تعبیر “پیر مغان” از کلیدی ترین و پرکاربردترین تعابیر در شعر
حافظ محسوب میشه و در یک جمله میشه گفت که (( “پیر مغان” و رویکردها و عملکردش، نمودی از اخلاق آرمانی و ایده آل های مورد نظر حافظه.)) اما با توجه به اهمیت موضوع، تحقیقات متعدد و پردامنه و نگرش های متفاوت و بعضا متناقض بسیاری در موردش ارائه شده و در این مختصر، برخی از مهم ترین این تفاسیر و دیدگاه ها مرور میشه. . میدونیم که “مغ” به معنی روحانی زرتشتیه و در عصر حافظ در معنای عام تر به زرتشتی ها هم اطلاق میشده. “پیر” هم در نگرش عرفانی که به عبارتی نگرش مطرح عصر و شعر حافظ بوده، به معنی “راهبر” و “مراد” و کسی که سالک باید چشم و گوش بسته مطیعش باشه و به قول غزالی، در کارها، سرسپردن به خطای پیر، سودمندتر از راهِ صوابِ خود شخصه! [۱] حافظ از ترکیب این دو اصطلاح، تعبیر “پیر مغان” رو ایجاد کرد و در واقع آرمانی ترین نگرش و همه ی ایده آل هاش رو در وجود این شخصیت متجلی کرده. _البته قبل از حافظ هم ادبیات مغانه داریم، مثل برخی اشعار سنایی و عطار و … اما حکایت پیر مغان حافظ و کارکردهاش به مراتب وسیع تر و عمیق تر و متعالی تره._ برخی معتقدن که تعبیر “پیر مغان” ریشه در عرفان ایران باستان و پیش از اسلام داره [۲] و حتی استاد مرتضوی، “پیر مغان” رو تجلی تاثیرپذیری حافظ از افکار مزدیسنا و نشانه بارز عرفان ویژه ایرانی میدونه.[۳] از طرفی استادخرمشاهی معتقده که “پیر مغان” بیش از اونکه با “مغان و روحانیون زرتشتی” در ارتباط باشه با “میفروشان” زرتشتی مربوطه. [۴] ایرانیان بعد از یورش و تسلط اعراب بر این سرزمین، همواره برای تهیه کردن شراب، دست به دامن زرتشتی ها و مسیحیان میشدن [۵] و یه جورایی “پیر زرتشتی” بیشتر تداعی گر میفروش زرتشتی بوده تا روحانی زرتشتی! اما “داریوش آشوری” نگاهی تاویلی به این مقوله داره و اصولا “مغان” رو نمودی از زمینیان اهل شور و مستی و گناه! و در تقابل با زاهدان میدونه که بحثش کمی پیچیده س و در این مختصر نمیگنجه [۶] حافظ در شعرش، “پیر مغان” رو در مقابل شیخ و زاهد مسجد نشین و پیر خانقاه نشین قرار داده. [۷] جایگاه پیر مغان، “دیر مغان” هست و سالک رو با باده از خود بیخود میکنه و در راه رسیدن به کمال رهنمون میشه. برخی از محققین_ مثل پورنامداریان_ معتقد هستن که تعبیر “پیر مغان” یک تعبیر پارادوکسیکال و دارای تناقض شاعرنه س. یعنی ترکیبیه از “پیر” که در عصر حافظ از والاترین جایگاه ها محسوب میشده و “مغان” که به زعم پورنامداریان در اون عصر بار معنایی منفی داشته و به معنای کافر و بی دین تلقی میشده.[۸] استاد زرین کوب هم به این مطلب اشاره داره که این پیر مغان اگرچه رسما پیر زرتشتی می فروش نیست اما میتونه چنین کسی هم باشه و حافظ بعضا پیر میفروش رو به پیر خانقاه ترجیح داده. [۹] به زعم برخی میشه نگاه دیگه ای هم به این مقوله داشت و اصولا “پیر مغان” رو میشه نه به معنای یک شخص خاص، بلکه تجلی احساس بی شائبه و دل پاک و سرشت آتشین و می آلود و عشق آمیز حافظ دونست. [۱۰] ۱۰ خصویت “پیر مغان” ارائه شده در اشعار حافظ: ۱- استغنا و بی نیازی ۲- اسراردانی ۳- لطف دائمی و کرم بی نهایت ۴- وفاداری ۵- مشکل گشایی ۶- بلند نظری ۷- خطاپوشی ۸- شهامت و بی باکی ۹- دستگیری و یاوری ۱۰- نیکی مطلق [۱۱] ۱۰ توصیه “پیر مغان” ارائه شده در اشعار حافظ: ۱- توصیه بر می و مستی ۲- رازپوشی ۳- پرهیز از مصاحب ناجنس ۴- اجتناب از عیب جویی و عیب بینی ۵- آسان گرفتن کارها ۶- طرد خودپرستی ۷- بی اعتنایی به امور جهان و غم دنیا ۸- وفاداری و دوری از پیمان شکنان ۹- پاکی و وارستگی ۱۰- ایستادگی در برابر تزویر و ریا [۱۱] منابع : ۱_ [ کیمیای سعادت/ امام محمد غزالی/ جلد دوم/ صفحه ۳۴] ۲_ [ حافظ و عرفان ایرانی/ خسرو ملاح/ بطور اخص فصل “عرفان و فلسفه ایرانی و یونانی در ارتباط با عرفان حافظ”] ۳_ [مکتب حافظ/ منوچهر مرتضوی] ۴_ [حافظ نامه/ بهاالدین خرمشاهی/ جلد اول/ صفحه ۹۷] ۵_ حافظ با یادداشت ها و حواشی دکتر قاسم غنی/ صفحه ۴۴] ۶_ [عرفان و رندی در شعر حافظ/ داریوش آشوری / از صفحه ۳۰۵ به بعد] ۷_ [گمشده لب دریا/ صفحه ۴۱۴] ۸_ [گمشده لب دریا/ پورنامداریان/ صفحه ۴۱۲] ۹_ [ از کوچه رندان/ عبدالحسین زرین کوب/ صفحه ۱۰۹] ۱۰_ [مکتب حافظ/ من.چهر مرتضوی فرهنگ ادبیات فارسی/ محمد شریفی/ صفحه ۳۷۰] ۱۱_ [ حافظ پژوهی/ دفتر ششم/ معصومه معدن کن/ مقاله اخلاق پیر مغان ] برخی از اشعاری که حافظ درشون به “پیر مغان” اشاره داره
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه ی پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود .
دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
کاو به تایید نظر حل معما می کرد
بنده ی پیر مغانم که زجهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین ولایت باشد
زان روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منّت پذیرم
و بسیاری ابیات دیگه….