هر که دیدم به جهان شیفته روی تو بود یا که آویخته از زلف سَمَنبوی تو بود
آن یکی نعرهزنان در چمنِ روی تو شاد وین یکی نالهکنان در شکنِ موی تو بود
بود یا همسفر غالیه و مشک و عبیر یا تماشاگر رخساره نیکوی تو بود
یا که لیلیروش اندر خَم زلفت میسوخت یا که مجنونصفت اندر پی آهوی تو بود
روز مردانگیِ لشکرِ خونخواره عشق رستم ار بود اسیر خَم گیسوی تو بود
هر شهنشاه که زد سکّه، تو را گشت غلام هر سپهدار که زد خیمه ز اردوی توبود
ادیب نیشابورى – محمد تقى