اگر ز خویش برانی مرا کجا بروم؟
کجا ز کوی تو ای یار آشنا بروم؟
رفیق وسوسه ی نفس هرزه گرد نی ام
که بی وجود عزیزت به هرکجا بروم
روا مدار که با صد گلو فغان ز غمت
چو اشک دیده ز پیش تو بی صدا بروم
ز درگهی که مرا صد امید برگ و نواست
مخواه غمزده بی برگ و بی نوا بروم
مجال عمر ” سهی ” را نمانده است دگر
به انتظار بمانم هنوز یا بروم ؟
از استاد محمود رضا آرمین ” سهى “