نسل ما شیوع طاعون های هولناک را تجربه نکرده است و فجایع جنگ جهانی اول و دوم را که طی نبردی صدها هزار
سرباز در خون می غلتیدند را فقط در کتاب های تاریخی خوانده است. او بارها و بارها از خود پرسیده است مگر پدران ما چگونه می اندیشیدند؟ یا شاید گفته باشیم؛ ای وای، بیچاره نیاکان ما که توان حفاظت از خود را در مقابل قدرت طبیعت یا شیوع بیماری نداشته اند و احتمالاً گفته باشیم؛ چه خوب که در این دوره پا به دنیا گذاشته ایم تا از جلوه های مدرن زندگی امروز سود ببریم. به راستی آیا تاکنون فکر کرده ایم که روزی فرزندان نسل ما در مورد نیاکان خویش چه خواهند گفت، چگونه قضاوت خواهند کرد؟ آیا نخواهند گفت که پیشینیان ما تا چه حد جاهل و ستمکار بوده اند که سیاره یی تا این حد غیرقابل زندگی را برای ما به ارث گذاشته اند؟ جهل را در محرومیت از تحصیلات ابتدایی جست وجو نکنیم و واژه ستمکاری را معادل تحقیر ملتی به وسیله ارتشی اشغالگر ترجمه نکنیم. جاهل، نسل ما است که هنوز نمی داند چگونه به همزیستی با محیط پیرامون خویش بپردازد بی آنکه در پی نابودی آن باشد. ستمکار ما هستیم که به انتقال زمینی از تهی لبریز به نسل های آینده پرداخته ایم.
عصری که در آن به سر می بریم به تعبیری حساس ترین مقطع زندگی بشر است و شکست در گذر از آن دورانی بحرانی و تلخ را برای کره زمین، محیط زیست و بشر به همراه خواهد داشت. کما اینکه در گوشه و کنار دنیا شاهد به صدا درآمدن زنگ خطرهای این بحران بوده ایم. آنچه بشر امروز را رنجور ساخته است، مثل رواج این همه الگوی غلط در رفتارهای مصرفی و تولیدی انسان ها که در پس نقاب های بعضاً دلفریب نفس زیست کره را به شماره انداخته اند، انفجار جمعیتی که همچون جوجه های سر از تخم درآورده حریصانه دهان باز کرده و در طلب امکانات و تسهیلات و حقوق حقه فردای خود است. تحمیل جنگ و نکبت به ملت ها برای تامین منافع اقتصادی اقلیت، قربانی شدن منابع بی شمار انسانی و طبیعی در پی وقوع بلایای متعددی همچون سیل، خشکسالی، بیابان زایی و توفان، همگی یا متاثر از تخریب های زیست محیطی صورت گرفته به دست بشر هستند یا وقوع آنها منجر به تحمیل فشارهایی خارج از ظرفیت بر زمین خواهد شد که در نتیجه آن به دور باطل وقوع بلایا و حوادث ناشی از تخریب محیط زیست بازمی گردیم.
امروز با آنکه صف اول قربانیان تخریب های زیست محیطی که احتمالاً کم یا بیش، مستقیم یا غیرمستقیم، بنا به جهل یا اجبار، خود نیز دستی در تخریب محیط زیست داشته اند، یا در برهوت دانش و درک وقایع به سر می برند یا صدایشان به جایی نمی رسد، با آنکه جمعیتی عظیم بی خبر از نشانه های وقوع بحران در کنج عافیت ظاهری خود لمیده اند، با آنکه توان متقاعدسازی، رسانه یی و اطلاع رسانی طرفداران محیط زیست سراسر جهان در مقابل غول هایی که از بابت این همه تخریب هرروزه منتفع می شوند آنچنان تنگ و کم مایه است که گاهی امیدهای ما را به یأس مبدل می سازد و با آنکه امروزه بحث حفاظت از محیط زیست در بسیاری از مواقع به ژست های سیاسی و دیپلماتیک تنزل پیدا کرده است.
اما امروز اوضاع آنچنان آشفته است که تصور می کنم از جمله مهمترین اقدامات طرفداران محیط زیست، آگاهی از وضعیت یکدیگر در گوشه و کنار دنیا است. هرچند که ملی یا منطقه یی فکر و عمل کنیم از این نکته هم نباید غافل شویم که همه ما مسافران قطاری هستیم که به سوی ایستگاه بحران می تازد. هر ترمز این قطار می تواند به میزانی هرچند اندک از سرعت آن بکاهد تا با ورود به محوطه سوزنبانی بدون حادثه خط عوض کنیم و در مسیر پایداری پیش برویم. بدانیم مشکلات حاد دیگران چیست، زاویه دید آنها کدام است و آنها که جلوتر یا موفق تر هستند چگونه مردمانی بوده اند و چطور توانسته اند بهتر عمل کنند. شکی نیست که موفق های حوزه دفاع از محیط زیست نیز از ابتدا آنقدر موفق نبوده اند و هنوز هم در مسیر خود با موانع روبه رو هستند. اینکه من متخصص حوزه محیط زیست باشم یا دلسوخته آن شرط کافی برای کسب موفقیت در فرآیند حفاظت از محیط زیست محسوب نخواهد شد و چه بسا سابقه ذهنی ناموفقی نیز در جامعه به جا بگذارد.
امروز تا می توانیم تلاش کنیم پتانسیل های حرفه ها، گروه ها و بخش های مختلف جامعه را به فعلیت برسانیم. اگر من فعال محیط زیست باشم اما نماینده من در مجلس از ضرورت در نظر گرفتن ملاحظات زیست محیطی در پروژه توسعه حوزه انتخابیه اش بی اطلاع باشد، اگر محیط زیست برای روزنامه نگاران شهر من تیتر داغ محسوب نشود، اگر قضات و وکلای دادگستری در رسیدگی به پرونده های زیست محیطی از تبحر و دید لازم برخوردار نباشند، اگر مهندسان سرزمین من به مطالعات ارزیابی زیست محیطی بی اعتنا باشند، در این صورت تخصص و دلسوختگی من چه دردی را دوا می کند؟ تصور می کنم موفقیت ما در حفاظت از محیط زیست زمانی میسر است که یک چشم انداز و رسالت مشترک برای همه فعالان این عرصه قائل باشیم، مساله محیط زیست را به ملموس ترین بخش های زندگی فردی و حرفه یی شهروندان وارد کنیم و بهترین و موفق ترین تجربیات دیگران را در این عرصه تجزیه و تحلیل کنیم و به الگوسازی های بومی بپردازیم و طوری با موضوع محیط زیست برخورد کنیم که بشر فردا از رفتار نیاکان خود حیرت زده و متاسف نباشد.
” علیرضا آینه چیان “