هر چیزی در این جهان، اساساً از ارتعاشات انرژی ساخته شده است. این الگوهای پیوستۀ امواج که در حال تغییردادن و در تعامل با یکدیگر هستند، به صورتهایِ گوناگونِ فیزیکی پدیدار و نمایان می شوند. اگر شما ناخوش یا مریض احوال هستید، عملاً به این معنی است که جایی در بدن شما تعامل بین الگوهای انرژی از حالت تعادل خارج شده است.
می شود گفت فرکانس آن قسمت از بدن، هم ارتعاش با فرکانسِ باقی قسمتها نیست. در نتیجه یک اختلال رخ می دهد: یک عدم راحتی در بدن شما اتفاق می افتد، به عبارت ساده تر، جایی در بدن شما ساز مخالف می نوازد!
بدنتان را با یک پیانو مقایسه کنید. اگر همۀ سیمها(فرکانسها) در یک پیانو(بدن) بخوبی تنظیم باشند، یک پیانیست با تجربه، می تواند زیباترین هارمونیهای موسیقیایی را با آن تولید کند، اما اگر این پیانو را با شل و سفت کردن بعضی از سیمها از تنظیم خارج کنیم و از همان پیانیست بخواهیم دوباره همان موسیقی را بنوازد، دیگر یک موسیقی هماهنگ و گوشنواز بدست نمی آید.
این رابطه در مورد بدن انسان نیز صادق است. ممکن است در بدن انسان یک یا چند سیم(فرکانس) نیاز به تنظیم داشته باشند!
رویال ریموند رایف، دانشمند اسطوره ای آمریکایی (۱۸۸۸ -۱۹۷۱)، مانند یک تنظیم کنندۀ پیانو برای بدن انسان بود. در سال ۱۹۲۰ او اولین میکروسکوب ویروسی خود را ابداع کرد. در سال ۱۹۳۳ او یک میکروسکوپ کیهانی را توسعه داد که فوق العاده پیشرفته و پیچیده بود، این میکروسکوپ از بیش از شش هزار بخش تشکیل می شد. با این وسیله او می توانست ویروس ها را تا شصت هزار برابر بزرگنمایی کند، که این فرصت را به او می داد تا به مطالعه و مشاهدۀ آنها بپردازد.
میکروسکوپ های الکترونی امروزی، هنگام مطالعه روی ویروسها(با قرار گرفتن ویروسها زیر لنز) باعث کشته شدن آنها می شوند، اما میکروسکوپ کیهانی که رایف ابداع کرده بود آنها را زنده نگاه می داشت و به او این اجازه را می داد تا رفتار ویروسها را بطور دقیق زیر نظر بگیرد و مثلاً تشخیص دهد که کدامیک از آنها به تومور تبدیل می شوند.
با مطالعۀ ویروسها از نزدیک، او قادر بود فرکانسهای مخصوصی را به هر یک از آنها القا کند.
اما رایف به همینجا بسنده نکرد، او نوعی تکنولوژی تابشی ابداع کرد که او را قادر ساخت تا دست کم ۱۵ نوع سرطان و بیش از ۴۰۰ نوع بیماری ویروسی، باکتریای و قارچی را درمان کند.
روشی که او برای درمان این بیماری ها استفاده می کرد، صرفاً بازتاباندن یک یا چند فرکانس به سمت ویروس بود.
برای مثال یک آسپرین ساده را در نظر بگیرید. در برخی جنبه ها دقیقاً مانند اختراع رایف عمل می کند. آسپرین حاویِ فرکانسی برعکس فرکانس درد است.
در نتیجه ما دیگر دردی احساس نمی کنیم. این موضوع که قلب و مغز هر دو دارای پالسهای الکتریکی هستند از نظر علمی ثابت شده است. دیگر پوشیده نیست که مغز نوعی الکترسیته طبیعی تولید می کند، که اساساً به یک فرکانس انرژی بنیادین متصل است.
متاسفانه، رایف به خاطر روشی که از آن برای درمان بیماران استفاده می کرد مورد تمسخر قرار گرفت و به دیوانگی متهم شد. البته این اتفاق در جامعه پزشکی کاملاً عادی است!
پزشکانی که آنزمان با این سیستم کار می کردند، تهدید و تحریم شدند، در نتیجه تمامی این متد و مفاهیم در آن دوران به دست فراموشی سپرده شد.
برگردان : مزدک توحیدی