“معجون آرام بخش” !!
روزی انوشیروان از بزرگمهر
خشمگین میشود و دستور میدهد
او را در سیاهچال زنجیر کنند!
چند روزی از این ماجرا گذشت.
شاهنشاه فرمانبرانش را فرستاد
تا جویای حال بزرگمهر شوند.
زمانی که آنان به سیاهچال رسیدند،
دیدند که “بزرگمهر” قوی و شادمان
است.
شگفت زده شدند و از او پرسیدند:
چطور با این حال و در اینجا
اینچنین آسوده و شادمان هستی!؟
بزرگمهر گفت:
آمیخته ای ساخته ام از ۶ بخش
و آن را به درستی بکار میبرم و
از این روست که مرا اینگونه
شادمان می بینید.
فرمانبران گفتند:
آن آمیخته چیست؟
اگر میشود به ما نیز بگو تا در
زمان گرفتاری از آن بهره ببریم.
بزرگمهر گفت:
اول؛
به خداوند باور داشته باشید!
دوم؛
آنچه در سرنوشت ماست
ماندنیست!(همان خواهد شد)
سوم؛
شکیبایی برای انسان گرفتار،
بهترین راه است!
چهارم؛
شکیبایی نکنم،چه کنم!؟
پنجم؛
شاید بدتر از این روی میداد!
ششم؛
از این زمان تا زمان پس از آن
امیدی هست!
زمانیکه فرمانبران سخنان بزرگمهر
را برای انوشیروان بازگو کردند،
شاه دستور داد بزرگمهر را آزاد کنند
و پس از آن او را بیش از پیش
گرامی داشت…!!
٭٭٭٭