مجوز چشمچرانی در تکیه دولت
?میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۲۵۲ قمری/۱۸۳۶ میلادی، یک جهانگرد، و نخستین ایرانی است که رسماً تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت. او سفرهای طولانی مدتی به اقصی نقاط اروپا و آمریکای شمالی و همچنین کشورهای شرق از جمله هندوستان صورت داده و کشورهای زیادی را دیده بود. پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ، وی در سال ۱۸۷۷ به ایران بازگشت و وارد صحنه انقلاب مشروطیت شد و بخاطر نوشتن نامهای انتقاد آمیز به مدت ۲۰ ماه رهسپار زندان نیز گردید.
حاج سیاح در سن ۸۹ سالگی در سال ۱۹۲۵ درگذشت. آنچه در پی میآید بخشی از روایت او از برگزاری آیین محرم و عاشورا در دوره قاجاریه است، با این توضیح که تکیه دولت بنایی است که در عهد ناصرالدین شاه قاجار و به منظور اجرای مراسم تعزیه و روضه خوانی در ایام عاشورا و به تقلید از بنای رویال آلبرت هال لندن در طهران برپا شد و در زمان رضاشاه تخریب گردید.
?…بالجمله تکیۀ دولت هم جائی است که از طرف سلطنت برای اینکار مقرر است، جای خیلی وسیع و در وسط قبه ای بلند و چوب بندی شده در اول محرم، روی آن چادر کشیده، چندین مرتبه و پله ها عقب سرهم ترتیب داده شده، چندین روز از ابتدای محرم آنجارا تزئین میدهند. هر غرفه ای را یک نفر از وزراء و امرا و شاهزادگان بزرگ و رجال با ثروت، به اسم خود آذین بندی میکند و هرچیز پر قیمت از شال و زری و حریر و قالیچه های اعلی و چراغ و جواهرات و بلور آلات که دارند در آنجا جمع کرده به شکلهای مختلف زینت داده نمایش می دهند و به رقابت یکدیگر که باید غرفۀ من از همه مزینتر باشد، زحمت ها می کشند، خرج ها می کنند…
هر روز صبح یا عصر مثلاً چند ساعت مردم مخصوصاً خانمها خود را آراسته در آنجا و غرفه ها جمع می شوند. شاه هم غرفه ای مخصوص به خود دارد که مشرف بر همه جای تکیه است، می آید و دوربین هم دارد. بعد یکدسته مرکب از چند نفر خوش جمال و خوش اواز از بچه هاو جوانها هریک لباس قشنگ مردانه یا زنانۀ عربی باروبند پوشیده، یک باسم امام حسین یکی عباس یکی علی اکبر یکی شمر یکی ابن سعد یا زینب یا سکینه و سایر نسوان، خود را نمایش داده وضع و حالت یک قضیه را با تفضیلاتی … با نغمات دلچسب و صورتهای حزین نمایش و تماشا میدهند و در این بین جوانان خود را به نسوان و نسوان خود را به جوانان می نمایانند! مخصوصاً معروف است شاه تماشای خانم های رجال را میکند و خانم ها مکلف هستند، صورت خود را از شاه نپوشانند، بعضی هم از غمزه و کرشمه فروگذار{ی} نمیکنند {تا} شاید شاه او را پسندیده، تمجید کرده، به شوهرش مرحمتی کند کوچه و بازار و محله و همه جا با تنگی و غم و صداهای مریضان و فقراء و سائلان و حرفهای فحش و لغو و هرزه و تعفن کثافات و مردار، دلها خسته و روها عبوس و روحها مرده، خصوصا از خوف و تقیهها و فشارها و بغض و کینه و حسد و تخویفات ملاها از بلیات دنیا و عذاب آخرت و وحشت مردم از شدّت جهالت از جن و دیو و پری و این نحو خرافات بالکلیّه مردم مثل مردۀ متحرکند.
لابد در زیر این فشارها یک فرح و تفریحی لازم دارند و به هیچ وجه وسیله به آن دسترسی نیست. تنها راهی که هست و کسی نمی تواند از حرکات آشکار ممانعت کند، اسم امر دینی و مذهبی است، که یک تفریح را لباس مذهبی پوشانیده به آن اشتغالی کنند و چون منحصر به همین راه است در آن مبالغه و افراط و اختراعات جدیده می نمایند…می بینی کسیکه اصلاً اعتنا بدین و واجبات و محرمات ندارد پولی از حرام و دزدی جمع کرده… محض اینکه یک زمانی فارغ از کارها گردشی کرده، راه ها و جاده ها دیده، تماشایی نموده، اشخاص مختلف و کارهای غیر معمول میبیند….
عدّۀ قلیلی هم البته هستند که از روی عقیده و حسن نیت، با زحمت و رنج بسیار برای زیارت از روی دیانت متحمل این مسافرت ها میشوند، ولی اکثراً ندارند.این عنوان محرم و تکیۀ دولت را اگرچه همه میدانند، لکن باز برای یادگار می نویسم، در ایران تماشاخانه و تیاتر و باخ عمومی و گردشگاه عمومی و مجامع و روزنامه و کتب و هرچیز که انسان گاهی خود را مشغول کرده از هموم وارده یا از کارها خسته شده خود را تفریح دهد و رفع خستگی روح نماید، وجود ندارد.موسیقی هم ممنوع است هرچه برای دل و چشم و گوش موجب تفریح است، ممنوع است!
برگرفته از
خاطرات حاج سیّاح ، به کوشش حمید سیّاح انتشارات امیرکبیر، تهران