ذن یعنی خیره شدن به دیوار، شکلی از نشستن که تاکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرف نگری به ماهیت اشیا جانداران و … به وسیله تجربه مستقیم دارد و تعالیم خود را به صورتهایی از مقایسه ی تناقضات دو چیز می آموزد. ذن را میتوان مراقبهای (مدتیشنی) ناظر بر چهار لایه شرح داد؛
شاهد بودن بر محیط اطراف شامل صداها، بوها، نورها، احساس سرما و گرما،
نشستن یا خوابیدن و آرام گرفتن از محیط پیرامون.
ناظر بودن بر ذهن و آرام کردن آن و دور کردن پریشانی ها به این معنی که با افکار و اندیشهها ستیز نکنیم، از آنها نگریزیم، آنها را نام گذاری نکنیم به زشت و زیبا ، بر تک تک نقاط بدن و وانهادگی و آرامش آنها ناظر باشیم.
و تنفس که طی آن ریتم و آهنگ طبیعی آن را شاهد خواهیم بود.
ذن نه مکتب است ,و نه یک فلسفه , بلکه راهی ست برای رها کردن خویش از همه ی نقاب ها و نقش هایی که به اشتباه برای شخصیت واقعی خود در اجتماع به وجود آورده ایم.هدف ذن گشودن یک چشم سوم است, چشم درونی که پوسته ی کلام را شکافته و یگانگی فرد و جهان را نمایان می کند.ذن به ما می آموزد به آن چه جلوی چشمانمان است نگاه کنیم . زیرا آنچه به دنبالش هستیم آشکارا دیده می شود و درست به همین دلیل دیدین آن مشکل است. ذن نمایش درون است نمایان کردن چیزهایی که در زیر ماسک شخصیت پنهان شده است.
هنگامی که بودا برای اولین بار به روشنی رسید از او سوال شد: آیا شما خدا هستید؟ پاسخ داد: نه
آیا قدیس هستید؟ پاسخ داد: نه
پس چه هستید؟ پاسخ داد:من بیدارم