خدایا، مطربان را انگبین ده
براى ضرب دست آهنین ده
چو دست و پاى وقف عشق کردند
تو همشان دست و پاى راستین ده
چو پر کردند گوش ما ز پیغام
تو شان صد چشم بخت شاه بین ده
کبوتروار نالانند در عشق
تو شان از لطف خود برج حصین(۱) ده
ز مدح و آفرینت هوش ها را
چو خوش کردند، همشان آفرین ده
جگرها را ز نغمه آب دادند
ز کوثرشان تو هم ماء معین ده
خمش کردم، کریما، حاجتت نیست
که گویندت: «چنان بخش و چنین ده»
“غزلى از مولانا”
پىنوشت:
۱- استوار.