بایگانی دسته: هنر و ادبیات

باشد که دیدارش کنم !

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای باشد که دیدارش کنم ! بسته هستند

غزلى زیبا از شادروان شاطر عباس

مکن دریغ ز من ساقیا شراب امشب از آنکه ز آتش خود، گشته ام کباب امشب ز بس‌که شعله زند در دل من، آتش شوق ز آتش دل خویشم در التهاب امشب به خواب دیده ام آن چشم نیم خوابش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای غزلى زیبا از شادروان شاطر عباس بسته هستند

من نمازم یک نماز بى ریاست

من نمازم یک نماز بی ریاست گفتگویی ساده آنهم با خداست قبله من کعبه وبتخانه نیست کعبه وبتخانه بهر من یکیست من خدایم در درون سینه است جایگاهش سینه ای بی کینه است تو به دنبال خدای خویش باش تا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای من نمازم یک نماز بى ریاست بسته هستند

یاد آر زشمع مرده ، یادآر

ای مرغ سحر! چو این شب تار بگذاشت ز سر سیاهکاری، وز نفحه ی روح بخش اسحار رفت از سر خفتگان خماری، بگشود گره ز زلف زرتار محبوبه ی نیلگون عماری، یزدان به کمال شد پدیدار و اهریمن زشتخو حصاری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای یاد آر زشمع مرده ، یادآر بسته هستند

حکایتى از گذشتگان

تنى چند از روندگان متفق سیاحت بودند ، شریک رنج و راحت خواستم تا مرافقت کنم ، موافقت نکردند . گفتم از مکارم و اخلاق درویشان غریب و بعید است روى از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده دریغ داشتن و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای حکایتى از گذشتگان بسته هستند