چگونه یک پارادایم شکل میگیرد

گروهى از دانشمندان تعداد ( پنج ) میمون را در قفسى قرار دادند ودر وسط قفس یک نردبان وبالاى نردبان یک موز گزاردند ، هر زمان که میمونى براى برداشتن موز روى نردبان مى رفت دانشمندان روى سایر میمون ها آب سرد مى پاشیدند

securedownload

در ادامه آزمایش ،  هروقت میمونى روى نردبان میرفت ، سایر میمونها او را کتک مى زدند

پی از مدتى دیگر هیج میمونى على رغم وسوسه اى که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمیداد !

دانشمندان تصمیم گرفتند که یکى از میمونها را جایگزین کنند

نخستین کارى که این میمون جدید کرد این بود که براى برداشتن موز بالاى نردبان برود،  که بلادرنگ مورد حمله دیگران

قرار گرفت وپس از چند بار کتک خوردن میمون جدید که نمیدانست چرا ؟ اما یاد گرفت که نباید بالاى نردبان برود !

میمون دومى جایگزین گردید وهمان رویداد تکرار شد

سومین میمون هم جایگزین شد ودوباره  اتفاق کتک خوردن تکرار شد

به همین ترتیب چهارمین وپنجمین میمون نیز عوض شدند

آنچه اهمیت داشت این بود که گروهى متشکل از پنج میمون حضور داشتند که هیچکاه آب سردى به روى آنان پاشیده

نشده بود ولى میمونى را که بالاى نردبان میرفت کتک میزدنند !

اگر امکان داشت از میمونها بپرسند که چرا میمونى را که بالاى نردبان میرود کتک مى زنند ، شرط خواهیم بست که

جواب انها این  خواهد بود که  : ” من نمیدانم این اتفاقى است که اطراف ما مى افتد “

 این جواب به نظر شما آشنا نمى آید ؟

 تنها براى دوچیز نمیتوان حدى تصور کرد : جهان وحماقت بشر والبته من در مورد اول زیاد مطمئن نیستم

                                                                                                              آلبرت انشیشتن

 

این نوشته در خواندینهای علمی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.