نخستین بار آدمیان بایافتن آتش بر تاریکی شب چیره شدند. آتش افزون بر گرم کردن، سبب روشنائی اطراف میشد از آن پس بشر برای غلبه بر تاریکی به افروختن آتش پرداخت. در شاهنامه فردوسى، پیدایش آتش به زمان پادشاهی هوشنگ فرزند کیومرث دومین پادشاه پیشدادی نسبت داده شده است وباور دارد در زمان این شهریار مردم با بهره گرفتن از آتش وآهن به آهنگرى پرداختندبنا به گفته شاهنامه یک روز هوشنگ با گروهی از یاران خود به سوی کوه می رفت. ناگاه از دور ماری سیاه رنگ و تیز تاز و هول انگیز پدیدار شد. دو چشم سرخ بر سرداشت و از دهانش دود برمی خاست. هوشنگ دلیر و چالاک بود. سنگی برداشت و پیش رفت و آنرا به نیروی تمام بسوی مار پرتاب کرد.
مار پیش از آنکه سنگ به وی برسد از جا برجست و سنگی که هوشنگ پرتاب کرده بود به سنگی دیگر خورد و هر دو در هم شکستند وشراره های آتش به اطراف جستن کرد و فروغی رخشنده پدید آمد.هرچند مار کشته نشد اما راز آتش گشوده شد. هوشنگ جهان آفرین را ستایش کرد و گفت این فروغ، فروغ ایزدی است. باید آنرا گرامی بداریم و بدان شاد باشیم.فردوسی پیدایش آن را چنین آورده است :برآمد به سنگِ گران سنگِ خرد
هم آن و هم این سنگ بشکست خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته و لیکن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز
پیامبران بزرگ جهان به نور و روشنائی ارزش فراوان نهاده اند. زرتشت نبرد با تاریکى و پایدار نگاهداشتن آتش و روشنائی را نیایشى بزرگ دانسته است ، در تورات از شمعدانِ هفت شاخهای سخن رفته که خداوند به حضرت موسی دستور تهیه آن را داده و در آیین مسیحیت همیشه چراغی در محراب میسوخته است که نمادحضور پروردگار باشد .در قرآن کریم بارها از نور وروشنى هستى بخش یاد شده و سورهای به همین نام وجود دارد.