به گزارش ایسنا، چند دهه است که ما ایرانیها اصرار داریم یک نامهی جعلی را به نام چارلی چاپلین مدام در فضای مجازی و کتابها بازنشر دهیم.
شهرت نامهی جعلی چاپلین به دخترش در ایران به حدی است که شاید با شهرت آثار این نابغهی سینما برابری کند.
در این گزارش به دنبال این هستیم بدانیم که این نامهی معروف از کجا شکل گرفته است؟
فرجالله صبا، از روزنامهنگاران سالهای دههی ۵۰، میگوید که او نویسندهی این نامه است. صبا در شرح ماجرای نامهی جعلی منتسب به چارلی چاپلین، گفته است:
در مجلهی «روشنفکر» تصمیم گرفتیم به تقلید از فرنگیها ما هم ستونی راه بیاندازیم که در آن نوشتههای فانتزی به چاپ برسد. به هر حال میخواستیم طبعآزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامههایی فانتزی به چاپ میرسید. آن بالا هم سرکلیشه «فانتزی» تکلیف همه چیز را روشن میکرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده است. یک روز غروب به بچهها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراریاند؟ گفتند: اگر زرنگی، خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران، معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجلهی روی میز. بر آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همانجا در دم نامهای از قول چاپلین به دخترش نوشتم. از آن طرف، صفحهبند هم فشار میآورد زود باش، باید صفحهها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستمان داد و کلمهی «فانتزی» از بالای ستون افتاد و همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال.»
حالا این دروغ یکی از پرعمرترین دروغهای رسانهها و جراید ایران است و هنوز به زندگیاش ادامه میدهد. این نامهی جعلی در مقدمهی چند کتاب هم منتشر شده و به آن استناد میشود. جالب اینکه نامه به زبان انگلیسی و چند زبان دیگر ترجمه شده است. این نامه در فضای نشر و مطبوعات ایران تا حدی واقعی جلوه کرده بود که حتا در مقدمهی کتاب معروف «حقوق زن در اسلام»، به این نامه اشاره شده است.
اما با گذشت سالها، این نامه با عنوان «برهنگی بیماری عصر ماست» در یک نمایشگاه بهعنوان یکی از مستندات زشتی برهنگی به نمایش عمومی درآمد.
از همهی اینها گذشته، نشر کتابی از سوی انتشارات یک دانشگاه است. صاحب کتاب در حالی کتاب را ترجمه جا زده است که در فیپا اصلا اطلاعات اصل کتاب نیست. دست آخر هم این نامهی جعلی را بهعنوان یکی از شاهکارهای ادبی جهان در این کتاب معرفی کرده است.
در رسانههای فارسیزبان کار فقط به بازنشر این نامهی جعلی متوقف نشده است؛ بلکه بودند و هستند کسانی که وبلاگشان را در باب «راز ماندگاری» این نامهی جعلی بهروز کردهاند!
مایکل چاپلین ـ پسر چارلی چاپلین ـ وقتی سال ۱۳۸۰ میهمان جشنوارهی فیلم فجر شد، به خبرنگارها گفت، پدرش آنقدر گرفتار بوده که فرصت نداشته برای بچههایش نامه بنویسد؛ اما باز هم کسی باورش نشد. مانده فقط مرحوم چارلی چاپلین خودش از گور دربیاید، بگوید، من این نامه را ننوشتهام، که البته با این وضع، باز هم امیدی نمیرود باور کنیم این نامه از بیخ و بن جعلی است!