاه نخست به نظر می رسد حاوی معنایی مثبت، مثل مردمسالاری است اما پوپولیسم واجد معنایی منفی است. مفهوم پوپولیسم در علوم اجتماعی در اواخر قرن نوزدهم رایج شد و جنبشی را توصیف می کرد که توسط دهقانان در آمریکا علیه سرمایه داران بزرگ در نیویورک به راه افتاده بود و از آن پس به آن دسته از سیاستمدارانی اطلاق می شود که در یک کلام ضدمدرن، نامعقول و پس رونده اند. پوپولیست نوعی از سیاست ورزی است که با توسل به نارضایتی ها، حق طلبی ها، ترس ها و مشکلات جاری جامعه، مردم را برای پیشبرد اهداف شخصی خویش مورد استفاده قرار می دهد. این نوع از سیاست به جای آنکه عقلانی بوده و راه حل های طولانی و منطقی برای حل مسایل موجود عرضه کند، مدعی ارایه راه حل های ساده و سریع است. وعده هایی می دهد که نه قصد و نه توان برآوردن آنها را دارد. پوپولیست به دنبال جست وجوی ریشه نابسامانی ها نیست، برای مشکلات پیچیده راه حل های ساده ای عرضه می کند و از چیزهایی حرف می زند که قابل اثبات نیستند. تمام تلاش او القای حسی خوشایند به اقشار پایین جامعه است و از این رو توجهی به افراد متخصص ندارد.
پوپولیست سیاستمداری است که با شعارهای همه پسند، با ساده سازی، کلی گویی و برانگیختن احساسات مردم سعی در جلب آرای آنها داشته و با سوارشدن بر موج نارضایتی ها قصد به چنگ آوردن قدرت هر چه بیشتر دارد. او غریزه و احساسات مردم، مثل حسادت و تنفر را مخاطب قرار می دهد، نیاز به امنیت در جامعه را دستاویز خود قرار می دهد، دایم در پشتیبانی از مردم ندار و فقیر داد سخن می دهد و خود را مخالف صریح ثروتمندان می نمایاند. دشمنی نامریی اختراع می کند و او را علت تمام ناروایی ها می خواند. او تنها شعار می دهد.
روی سخن پوپولیست معمولاآن دسته از اقشار و گروه های اجتماعی است که خودشان را در نظم موجود اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متضرر می بینند. در یک کلام پوپولیست نیرویش را از سرخوردگی آن توده هایی از اجتماع می گیرد که کمبودها را با پوست و گوشت و استخوانش احساس می کنند، اما به دلیل کم یا بی سوادی گول پوپولیست ها را می خورند و بر این گمان که نجات دهنده را یافته اند. هم از این روی است که پوپولیست میانه ای با روشنفکران، متخصصان و در یک کلام با نخبگان جامعه ندارد.
ارسال شده از دستگاه سامسونگ من