بایگانی دسته: هنر و ادبیات

چراغ از بهر تاریکى نگه دار

‎ الا گر بختمند و هوشیاری ‎به قول هوشمندان گوش داری ‎شنیدم کاسب سلطانی خطا کرد ‎بپیوست از زمین بر آسمان گرد ‎شه مسکین از اسب افتاد مدهوش ‎چو پیلش سر نمی‌گردید در دوش ‎خردمندان نظر بسیار کردند ‎ز درمانش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای چراغ از بهر تاریکى نگه دار بسته هستند

در میان خانه هاى اهل دل پیدا کنید

تا به گی شالِ عزا در گردن مینا کنید در وفات دختر رز گریه ی بی جا کنید می نمرده است نمی میرد ، روید آن یار را در میان خانه های اهل دل پیدا کنید قول کل من علیها … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای در میان خانه هاى اهل دل پیدا کنید بسته هستند

زنانِ شاهنامه

حدود ۸۰ زن در شاهنامه زندگی می کنند که امروز هم ما نام های برخی از آنان را در کوچه و برزن می شنویم: تهمینه، رودابه، شهرناز، ارنواز، فرانک، ماه آفرید، رودابه، منیژه، کتایون، گل نار، نوبهار، سین دخت، گردآفرید، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای زنانِ شاهنامه بسته هستند

زاهد و آسیابان

رفت روزی زاهدی در آسیاب آسیابان را صدا زد با عتاب گفت دانی کیستم من گفت :نه گفت نشناسی مرا، ای رو سیه این منم ، من زاهدی عالیمقام در رکوع و درسجودم صبح وشام ذکر یا قدوس ویا سبوح … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای زاهد و آسیابان بسته هستند

کاشکی این کلبه ی ناچیز من !

خانه ای می ساخت سقراط حکیم گرد وی از خلق غوغایی بخاست هر کسی از خانه اش عیبی گرفت این ز خردی و کجی ، آن کم و کاست آن یکی می گفت اینگونه وثاق کی سزا و درخور استاد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای کاشکی این کلبه ی ناچیز من ! بسته هستند